به گزارش خبرنگار مهر، نشست "مروری بر قرائتهای واقعگرایانه و ضد واقعگرایانه از علم دینی" با سخنرانی سیدمحمد تقی ابطحی در روز سهشنبه 25 خردادماه از سوی گروه علم و دین پژهشگاه علوم انسانی و مطالعات انسانی برگزار شد.
سیدمحمدتقی ابطحی در آغاز سخنان خود با اشاره به دو نوع نگاه اثباتگرایانه و ابطالگرانه به علم گفت: از نظر این دو دیدگاه به چیزی تحت عنوان علم دینی نمیتوان قائل شد اما نگاههایی که پس از این دو به وجود آمد امکان بحث از علم دینی را فراهم کرد. در نگاههای دیگر مثلاً در فیلسوفان تحلیلی مانند آلستون رگههایی از امکان علم دینی را میتوان مشاهده کرد. در جهان اسلام نیز متفکران عرب در این زمینه بسیار کار کردهاند اما با توجه به نگاه اشعریگری خود آنها بیشتر میخواهند علم دینی را براساس آیات، روایات و احادیث به وجود آورند.
وی افزود: در ایران دیدگاههای مختلفی در زمینه علم دینی ارایه شده است. از مخالفان میتوان به دکتر سروش و آقای ملکیان اشاره کرد. دکتر گلشنی، دکتر نصر، دکتر زیباکلام، دکتر خسرو باقری، آقای عابدی شاهرودی و آقای سیدمهدی میرباقری از موافقان علم دینی در ایران محسوب میشوند.
ابطحی سپس به جریانات مختلفی اشاره کرد که برخی هدف علم را دستیابی معرفت مطابق با واقع میدانند و در مقابل برخی این هدف را دستیابی معرفت مطابق با واقع نمیدانند.
وی که میکوشید در بحث خود بیشتر به دیدگاه سید مهدی میرباقری توجه داشته باشد گفت: قرائت کوهن از علم دیدگاهی است منبعث از نگرشی جدید به تاریخ علم. اثباتگرایان و ابطالگرایان هیچ اصراری نداشتند که به تاریخ علم توجهی داشته باشند. اما بعد از کوهن استفاده از تاریخ علم برای تحلیل علم جدی گرفته شد. این گرایش گرایشی ضدواقعگرایانه است هرچند رگههایی که از واقعگرایی در دیدگاه کوهن هم وجود دارد
این پژوهشگر تصریح کرد: در مباحث جامعهشناسی علم مثل مکتب ادینبورا هم با استفاده از شواهد جامعهشناسی کوشش میشود که ادعای ابطالگرایان و اثبات گرایان مبنی بر عینی بودن مورد نقد قرار بگیرد.
ابطحی سپس با اشاره به سابقه فرهنگستان علوم اسلامی سخنانش را پی گرفت: سید منیرالدین حسینی هاشمی از روحانیونی بود که در انقلاب فعالیتهای بسیاری داشت. ایشان موسسهای را تاسیس کرد تا به توصیه امام (ره) راههای برای حکومت پیدا کند. این موسسه در سال 59 با اسم فرهنگستان علوم اسلامی ثبت رسمی شد که در سال 79 و پس از فوت ایشان آقای سیمهدی میرباقری مسئولیت آن را برعهده گرفت.
وی سپس کوشید برخی نظریات رئیس فعلی فرهنگستان علوم اسلامی را طرح کند: میرباقری معتقد به جهتداری علم است. معرفتشناسی و علمشناسی وی مبتنی بر یک نگاه خاص به هستی شناسی و انسان شناس است. از نظر ایشان خداوند انسان را به دلیل خاصی آفرید. انسان دارای اراده و اختیار است. از نظر وی نوع اراده انسان بر نوع فهم او غلبه دارد.
ابطحی خاطرنشان کرد: از طرف دیگر در نگاه میرباقری محور اراده انسان یا بندگی خداست یا پرستش شیطان. بنابراین ادراک انسان یا کافرانه است یا مؤمنانه. وی معتقد است که در بحث از باور، حق و باطل است که اهمیت دارد و نه صدق و کذب.
وی سپس نظریات میرباقری را این گونه خلاصه کرد که علم و معرفت یک عمل و کنش انسانی است که این عمل و کنش انسانی تابع خاص و اراده اوست. همچنین اراده انسان یا معطوف به حق است یا در راه باطل و در نهایت ارادهای که معطوف به حق باشد به علم دینی منجر میشود.
این پژوهشگر سپس این سئوال را مطرح کرد که آیا ما اول به صدق چیزی میرسیم و سپس آن را باور میکنیم یا اول چیزی را باور میکنیم و سپس به صدق آن میپردازیم: عدهای باور دارند که عقل در انسان عنصر تعیینکننده است. آقای میرباقری و ارادهگرایان معتقدند که باورهای انسان در اختیار و کنترل اوست و نوع نگاه و امیال و نفرتهای انسان است که نوع باورهای وی را تعیین میکند.
ابطحی در ادامه با اشاره به بحث ارادهگرایان در دو عرصه توصیفی و تجویزی یادآور شد: باید دید که چه شواهدی برای نقش اراده در شکلگیری باور وجود دارد. در این عرصه فرد با مواجه به نفس خود میتواند شواهدی دال بر تاثیر اراده در شکلگیری باورهای خود را بیابد. همچنین میتوان دید که باورها برآمده از علایق فرد است یعنی بین امیال، اراده و باورها را رابطهای وجود دارد.
وی تصریح کرد: اینکه این دخالت همیشگی و همه جایی است یا ما میتوانیم به اراده و تصمیم خود سیب قرمزی را زردرنگ ببینیم جای بحث دارد. میتوان گفت که اراده ما در برخی باورهای ما نقشی ندارد و اراده و عاطفه ما نمیتواند برخی باورهای ما را تغییر دهد. اما به اعتقاد برخی تمام باورهای ما میتوانند تغییر کنند و اینکه گاهی برخی باورهای ما تغییر نمیکنند به این دلیل است که ما تصمیم گرفتهایم که آنها تغییر نکنند.
او افزود: میرباقری معتقد است که اراده ما تعیین کننده باور ماست. علم محض بیمعناست مگر آنکه بتوان امیال و اراده انسان را از وی سلب کرد. به عقیده وی حتی ریاضی محض هم وجود ندارد. پس در بحث ارادهگرایی در مقام توصیف میرباقری معتقد است همه باورهای انسان تحت تاثیر اراده اوست.
ابطحی خاطرنشان کرد: اگر این امر را پذیرفتیم این سئوال مطرح میشود که آیا ما اخلاقأ مجاز هستیم که اراده خود را در باورهای خود دخالت دهیم یا نه؟ برخی چنین دخالتی را مجاز ندانستهاند انا در مقابل عدهای چنین دخالتی را مطلوب و گاه ضروری قلمداد کردهاند.
وی سپس با اشاره به اینکه میرباقری در بحث ارادهگرایی در مقام تجویز از منظر پراگماتیستی دفاع نمی کند گفت: ایشان معتقد است که مجاز دانستن یا ندانستن یک فعل زمانی معنا پیدا میکند که امکان انجام یا عدم انجام آن فعل ممکن باشد. برخی مطرح میکنند که ارادهگرایی مستلزم مغالطه انگیزه و انگیخته است. یعنی در اینجا صرفاً به این موضع پرداخته میشود که چرا مدعایی مطرح شده است و هدف از طرح آن مدعا چه بوده است در حالی که به نظر میرسد این انتقاد به مجموعه آقای میرباقری وارد نباشد. این نگاه در چارچوب واقعگرایی وارد است اما در جهتی که هدف معرفت تطابق با واقع نیست درستی یک عقیده دقیقاً به معنای کارآمدی آن عقیده است.
ابطحی سپس با اشاره به نگاه روانشناسانه و نفی واقعگرایی که به عنوان انتقاد به میرباقری مطرح میشود، سخنانش را پی گرفت و گفت: در بحث اراده معطوف به حق یا ولایت الهی که میرباقری مطرح میکند میتوان این سئوال را پرسید که خدا یا دین یک واقعیت است یا مفهومی بر ساخته انسان. پاسخ ایشان پاسخی دو پهلوست و به نظر میرسد وی نمیخواهد پاسخی صریح در پاسخ به این سئوال بدهد. به نظر میرسد میرباقری در مسئله وجود خداوند و مبنای حقه دین صراحتی ندارد که آیا واقعگراست یا واقعگرا نیست.
وی در پایان خاطرنشان کرد: به نظر میرسد میرباقری در جایی که پای خداوند و نیز اراده انسان را به میان میکشد و در نتیجه دیدگاه خود را برتر از دیدگاههای دیگر میداند واقعگراست.
نظر شما