به گزارش خبرنگار مهر، در ادامه سلسله نشستهای گروه فلسفه غرب مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، دکتر حمید وحید دستجردی، عضو هیأت علمی پژوهشگاه دانشهای بنیادی در روز چهارشنبه، 25 خرداد ماه 1390 درباره "ماهیت و اهمیت براهین استعلایی" سخنرانی کرد.
وی در آغاز سخنان خود با اشاره به اینکه قصد دارد درباره برهانهای استعلایی و منزلت معرفتی آنها سخن بگوید، یادآور شد: بحث این نشست به مقالهای از من مربوط است که در سال 2002 نوشتهام و آنچه امروز بیان خواهم کرد به تعبیر من بیشتر به کالبد شکافی یک مرده شباهت خواهد داشت.
وحید دستجردی سپس به بیان تاریخچهای از برهانهای استعلایی پرداخت و افزود: در آغازUخوشبینی بسیاری نسبت به برهانهای استعلایی در رابطه با خنثی کردن شکاکیت وجود داشت. این بحث را میتوان در کانت دید هر چند کانت این برهانها را در جای دیگری غیر مرتبط با شکاکیت به کار برده است. فردی چون استراوسن هم که بر این برهانها تأکید بسیاری داشت در نهایت اعتراف کرد که به کمک آنها نمیتوان علیه شکاکیت اقامه دعوی کرد.
وی با تأکید بر اینکه بیشتر به ادبیات این موضوع پس از کانت توجه دارد، سخنانش را پی گرفت و گفت: شکاکیت دکارتی و استدلالهای آن بیشتر بر تعین ناقص مبتنیاند بدین صورت که در آنها برای وجود عالم خارج به تجربه حسی متمسک میشوند. در واقع استدلالهای شکاکانه استاندارد به تجربیات حسیای توجه دارند که با فرضیات متفاوت هماهنگ و سازگارند. بنابراین اگر شکاک دکارتی بتواند نشان دهد که آنچه ما در مقابل خود داریم با فرضیات متفاوت هماهنگند آنگاه به نظر میرسد دیگر نمیتوان با تمسک به تجربه حسی نشان داد گزارهای که در عالم خارج وجود دارد گزارهای درست است.
عضو هیأت علمی پژوهشگاه دانشهای بنیادی تصریح کرد: کاری که کانت میکند این است که میگوید ما وقتی بر تجربیات حسی خود تأمل میکنیم میبینیم صدق برخی گزارهها مانند این گزاره که "اشیایی در عالم خارج وجود دارند" برای حصول این تجربه حسی ضروریاند. در اثبات علیت در عالم خارج نیز کانت ادعا میکند برای آنکه تجربیات حسی برای ما حاصل شوند عالم باید ساختار علمی داشته باشد.
وی افزود: تاریخچه برهانهای استعلایی در زمان ما توسط استراوسن و بری استراو دستخوش تحولاتی اساسی شده است. استراوسن میان اشیاء فی نفسه و اشیاء آن گونه که بر ما ظاهر میشوند تمایز قائل شده و میگوید علم ما به اشیاء آن گونه که بر ما پدیدار میشوند تعلق میگیرد. وی از برهانهای استعلایی کمک میگیرد تا نشان دهد که عالم خارج وجود دارد. بری استراو اما سعی میکند نشان دهد که برهانهای استعلایی از ضعفی اساسی برخوردارند. نکته دیگر که وی مطرح میکند این است که برهانهای استعلایی نه فقط با توجه به تجربه حسی بلکه با توجه به امکان زبان هم میتوانند آغاز شوند.
وحید دستجردی ادامه داد: استراو بحثش را بر این نکته متمرکز میکند که زبان به طور کلی ممکن است و در نهایت ساختار غیر صوری یک برهان استعلایی این گونه است که تجربه و زبان ممکنند و شرط لازم برای آنها صدق گزاره pاست یعنی این که "عالم خارج وجود دارد".
وی سپس سه اشکال بر برهانهای استعلایی را اینگونه برشمرد: نخستین اشکال مفهوم ضرورت است که در استدلال به کار میرود و این سؤال مطرح میشود که در اینجا چه ضرورتی وجود دارد و ما چگونه میتوانیم به گزاره pعلم پیدا کنیم؟ منحصر به فرد بودن اشکال دومی است که استیفن کرنر مطرح میکند و میگوید بیشترین چیزی که برهانهای استعلایی میتوانند نشان دهند این است که این برهانها برخی شرایط شروط کافی برای امکان تجربه حسیاند. در نهایت بری استراو این اشکال را طرح کرده است که برهانهای استعلایی حداکثر میتوانند به باور به tبینجامند و نه به خود t.
این پژوهشگر فلسفه تحلیلی گفت: من در اینجا میخواهم سعی کنم نشان دهم که با تحلیل مفهوم تجربه و زبان و نیز معنادار بودن بیشترین چیزی که میتوان نتیجه گرفت باور به صدق یک گزاره است و نه صدق آن گزاره. برای معنیدار بودن گزاره باید باورهایی به آنها در فرازبان وجود داشته باشند اما وقتی از صدق سخن گفته میشود بنا بر این است که این باورها صادق دانسته میشوند و در نتیجه میتوان گفت که نتیجه از جنس باور است و نه از جنس صدق. به همین دلیل هم هست که دیویدسون به نظریه برونگرایی میپردازد.
وی خاطرنشان کرد: نتیجهای که من میخواهم بگیرم این است که اگر ما شروط دیویدسون برای معنیداری را بپذیریم بیشترین چیزی که خواهیم داشت باور به صدق یا کذب یک گزاره است. اما در مورد تجربه حسی اگر ما از امکان این تجربه شروع کنیم نتیجهای که از این برهان میگیریم این است که آیا صدق یک گزاره حاصل میشود یا باور به صدق آن گزاره؟
عضو هیأت علمی پژوهشگاه دانشهای بنیادی تصریح کرد: محتوای برخی افکار ما محتوای برونگرایانهاند اما اگر قرار باشد برونگرایی در مورد تجربه حسی صادق باشد میتوان نشان داد که محتوای تجربه حسی نمی تواند دارای محتوای pباشد مگر اینکه اشیایی وجود داشته باشند که این اشیاء مقوم این محتوا باشند.
وی با طرح این پرسش که آیا برونگرایی درباره تجربه حسی میتواند صحیح باشد، پاسخ منفی داد و گفت: ما برای ادراک هم قائل به محتوا میشویم و هم تجربه حسی را دارای ویژگیهای پدیداری میدانیم. به نظر میآید که من تجربه حسی را در ویژگی پدیداری آن منحل کردهام تا نشان دهم که درونگرایی و نه برونگرایی است که اهمیت دارد.
این پژوهشگر فلسفه تحلیلی سپس با اشاره به اشکال منحصر به فرد بودن کرنر اظهار داشت: حداکثر چیزی که برهانهای استعلایی میتوانند بگویند این است که نتایج آنها شروط کافی هستند و در واقع به نظر میرسد حرف کرنر تا حد زیادی درست باشد.
وحید دستجردی گفت: زمانی که من این مقاله را نوشتم بیشترین توجهم به برهانهای استعلاییای بود که علیه شکاکیت بودند. اما بعد به نظرم آمد که استدلالهای استعلایی به این موضوع تن نمیدهند. به عنوان مثال در بحث اثبات دیگر اذهان، استراوسن یک نحو استدلال استعلایی طرح میکند و میگوید ما وقتی میتوانیم تجربیات حسی را به خودمان استناد کنیم که بتوانیم این تجربیات حسی را به دیگران هم نسبت دهیم.
نظر شما