پیام‌نما

إِنَّ‌اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِيتَاءِ ذِي‌الْقُرْبَىٰ وَ يَنْهَىٰ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَالْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ * * * به راستی خدا به عدالت و احسان و بخشش به خویشاوندان فرمان می‌دهد و از فحشا و منکر و ستمگری نهی می‌کند. شما را اندرز می‌دهد تا متذکّر [این حقیقت] شوید [که فرمان‌های الهی، ضامن سعادت دنیا و آخرت شماست.] * * * حق به داد و دهش دهد فرمان / نيز انفاق بهر نزديكان

۲۳ مهر ۱۳۸۹، ۱۰:۲۵

نشست هستی‌شناسی معرفت درمهر-3/

فلسفه‌های مرتبه دوم هنوز در ایران متولد نشده‌اند

فلسفه‌های مرتبه دوم هنوز در ایران متولد نشده‌اند

عضو هیئت علمی گروه فلسفه دانشگاه امام صادق یکی از انتقادات از کتاب "هستی‌شناسی معرفت" را معطوف به تعریف مؤلف آن از فلسفه‏های مرتبه دوم دانست و گفت: ما اگر می‏خواهیم فلسفه معرفت‏شناسی داشته باشیم، اول باید رشته معرفت‏شناسی را راه بیندازیم. به نظر من مؤلف در این کتاب به سراغ نوزادی رفته‏ است که هنوز وقت تولد آن نرسیده است.

به گزارش خبرنگار مهر، نشست نقد و بررسی کتاب "هستی‏شناسی معرفت" تألیف عبدالحسین خسروپناه و حسن پناهی‏آزاد که به‌تازگی از سوی انتشارات امیرکبیر منتشر شده است، با حضور مؤلفان کتاب و نیز دکتر سید حسن حسینی، عضو هیئت علمی گروه فلسفه علم دانشگاه صنعتی شریف و دکتر بیوک علیزاده، عضو هیئت علمی گروه فلسفه دانشگاه امام صادق در محل خبرگزاری مهر برگزار شد.

عضو هیئت علمی گروه فلسفه دانشگاه امام صادق در آغاز سخنان خود گفت: در رابطه با هر کتابی که مورد نقد قرار می‏گیرد، باید از سه گروه قدردانی کرد؛ یکی پدیدآورنده یا نویسنده کتاب، دوم ناشر و سوم توزیع کننده آن. ناشر و توزیع کننده کتاب از آن جهت اهمیت دارند که می‏توانند یک کتاب را با کیفیت خوب به دست خوانندگان برسانند. اما از خبرگزاری مهر هم باید تشکر کرد که زمینه نقد و بررسی این کتاب را فراهم آورده و بخشی از نیروی خود را به کارهای علمی این چنینی اختصاص داده است.

وی افزود: پرداختن به موضوع معرفت‏شناسی به طور خاص، از نقاط قوت این کتاب است اما مواردی هست که لازم می‏دانم ذکر کنم. جناب آقای خسروپناه گفته‏اند که در کتاب خود در نظر داشته‏اند مباحث فیلسوفان درباره معرفت را استخراج کنند که چنین هم کرده‏اند. ایشان اسم آن را فلسفه معرفت‏شناسی گذاشته‏اند. یکی از انتقادات من این است که ما در رابطه با معرفت، سه نوع بجث داریم نه دو نوع که عبارتند از بحثهای هستی‏شناسی معرفت، معرفت‏شناسی علم و ادراک و روانشناسی علم و و ادراک که فیلسوفان ما در هر سه محور بحث کرده‏اند. این سه محور را باید استخراج کرد و پرسشها را باید حول این سه محور به فیلسوفان عرضه کرد.

علیزاده ادامه داد: برای این کار باید ابتدا طرح و شاکله‏ای از مباحثی را که فیلسوفان ما در ذیل آنها بحث کرده‏اند، ارائه کرد، چرا که در واقع مسئله‏ای تحت عنوان معرفت‏شناسی، هستی‏شناسی یا روانشناسی علم و ادراک در آثار فلسفی ما وجود نداشته است. بنابراین این بحثها در جایی دیگر ارائه شده‏اند که باید در آغاز به آنها بپردازیم.

این پژوهشگر فلسفه اسلامی تصریح کرد: معرفت‏شناسی‏ای که فیلسوفان ما مطرح کرده‏اند، مفهوم‏محور است، یعنی آنها همه جا درباره تصورات بحث می‏کنند و اساساً برای گزاره‏ها، جز در بحث صدق، چندان اصالتی قائل نیستند. البته بحث صدق ارتباط زیادی با مباحث معرفت‏شناسی ندارد اما آقای خسروپناه باز به سرعت از آنها گذشته‏اند و نظریه مطابقت را پذیرفته‏اند، در حالی که اشکالات بسیاری بر این نظریه وارد است که سراغ آن اشکالات هم نرفته‏اند.

وی خاطرنشان کرد: نمی‏توان منکر این امر شد که معرفت‏شناسی در فلسفه غرب به عنوان یک رشته علمی جداگانه، دیری است که جای خود را باز کرده و کتابهای زیادی درباره آن نوشته شده است. جان لاک را به تعبیری می‏توان آغازگر بحث معرفت‏شناسی دانست که در کتابی، مباحث معرفت‏شناسی را طرح کرده است. کانت هم فیلسوف دیگری بود که دغدغه فیلسوفان را وارد مرحله جدیدی کرد و گفت میان ما و واقعیت، فاهمه فاصله‏ای ایجاد می‏کند که این فاهمه در رابطه میان ما با واقعیت دخل و تصرف می‏کند.

علیزاده یادآور شد: مورخان فلسفه می‏گویند بعد از کانت هیچ فیلسوفی نتوانست گریبان خود را از این سؤال کانت رها کند و همه قبول کردند که فاهمه واقعاً در فهم ما از واقعیت دخل و تصرف می‏کند. کانت اما ادعای دیگری هم دارد. او می‏گوید فاهمه، به چهارده شکل دخل و تصرف می‏کند که دو تای آنها مربوط به تصورات و 12 مورد مربوط به تصدیقات است که البته این مورد را خیلیها نپذیرفتند و ان قلت‏هایی درباره آن آوردند.

این استاد فلسفه با تأکید بر اینکه بدون تردید معرفت‏شناسی در غرب رشد کرده و مسایلی در آن مطرح شده است که در فلسفه ما مطرح نبوده، سخنانش را پی گرفت و گفت: در اینجا یک سری سؤالاتی مطرح بوده که فیلسوفان ما به آنها پاسخ داده‏اند و در غرب سؤالات دیگری وجود داشته است که با دیالوگ میان ما و غربیها، نکات بسیاری می‏تواند به دست بیاید.

وی با شاره به اینکه آقای خسروپناه خود را جستارگشا در باب فلسفه‏های مضاف می‏دانند، افزود: البته این نکته را از باب مذمت نمی‏گویم. اما انصاف این است که در کشور ما فلسفه‏های مضاف به وجود نیامده‏اند. بالاترین مقطع تحصیلی در کشور ما دکتری است که علامت اختصاری، Phd، به معنای philosophiae doctorاست. بنابراین در دوره دکتری علاوه بر یک علم، فلسفه آن را هم می‏خوانند. در حالی که در کشور ما فرد ممکن است دکتری فیزیک یا اقتصاد بخواند اما فلسفه فیزیک یا اقتصاد نداند و در نتیجه اگر فلسفه‏های مضاف در دپارتمانهای مختلف ما به وجود بیایند بسیار مفید خواهد بود که آقای خسروپناه در این جهت تلاش می‏کنند. ایشان تاکنون دو جلد کتاب با عنوان فلسفه‏های مضاف منتشر کرده‏اند.

علیزاده در ادامه به بیان ایرادی دیگر به مؤلف کتاب "هستی‏شناسی معرفت" پرداخت و آن را معطوف به تعریف وی از  فلسفه‏های مضاف دانست: بسیاری از فلسفه‏های مضاف معرفت درجه دو هستند و باید مراقب بود که معرفت درجه یکی به عنوان فلسفه مضاف عرضه نشود. البته برخی از فلسفه‏های مضاف، معرفت درجه دو نیستند، مثل فلسفه دین و فلسفه هنر. یعنی هرگاه مضاف الیه یک رشته علمی دیگر باشد، معرفت درجه دو است اما اگر مضاف الیه واقعیتی مثل دین یا هنر باشد، معرفت درجه یک خواهد بود. بنابراین ما اگر می‏خواهیم فلسفه معرفت‏شناسی داشته باشیم، اول باید رشته معرفت‏شناسی را راه بیندازیم. به نظر من ایشان در این کتاب به سراغ نوزادی رفته‏اند که هنوز وقت تولد آن نرسیده و حتی نطفه آن شکل هم نگرفته است.

استاد فلسفه دانشگاه امام صادق سپس به ساختار کتاب پرداخت و گفت: به نظر من ساختار کتاب کمی مشکل دارد. ایشان به جای نوشتن مقدمه یا پیشگفتاری ‏بر این کتاب که معمولاً هم شامل مطالب کلیشه‏ای و نگاهی از بیرون به کتاب است و شاکله بحث در آن ارائه می‏شود، نوشته‏اند "در آمد سخن" که چندان علمی به نظر نمی‏رسد، در حالیکه در جامعه علمی باید چنان سخن گفت که معمول است.

وی ادامه داد: اشکال دیگر در ساختار کتاب ایشان این است که فصلی را با عنوان "کلیات" آورده‏اند. کلیات در یک کتاب معمولا شامل دو چیز است، یکی ادبیات بحث ذکر می‏شود و در آن اصطلاحات کلیدی ایضاح می‏شوند و دیگر اینکه پیشینه بحث مورد اشاره قرار می‏گیرد. آقای خسروپناه اما در این بخش چنین نکرده‏اند و کلیاتی که ایشان آورده‏اند، اولاً کلیات نیست و ثانیاً نمی‏توان آن را یکی از فصول کتاب در نظر گرفت. همچنین باید رابطه‏ای منطقی بین عنوان کتاب و فصول آن وجود داشته باشد که در این کتاب این چنین نیست. در این رابطه، عنوان کتاب مقسم است و عناوین فصول، اقسام است.

علیزاده تصریح کرد: نکته دیگر راجع به ساختار این کتاب این است که ایشان عناوین کلی کتاب خود را "بخش" نامیده‏اند اما برای عناوین جزئی‏تر کتاب خود از "گفتار" استفاده کرده‏اند که این واژه نیز کمی غیرعلمی و بیشتر ژورنالیستی است، لذا استفاده از واژه "فصل" علمی‏تر است. همچنین نکته جزئی دیگر که به نظرم بیشتر ژست گرفتن است تا بحثی علمی، این است که مثلاً در جایی درباره دکارت سخن گفته‏اند و در جلوی اسم دکارت در صفحه 51 ارجاعی داده‏اند که طبیعتاً شما انتظار دارید اثری از دکارت یا موضوعی مرتبط با بحث را ببینید، در حالی که تلفظ انگلیسی اسم دکارت در پاورقی آمده است که این کار نیز بسیار نامعمول است.

وی سپس به بحث مؤلف در این کتاب درباره رئالیست بودن فیلسوفان اسلامی پرداخت و گفت: درست است که فیلسوفان ما هم از حیث وجودشناختی و هم از حیث معرفت‏شناختی رئالیست بوده‏اند اما ما یک اصل رئالیست وجود شناختی داریم و یک اصل رئالیست معرفت‏شناختی. آقای خسروپناه این دو اصل را منقح نکرده‏اند. اصل رئالیست وجودشناختی این است که "فی الجمله واقعیتی هست" یا "بعضی امور واقعیت دارند". این ادعا بسیار متواضعانه است و نمی‏گوید همه چیز واقعیت دارد. در حالی که اصل معرفت‏‏شناختی واقعیت می‏گوید "فی‏الجمله علوم ما مطابق با واقع است". آقای خسروپناه به این موضوع نپرداخته‏اند که این مطابقت با واقع را فیلسوفان ما چگونه تبیین می‏کرده‏اند.

این مدرس فلسفه و منطق در پایان نکته انتقادی دیگری را نیز طرح کرد: نکته دیگر این است که آقای خسروپناه در کتاب خود گفته‏اند علم و ادراکی که ما در فلسفه اسلامی می‏گوییم اعم از علم حضوری است. بنابراین احکامی که در هستی‏شناسی علم و ادراک صادر می‏کنیم، هم شامل علم حضوری می‏شود و هم شامل علم حصولی. من می‏خواهم این سؤال را طرح کنم که اگر واقعاً علم حضوری هم محکوم به این احکام است، آنگاه علم حضوری تصور است یا تصدیق؟

علیزاده با شاره به صفحه 52 کتاب "هستی‏شناسی معرفت" گفت: مؤلف صریحاً این موضوع را بیان کرده است که "کاربرد و معنای موردنظر از علم در معرفت‏شناسی، مطلق ادراک اعم از حصولی و حضوری است". اگر چنین باشد پس باید گفت که احکام باید شامل هر دوی آنها شود. بنابراین باید توجه داشت که علم حضوری جزء احکام معرفت‏شناسی قرار نمی‏گیرد و نمی‏توان گفت چون علم حصولی صدق و کذب بردار است، پس علم حضوری هم چنین است و محکوم به احکام معرفت‏شناختی خواهد بود.

کد خبر 1171022

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha