به گزارش خبرنگار مهر در اصفهان، با حالتی از استیصال نگاهت می کند، برگهای زرد و خشکیده تک درختهایی که توی خرابه روئیده اند اطرافش ریخته و آفتابی که تابیدنش ابدا گرم نمیکند، به شهر و چهرهها حالتی مغموم داده. عابران به کندی گام برمیدارند تا شاید از سیلی بیرحم باد در امان بمانند.
پسرک بس که لاغر است پنجساله به نظر میرسد و حالا که آن گوشه میلرزد خیلی کوچکتر به نظر میآید.چمباتمه زده و لای آشغالها و از بین آنها پلاستیک و آهن پاره و قوطیهای فلزی و پلاستیکی میجوید. با چشمهای مغولی و موهای لخت دو زانو روی لبه فرقان مینشیند و خیره میشود در حالی که پاهایش در دو طرف روی زمین چیزی میکشند.
فتح الله از وقتی چشم باز کرده پدرش مریض بوده و مادر قالیبافی می کرده دستهای او هم گره میخورده به گاری که روی آن پر بوده از نان خشک و پلاستیک.
صورت فتح الله پر است از لکههای دایرهای که به فاصله از هم، چهرهاش را کنده کاری کرده به اندازه پول خردهایی که گاهی تاکسیها ندارند .انگار با 25 تومانی صورتش را داغ زده اند. گویی همه چیز دست به دست هم داده تا این هارمونی غم کاملتر شود. قاسم هم کم از او ندارد وقتی می خواهد لبه نان را پاره کند نظرت جلب میشود به کاپشن کهنهای که دیگر رنگ بر رخ ندارد و لبه آستینهایش سوخته و دندانه دندانه شده، همانطور که گاز می زند روی چند آجر مینشیند. کف دستش را به فتح الله نشان میدهد: "این بخیه رو حال میکنی ؟ یه موش گازگرفت، چرک کرد داشتم میمردم" هشت ساله است و چهار ماه است که در چهارراهها به همراه خواهرش کار میکند، پدرش از کار افتاده است و مادرش در خانهها کار میکند.
عکس تزئینی است
درباره درآمد روزانه اش میگوید: گاهی مردم دلشان می آید پول بدهند بعضیها 200 تومان می دهند و بعضیها هزار تومان و پولدارا کمتر!
مدرسه را خیلی وقت پیش وقتی نشتر چاقو را توی صورت همکلاسیش گرفت ترک کرده یعنی اخراج شده، پدرش معتاد است، مادرش هم با هفت سرعائله نمیتواند شکم بچهها را پر کند، طاقتش تقریبا طاق شده وقتی سقف خانهشان توی باران سال پیش چکه کرد و قاسم دیگر هر چه کتاب و درس بود را بوسید گذاشت کنار. حالا به قول خودش همه کار میکند از پاک کردن شیشه ماشینها گرفته تا واکس زدن و آدامس فروشی یا دعا و فال هر چه دم دستش بیاید، نیشخندی میزند و میگوید: پول حلال.
نوع حرف زدنش به یک بچه 9 ساله نمی خورد سیلی روزگار بدجور بزرگش کرده گویی خیلی وقت است از دنیای کودکی رخت بربسته تا در دنیای کثیف و بزرگ فقر جایی برای خودش فرض کند.
از این فتح الله ها و قاسمها توی شهر خیلی هستند کافی است پایت را کمی آن طرفتر بگذاری یا نگاهت را ببری پایین شهر آنجا که از آشغالها پول در میآورند و مواد مخدر در دستها رد و بدل میشود.
به تنوع غصههای گوناگون کودکان خیابان، رمز و راز چشمهایشان هم رنگ به رنگ است چشمهای غبار آلود، چشمهای گرد و اخم آلود، چشمهای خیس، چشمهای ... و اما فصل مشترک همه این چشمها فقر است، فقری که آنها را وادار میکند در لابه لای اتومبیلها بلولند، زهرا همچنان به تو چشم دوخته است تا از او فال بخری، توی چشمهای زهرا که نگاه می کنی با سوگواره زندگیش دمخور میشوی. آن وقت که مادرش خانه نشین شد و مرد، آنوقت که پدرش معتاد شد و مرد و حالا که با مادر بزرگش زندگی میکند و خرج خانه را با برادرش در می آورد، زندگیش خلاصه ای از درد است. حالا کودکان اعتیاد با خیابان اخت شده اند .
زهرا و برادرش را که به سردی خیابان بسپاری دو سه ایستگاه دیگر تا انتهای شهر، اتوبوس تقریبا نیمه خالی است و پسرک از خستگی روی یکی از صندلیها ولو شده به طرفش میروی فال را به سمتش دراز میکنی و میگویی: بیا دیگر نمیخواهمش، بگذارش لابه لای فالهای دیگر و دوباره بفروشش. کلاهش را تا ابرو بالا میکشد و چشم میدوزد به برگه سفید فال که دست نوشتههای کج و معوج زندگیش سیاهش کرده مثل عقابی که مترصد شکار است و از اضطراب دیده شدن و لو رفتن پلکهایش میلرزد و روی هم بند نمیآید می گوید مال شماس و بدو از اتوبوس پیاده میشود.
عکس تزئینی است
اما گاهی هم لازم نیست پایین شهر بروی بزرگترین پیاده رو شهر خیلی از این صحنهها را خودش اکران می کند .چهارباغ همیشه زیبا برای کسانی مثل ننه ممد همیشه جا دارد. انتظار جلوی در رستوران کار هر روز اوست به او می گویند "ننه ممد" تقریبا تعداد زیادی از رستوراندارهایی که در راسته چهارباغ هستند او را می شناسند.
به انتظار نشسته تا پس مانده های غذا را جمع کند و برای کودکانش ببرد؛ کودکانی که پنج سال پیش پدر خود را از دست داده اند و حالا جز مادر کس و کاری ندارند. روزگار بدجوری خط خطیش کرده. چین و چروک صورتش از سختیهای زندگی عمیق شده و شاید همین است که زن 35 ساله را 50 ساله نشان می دهد، هر روز نزدیکیهای عصر جلوی رستوران آمده و منتظر میماند تا غذاهای پس مانده را بیرون بیاورند، غذاهایی که همیشه با هم مخلوط میشوند و ترکیب نامطبوعی از مزههای مختلف را تشکیل میدهند، قورمه سبزی، فسنجان، کباب، زرشک پلو، ماهی و ده ها نوع دیگر که همیشه طعم آنها زیر دندانهایش تغییر کرده اند .اسمش را نمی گوید. دوست ندارد کسی اسمش را بداند و در شهر بشناسندش: "چه اهمیتی دارد اسم من چی باشد سکینه، اقدس، طاهره یا اصلا کی باشد"، مهم این است که یک مادر است و سرپرست خانوار که ماهانه بین 40 تا 50 تومان از بهزیستی میگیرد به اضافه مبلغی هم بابت بچههایش اما به هیچ کجای زندگیشان نمیرسد: "پس شکم بچههای قد و نیم قدم را چه کنم".
غذاهای پس مانده در کنار سنتی ترین و کهن ترین رستوران اصفهانی در نایلون رنگی جا می گیرد تا ننه ممد صورتش را با سیلی سرخ نگه دارد تا شرمنده نشود، گاهی گربهها هم رقیبش میشوند.
عابران می آیند و می روند، سایه چنارها بلند و بلندتر میشود. مادر جوان پنهان در چادر رنگ و رو رفته چشم میدوزد به چارچوب چوبی در رستوران که دیگر کسی نه بازش می کند و نه می بندد. انتظار همیشه تلخ است: گاهی از درد انگشتانم خوابم نمیبرد، دستم بی حس می شود، قالیبافی میکنم اما دیگر آن را هم نمی توانم، توی زمستان بد جور بدنم نم میکشد، آرتوروز دارم عمل نکنم فلج میشوم.
در ازدحام خیابان گم می شود، مثل پرندهای که خود را به دور دستها میسپارد، یک گوشه از این شهر بزرگ.
برای حسن هم تقدیر نگاهی یکسان دارد، پسرک به رفتارهای نامهربانانه مردم عادت دارد. او حتی معنی قهرهای کودکانه را هم نمیداند. او عادت دارد با همه آشتی باشد. حتی با کسانی که او را به قهر از خود میرانند، او میداند اگر قهر کند هیچکس نازش را نخواهد کشید.
طبق تعریف سازمان حمایت از کودکان ملل متحد "یونیسف" کودکان کار به کودکانی اطلاق می شود که در شهرهای بزرگ برای ادامه بقای خود مجبور به کار و زندگی در خیابان هستند، بنابراین کودکان کار بخشی از کودکان خیابانی هستند که در واقع برای امرار معاش خود و خانواده خود کار می کنند.
براساس آمار ۸۰ تا ۹۰ درصد کودکان خیابانی را کودکان کار تشکیل می دهند. کودک کار به کودکی گفته می شود که بین پنج تا ۱۴ سال سن داشته باشد و برای افرادی غیر از خانواده خود و در ازای دستمزد نقدی یا غیرنقدی کار میکند و در کسب و کار یا در اداره امور منزل بیش از چهار ساعت در شبانه روز مشارکت دارد.
بر اساس آخرین تحقیقات ۲۵۰ میلیون کودک کار و خیابان در کشورهای در حال توسعه وجود دارند که در مقاطع سنی پنج تا ۱۴ سال قرار دارند در این میان تعداد پسران سه برابر دختران است و ۶۱ درصد آنها در آسیا، ۳۲ درصد در آفریقا، هفت درصد در آمریکای لاتین و یک درصد در اقیانوسیه زندگی میکنند.
نیروی انتظامی، آموزش و پرورش، بهزیستی و شهرداری هم اکنون چهار سازمانی هستند که در تعامل نسبتا خوبی به سر میبرند که اگر سازمانهای تامین اجتماعی و فنی و حرفه ای و نیز مشارکتهای خصوصی و مردمی به میدان بیایند تا طرح عدالت محور ساماندهی کودکان خیابانی در اسرع وقت به نتیجه خوبی برسد.
یک آسیب شناس اجتماعی با تاکید بر اینکه فقر مهمترین عامل حضور کودکان خیابانی است، میگوید: کودکان خیابانی خانوادههای به سامانی ندارند و ۹۸ درصد آنها از مشکلات معیشتی به تکدی گری و کار در خیابانها روی آوردهاند.
ایمان معتمدی با اشاره به اینکه چرخه جمعآوری کودکان با وجود آنکه کار بیفایدهای است، ناقص بوده به طوریکه این ماموران به سراغ کارگاههای زیرزمینی و کورهپزخانههایی که از شمول قانون کار خارج است نمیروند و کودکان را به طور ظاهری جمع کرده و قصدشان این است که چهره شهر از وجود چنین کودکانی پاک شودو
امیر حسین یکی از آنهاست. از اتوبوس که پیاده می شود، روی زمین ولو شده وچند اسکناس که کاسبی کرده و توی مشتش است را صاف میکند و میچپاند توی جیبش پوست سبزه و لهجهاش ، تبارش را مشخص میکند، بعضی مسافرها با غرو لند میگویند چند سالی زمستانها پیدایشان نمی شد، اینجا شده پر از این گداها، انگار زندگیش با زندگی آدمهای توی اتوبوس هیچ هارمونی ندارد و شاید هم عادت کرده به غربت نگاه هایشان و حضورش که همیشه مزاحم است. کودکان خیابانی که نام مزاحم به هویتشان سنجاق شده مزاحمان آشنایی هستند که هر روز در سطح شهر شاهد حضورشان هستیم.
در ایران آمار دقیقی از تعداد کودکان خیابانی وجود ندارد، ولی در مجموع ۸۰ درصد کودکان خیابانی کودکان کارند که به علت فقر اقتصادی خانوادهها مجبور به کار در خیابان هستند و بیشتر آنها در کلانشهرها به سر میبرند، ۹۰حدود درصد این کودکان والدین دارند، ۸۰ درصدشان مهاجرند که ۴۲ درصد آنها از روستاها و شهرهای دیگر کشور و ۳۸ درصد از کشورهای دیگر آمدهاند و از نظر جنسیت نیز ۷۸ درصد آنها پسر و در سنین پنج تا ۱۸ سالگی قرار دارند.
بر اساس مصوبه دولت 11 دستگاه متصدی ساماندهی کودکان خیابانی شدند، بر اساس این مصوبه کودک خیابانی به فردی گفته میشود که کمتر از ۱۸ سال تمام سن دارد و به صورت محدود یا نامحدود در خیابان به سر میبرد، اعم از کودکی که هنوز با خانواده خود تماس دارد و از سرپناه برخوردار است و یا کودکی که خیابان را خانه خود میداند و رابطه او با خانواده به حداقل رسیده و یا اساسا چنین ارتباطی وجود ندارد.
بر اساس این مصوبه سازمان بهزیستی کشورموظف است با همکاری و مشارکت شهرداری، انجمنهای خیریه، تشکلهای غیردولتی و نیروی انتظامی و با استفاده از مدد کاراجتماعی (در قالب تیم تخصصی سیار یا مستقر در مراکز که با همکاری شهرداریها سازماندهی خواهد شد) نسبت به شناسایی، جذب، پذیرش و توانمندسازی کودکان خیابانی در تمام مراکز استانها و در صورت صلاحدید کارگروه اجتماعی استان در شهرهای بالای 200هزار نفر اقدام کند.
بر اساس مصوبه ساماندهی کودکان خیابانی وزارت دادگستری، شهرداری، وزارت کار و امور اجتماعی، وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، سازمان بیمه خدمات درمانی، سازمان تامین اجتماعی، سازمان صدا و سیما، کمیته امداد، جمعیت هلال احمر، وزارت آموزش و پرورش و سازمان بهزیستی موظف به ساماندهی کودکان خیابانی شدهاند.
محمود محمد زاده مدیر کل سازمان بهزیستی اصفهان درباره علل افزایش آمار کودکان خیابانی در سالهای اخیر میگوید: افزایش بی رویه جمعیت، شکاف طبقاتی، گسترش فقر و حاشیه نشینی، افزایش تعداد خانوادههای بد سرپرست، بی سرپرست و تک سرپرست سبب افزایش آمار کودکان خیابانی در سالهای اخیر شده است.
وی با تاکید بر اینکه ساماندهی کودکان خیابانی نیازمند عزمی جدی با همکاری سازمانها و نهادهای مختلف است، میگوید: نمیتوان انتظار داشت که یک سازمان بدون همکاری سایر سازمانها و نهادهای دولتی با اعتبار محدود بتواند کودکان خیابانی را ساماندهی کند و این معضل اجتماعی را حل کند.
آماری که از سوی یونسکو منتشر شده، حاکی از آن است که بیشتر این کودکان که در آمریکا، آسیا و آفریقا متمرکز هستند، دچار آسیبهای روانی جدی چون افسردگی یا روان پریشی هستند.
از نظر فرهنگی دخترها کمتر در خیابان میمانند به ویژه درکشورهای درحال توسعه، کنترل و نظارت بر دخترها خیلی بیشتر از پسرهاست. دخترها معمولا در مقابل فشارهای خانواده منفعل تر هستند و ممکن است آزار و محرومیت بیشتری تحمل کنند. آنها وقتی هم به خیابان میآیند به خاطر نوع سوءاستفاده ای که از آنها میشود کمتر در آمارها اعلام میشوند. در جامعه ایران نیز درصد بیشتری از کودکان خیابانی پسرها هستند.
.......................................
گزارش: دریا قدرتی پور
نظر شما