جرویس معتقد است که بزرگترین چالش و مناظره اصلی در حال حاضر در روابط بینالملل هنوز در واحدهای تحلیلی است و این مناظره هنوز مطرح است.
او معتقد است که هنوز چالش اساسی در روابط بیالملل درباره سطوح تحلیلی است که از سوی کنت والتز مطرح شده است. کنت والتز در کتاب خود تحت عنوان "انسان، دولت و جنگ" که در سال 1959 به نگارش درآمده است سه سطح تحلیل یا تصویر را برای مطالعه نظریههای روابط بینالملل برشمرده است.
جرویس میگوید که هنوز مسئله بر سر سطح تحلیل در جریان است. بر اساس تقسیمبندی کنت والتز سه سطح فردی، ملی و بینالمللی برای تحلیل نظریههای روابط بینالملل وجود دارند.
سطح تحلیل اول در روابط بینالملل موسوم به تصویر اول است که به ذات بشر و ماهیت او و افکار و باورهای او توجه میکند.
در تصویر دوم که موسوم به سطح تحلیل ملی است، به ماهیت دولت، سیستمهای اجتماعی و سیساستهای داخلی توجه میشود و این موارد را محور مطالعه خود قرار میدهد.
در سطح تحلیل سوم که سطح بینالمللی است واحد تحلیل، نظام بینالملل است. در این تصویر ویژگیهای کلی نظام به عنوان یک کل واحد و جنبههای مشخصی از محیط بیرونی نظام دولتها توجه میشود.
جرویس معتقد است که هر تحلیل و تبیینی، از مولفهها و عناصر مختلف این سطوح تحلیل بهره میبرد.
او معتقد است که پرسشهایی در نظام بینالملل وجود دارد که نمیتوان آنرا بر اساس یک سطح تحلیل خاص پاسخ داد.
جرویس میگوید به رغم اینکه در پاسخگویی به برخی از پرسشها ناگزیر از کاربرد تلفیقی از سطوح تحلیل هستیم ولی هنوز بسیاری از مباحثات در حوزه خاصی از این سطوح قرار میگیرد.
جرویس میگوید به عنوان مثال میبینیم که واقعگرایی یا به سطح تحلیل اول تحلیل باور دارد یا به سطح سوم. در واقعگرایی ساختاری سطح سوم تحلیل مورد توجه نظریهپردازان قرار دارد و در واقعگرایی کلاسیک سطح اول تحلیل مورد توجه است.
واقعگرایی کلاسیک واحد تحلیل خود را دولت قرار میدهد و ریشه آنارشی در روابط بینالملل را ذات شرور انسان میداند. از اینرو به سطح اول تحلیل تعلق دارد.
ولی در واقعگرایی ساختاری علت رفتار و کنشگری دولتها، ساختار نظام است که متعلق به سطح سوم تحلیل است.
نظر شما