به گزارش خبرنگار مهر، مجتبی راعی کارنامهای متنوع دارد، گاه فیلم کمدی ساخته، گاهی به سراغ تاریخ معاصر رفته و در مقطعی پا از مرزها بیرون گذاشته تا قصه مردمی را روایت کند که با ناامنی و اشغال سرزمینشان روبرو هستند. فیلم سینمایی "عصر روز دهم" به گفته این کارگردان تلاشی است برای ثبت تصویری واقعی از عراق امروز، عراقی که ریشههای عمیق فرهنگی و مذهبی با جامعه ایران دارد و حتی بحرانهای فراوان مانع جدایی همیشگیاش از مردم و تاریخ ایران ندارد.
*خبرگزاری مهر- گروه فرهنگ و هنر: احتمالا کارگردانی "عصر روز دهم" یکی از دشوارترین پروژههای شما بوده، فیلم را قرار بود دوست و همکارتان مرحوم رسول ملاقلیپور کارگردانی کند و بعد از درگذشت او نامهای مختلف مطرح شدند تا پروژه ناتمام نماند. این که به جای ملاقلیپور کارگردانی "عصر روز دهم" را برعهده بگیرید، سخت نبود؟
- مجتبی راعی: شرطم با آقای محمدی این بود که فیلمنامه رسول را نخوانم و کار خودم را انجام بدهم، میدانستم اگر بخواهم فیلمنامه او را استفاده کنم حرف و حدیثهای فراوان به وجود میآید. از آقای محمدی پرسیدم چه موضوعی را با رسول مطرح کرده و او گفت داستان فیلم قرار بوده درباره زن خبرنگاری باشد که به عراق سفر میکند تا خواهرش را پیدا کند.
*پس طرح اولیه متعلق به آقای محمدی بود؟
-بله، طراح اولیه فیلمنامه آقای محمدی بود، در آن فیلمنامه قصه درباره خانم خبرنگاری بود که به عراق میرود و با خبرنگاری آمریکایی آشنا میشود، اینها را من تازه شنیدهام، پیش از پایان فیلم نمیخواستم نکتهای درباره پروژه قبلی بدانم.
*برای نوشتن فیلمنامه به عراق سفر و تحقیق کردید؟
بله، سه سفر به عراق داشتم و شرایط را دیدم، فهمیدم در آن فضای ناامن اصلا یک زن نمیتواند به راحتی کار کند مگر پزشک یا پرستار باشد که بتواند در دورهای نسبتا طولانی در عراق بماند. آنهم در هلال احمر، پس شخصیت اصلی تبدیل به دکتر شد.
*در طول کار هم وسوسه نشدید بروید سراغ فیلمنامه رسول ملاقلی پور؟
- نه دلیلی نداشت، من فیلم خودم را میساختم. زمانی که شما کار میکنید آن قدر مشغله ذهنی دارید که فرصت نمیکنید برگردید عقب.
*تقریبا کاری را کردید که بهروز افخمی در "تختی" انجام داد، نام فیلم را گرفتید اما قصه خود را روایت کردید؟
- بله. من فیلم خودم را ساختم.
*یکی از ویژگیهای فیلم تلاش شما برای واقعگرایی است. عمدا خواستهاید تصویری به روز از عراق و جامعه جنگزده آن به تماشاگر نشان بدهید.
- واقعگرایی فیلم برایم مهم بود، به همین دلیل در سفرهای تحقیقاتی که به عراق داشتم درباره فضا و شرایط بررسی کردم و اطلاعات مفیدی به دست آوردم.
*زمان تحقیق مشکلی برای شما پیش نیامد؟
- شرایط کار در کربلا و نجف ساده نیست، فضای عراق به شدت امنیتی است.
*میتوانستید فیلم بگیرید؟
- اجازه نداشتیم، من با گوشی تلفن همراهم به شکلی مخفیانه گاهی تصاویری میگرفتم تا به طراح صحنهام نکاتی را بگویم. عراقی که پس از سال 2004 وجود دارد همینی است که در "عصر روز دهم" میبینید.
* نام پروژه مرحوم ملاقلیپور هم "عصر روز دهم" بود، حساسیت داشتید که نام آن فیلم را حفظ کنید.
- بله، قرار نبود من قصه را در کربلا بسازم، اما به یاد آوردم که صدام زمانی که میخواست به ایران حمله کند لشگر کربلا را وارد ماجرا کرد، پس قصه را هر که میخواست بسازد باید این راه را میرفت و بخشهایی را در کربلا روایت میکرد.
* نام فیلم این توقع را به وجود میآورد که تمام قصه در کربلا یا در روز عاشورا روایت شود، در حالی که در شکل فعلی واقعه کربلا ماجرای حاشیهای "عصر روز دهم" است.
- این نام را دوست داشتم و دلم میخواست در عنوان بندی ابتدای فیلم یادی از رسول بکنم که مدتها ذهنش درگیر ساخت فیلمی درباره عاشورا و کربلا بود. خودم را به رسول مدیون میدانم.
*"عصر روز دهم" همان فیلمی بود که ملاقلیپور میخواست درباره کربلا بسازد؟
- او دوست داشت فیلمی درباره واقعه کربلا و ماجرای 1400 سال پیش بسازد، حتی درباره فیلمی که ارتباط مستقیم با زندگی امام حسین (ع) داشته باشد فکر میکرد. اما این پروژه با "عصر روز دهم" تفاوت داشت.
*ماجرای دو خواهر که از هم دورافتادهاند و به هم میرسند اشارهای به نیمه گمشده و تاریخ مشترکی است که ایران و عراق دارند.
- بله، بغداد یعنی باغ داد جایی که انوشیروان در آن مینشسته است به دادگری، عراق، ایراک یعنی سرزمین بارور، نامی کاملا ایرانی. ریشه مشترک خیلی جدی و عمیق میان ما و عراقیها وجود دارد. من در جنگ بودهام، بهترین دوستانم را در جنگ از دست دادهام. خیلی طبیعی است اگر صد سال از عراقیها کینه داشته باشم اما الان که به گذشته نگاه میکنم فکر میکنم نمیشود آن حالت نزاع را ادامه داد. ما و عراقیها ریشه، تاریخ و دین مشترک داریم و نباید اختلاف را بیش از این طولانی کنیم. ماجرای مریم و خواهرش هم طبعا اشاره به موضوعهایی که شما گفتید دارد.
* مردم عراق هم این احساس را دارند؟ آنها هم دوست دارند ماجرای جنگ را فراموش کنند؟
- بله، مخصوصا در نجف و کربلا که بسیاری از مردم فارسی میدانند و تعداد زیادی از خانوادهها ریشه و تبار ایرانی دارند. در کربلا و نجف شما احساس غریبی نمیکنید، زمان صفویه تعدادی از خانوادههای ایرانی به عراق رفتهاند و بعد از گذشت قرنها هنوز این خانوادهها عرق ایرانی بودن دارند. صدام در سه مرحله ایرانیها را از عراق بیرون کرد چون میدانست آنها چقدر به این آب و خاک تعصب دارند.
*به همین دلیل شخصیت منفی مطلق در این فیلم نداریم، حتی عراقیها هم کاملا منفی و سیاه نیستند. به نظر میرسد نخواستهاید شخصیتی را کاملا سیاه ببینید.
- وقتی قرار میشود به موضوع انسانی نگاه کنیم نگاهمان فرق میکند با زمانی که درگیر جنگ بودیم، در آن شرایط عراقیها به کشور ما هجوم آورده بودند و چارهای جز دفاع نداشتیم. اما حالا و در شرایطی که ما و عراقیها مشکل نداریم باید آنها را همان طور که هستند و در شرایط ویژهای که در سرزمینشان دارند قضاوت کنیم.
آن جریان که ملت عراق را سازماندهی کرد که مقابل ایرانیها بایستند نابود شده، مردم عراق این روزها وضعیت ناامید کنندهای دارند که رقتانگیز است و دل هر انسانی را به درد میآورد. صدام این سرزمین را نابود کرد.
آفرین عبیسی و هانیه توسلی در نمایی از "عصر روز دهم"
*فیلم در نیمه دوم افت میکند و تعدد شخصیتها و قصههای فرعی ضرباهنگ فیلم را کند کرده. کاش کمی از قصههای فرعی کم میکردید.
- وقتی قصه دو ملت را روایت میکنید نیاز به فضاسازی دارید، نمیشد یک شخصیت منفی و مثبت را رو در روی هم قرار داد تا در آخر قصه در کنار هم باشند، وقتی از دو ملت حرف میزنیم شخصیتها زیاد میشوند، ما به نمونههای مختلف نیاز داشتیم تا تصویری کلی از جامعه عراق به ما بدهند و انواع گرایشهای فکری و رفتاری را نشان بدهند.
طبیعی بود که داستانچه فراوان داشته باشیم، در فیلم دیالوگی است که یکی از شخصیتها میگوید عراق کشور ناامن و مضطربی است، میخواستم این اضطراب و ناامنی را نشان مخاطب بدهم.
*به همین دلیل بیشتر سکانسها خارجی است؟
-بله، اگر همه سکانسها داخلی بود نمیتوانستید این تصویر واقعی را از عراق داشته باشید و ناامنی و اضطرابی که من به شما میگویم درک کنید، این تصویر را همین شخصیتها ایجاد کردهاند و ما با رفتن به دنبال آنها حقیقت عراق را کشف کردهایم.
*اما در سکانسهایی قصه را فراموش کردهاید.
- نه قصه را فدای فضاسازی نکردهایم، گروهی معتقدند فیلم احساساتی است و اشک تماشاگر را درمیآورد، من تلاش کردم بین درام و مستندپردازی تعادل ایجاد کنم. البته این اتفاق به سختی افتاده است.
*شما میخواستید ملودرام بسازید؟
- بله، آگاهانه این کار را انجام دادم، اصلا موقعیت کاملا احساساتی است شما با مادری مواجه هستید که پس از سالها فرزندش را میبیند، نمیتواند خیلی ساده از کنار این ماجرا عبور کند. چالش من این بود که چطور میشود ملودرامی ساخت که در عین حال تصویری واقعگرا از عراق امروز باشد.
*برایتان مهم بود که فیلم مخاطب عام داشته باشد؟
- در این شرایط که فیلم اکران شده نمیتوان توقع بالایی برای فروش آن داشت، در جشنواره فیلم گوآ وقتی مدیر جشنواره میخواست من را معرفی کند از "عصر روز دهم" به عنوان فیلمی مردمی یاد کرد. آنها پذیرفته بودند که فیلم میتواند برای مخاطب جذاب باشد. برای من هم مهم بود که مردم با "عصر روز دهم" ارتباط برقرار کنند، قصه این قابلیت را دارد.
*اولین گزینه بازی در این فیلم هانیه توسلی بود؟
- در پروژه قبلی که رسول قرار بود بسازد میخواست گلشیفته فراهانی نقش اول را بازی کند، زمانی که من تصمیم به ساخت این فیلم گرفتم شرایط عوض شده بود و هانیه توسلی اصلیترین گزینه ما بود.
*بازی توسلی یکی از امتیازهای فیلم است، او بدویت دختر عراقی را به خوبی نمایش داده و در نقش دختر عرب حضوری درخشان دارد.
- من هم فکر میکنم، "عصر روز دهم" یکی از بهترین بازیهای توسلی است، نقش دختر عرب ساده نبود، او کاملا به لهجه عراقی مسلط شده بود و عراقیهایی که فیلم را دیدند با او همذاتپنداری میکردند، از اول هم فکر میکردم که هر دو نقش را یک بازیگر باید بازی کند.
*گریم خوبی هم در فیلم دارد، مخصوصا در نقش دختر عرب.
- من از مهری شیرازی خواستم خانم توسلی را طوری گریم کند که هم شبیه به تصویر آشنای او باشد و هم دختر شبیه عربهای واقعی شود. چهره خانم توسلی اگر خیلی تغییر میکرد تماشاگر او را باور نمیکرد.
*بازیگران عراقی را چطور پیدا کردید؟ عراق بازیگر حرفهای دارد؟
- تئاتر عراق فعال است و بازیگرهای حرفهای دارد، رئیس پلیس و مردی که مریم را به وادی السلام میبرد بازیگر حرفهای تئاتر هستند، اما من بازیگرانی میخواستم که به فارسی آشنا باشند، نمیخواستم زبان فیلم عربی باشد. نمیخواستم تمام فیلم زیرنویس داشته باشد.
- - - - - - - - - - -
ادامه دارد
نظر شما