به گزارس خبرنگار مهر، سیدرضا میرکریمی کارگردان سینمای ایران در مستر کلاسی جشن تصویر سال که ظهر امرز 13 اسفندماه در خانه هنرمندان ایران برگزار شد با اشاره به چگونگی ورودش به دنیای هنر و فیلمسازی گفت: من سال 63 برای آزمون در رشته سینما به تهران آمدم که در مصاحبه آن آزمون رد شدم. رد شدن در آن مصاحبه برای یک شهرستانی که همه آرزویش رسیدن به سینما بود و ارتباطی با کسی نداشت به معنای این بود که همه رویاهایم روی سرم خراب شد و احساس کردم دیگر نمیتوانم مسیری را برای فیلمسازی ادامه دهم.
وی افزود: من در دانشگاه تهران رشتهای را که امروز به نام گرافیک است و آن موقع ارتباطات تصویری هنرها نام داشت، ثبتنام کردم. یک روز یکی از استادانم از من پرسید که چرا میخواهی به رشته سینما وارد شوی و من جواب دادم چون اینجا نفر آخر کلاسم. استادم به من گفت تو در همین رشته بمان، اینجا چیزهایی را یاد خواهی گرفت که بیشتر از رشته سینما به کارت میآید و آن شناخت عناصر بصری و مفاهیم مبنایی است که با آنها میتوانیم بخشی از دانش سینما را به دست آوریم.
ساعتها کتاب ورق میزدم
میرکریمی نگاه به تصویر و عکس را عاملی برای تقویت مهارت تشخیص فیلمساز و شکلگیری دانش بصری عنوان کرد و گفت: بعد از آن من شروع کردم به دیدن. ساعتها در کتابخانه مینشستم، کتاب عکس، تصویر و نقاشی را بدون هیچ آنالیزی ورق میزدم و نگاه می کردم. اتفاقی که بعد از آن افتاد این بود که انباشتی از تصاویری که واجد ویژگیهای زیباییشناختی بود در ناخودآگاه ذهنم شکل گرفت و باعث شد به تدریج بفهمم چطور تصویر را در فیلمهایم بچینم.
وی درباره چگونگی ارزیابی یک فیلم با اشاره به مهندسی معکوس در این زمینه بیان کرد: من به تدریج فهمیدم باید برای فیلم دیدن از مهندسی معکوس شروع کنم، یعنی اینکه پلانها و سکانسهای جذاب را جدا میکردم و بعد با خودم میگفتم در این صحنه کارگردان چه سئوالی را میخواهد پاسخ دهد و حالا اگر من کارگردان بودم چه پاسخی میدادم. من بارها به این ترتیب تمرین کردم اما این کار نیازمند این بود که فیلمهای زیادی را ببینم. در آن موقع فیلمها به صورت سی دی و دی وی دی نبود بلکه فیلم ویدیویی بود.
در بنیاد 15 خرداد 2 هزار فیلم دیدم
کارگردان "یک حبه قند" در ادامه درباره اینکه چطور توانسته آرشیوی برای دیدن تعداد زیادی فیلم پیدا کند، با اشاره به خاطرهای از سال 65 گفت: من در سال 65 به علت وضعیت مالی بدی که داشتم به دنبال کار بودم به طور خیلی تصادفی به بنیاد 15 خرداد رفتم. من فقط کاری را در قبال محل اقامت و خورد و خوراک میخواستم. مدیر آنجا به من گفت در این اداره بخشی وجود دارد که ما نمیدانیم با آن چه کار کنیم. من به آن بخش رفتم و دیدم حدود 2 هزار فیلم از آثار هیچکاک، کوبریک و کارگردانان مطرح جهان وجود دارد.
میرکریمی افزود: مدیر بنیاد از من خواست این فیلمها را ببینم و خلاصهای از قصه های آنها را برایشان تنظیم کنم. این شد که من آرشیوی از بهترین فیلمهای جهان در اختیار داشتم و در آنجا از طریق همین مهندسی معکوس پلانهای جذاب را آنالیز و سعی میکردم ماموریت و هدف آن پلان را برای خودم تحلیل کنم که حتی همه دانشجویان دانشکده هم علاقهمند به دیدن آنها بودند.
وی کار در آن بنیاد را یک تجربه خوب دانست و خطاب به علاقهمندان سینما گفت: با وجود همه درهای بسته میتوان از هیچ جا شروع کرد.
میرکریمی فیلمسازی و سینما را در نگاه اول قلهای بلند و دستنیافتنی توصیف و اظهار کرد: سینما زبان مخصوص خودش را دارد و باید از همین واژگان استفاده کرد. به تدریج با شروع از اولین پله میتوانی خودت را در قلمرو این سینمای دستنیافتنی بیابی.
وی در ادامه با اشاره به جوانهایی که به سراغش میروند تا از او فیلمسازی یاد بگیرند، گفت: من در هنگام صحبت با این علاقهمندان احساس می کنم که گذشته خودم تکرار می شود. اجازه می دهم دقایقی را آنها صحبت کنند تا بفهمم از سینما چه می خواهند و بعد می بینم که خیلی از اینها هیچ رنجی نکشیدهاند و فقط از واژههای کتابها و منتقدان استفاده میکنند.
کارگردان "به همین سادگی" در ادامه گفت: وقتی در ذهن شما انباشتی از واژهها و داشتههایی وجود دارد که خودتان آنها را به دست نیاوردهاید اینها مزاحم کارند. باید ذهن خود را به یک هارد خالی و فرمت شده تبدیل کنید و بعد داشته هایتان را که در تجارب خود به دست میآورید، به تدریج داخل اینها قرار دهید.
حداقل 10 فیلم بسازید
میرکریمی داشتن اهداف بلند را یکی از عوامل مهم در فیلمسازی عنوان کرد و افزود: تعجب می کنم از کسانی که یک فیلم می سازند و بعد خود را به در و دیوار می زنند تا حقشان را از همان یک فیلم بگیرند. برای خود حداقل ساخت 10 فیلم را تعریف کنید و با فکر نکنید که با فیلم اول به همه جا می رسید.
وی در ادامه از اهمیت دیدن و شنیدن در محیط پیرامون یاد کرد و گفت: این ظاهرا کار هر روزه ماست اما همین کار روزمره هم تخصص میخواهد . گاهی وقتها وقتی من توصیه میکنم که علاقهمندان به فیلمسازی بروند، ببینند و عکس بگیرند، اینها فکر میکنند که مثلا باید از چیزهای عجیب و غریب عکس بگیرند مثل گدای خوابیده در گوشه خیابان و این الگوی آنها می شود. البته اشکالی ندارد وقتی آنقدر به اطراف خود نگاه کنیم کم کم سوژههای خود را از میان عادیترین حوادث محیط پیرامون خود به دست می آورید.
وی افزود: بعد از دیدن باید سعی کنید به مهارت قصهگویی دست پیدا کنید. همین تمرینهای به ظاهر ساده و تکراری میتواند یک اتود سریع برای ساخت یک قصه و یا فیلمنامه باشد.
ایران سرزمین فرصتها برای فیلمسازی است
این کارگردان سینمای ایران با بیان اینکه کشور ما سرزمین فرصتها برای فیلمسازی است، اظهار کرد: در ایران سالی 20 و یا 30 فیلمساز وارد عرصه فیلمسازی می شوند که هیچ رنج و مرارتی در این حوزه نکشیدهاند.
میرکریمی در ادامه از دو اصل جهانبینی و کشف رابطه بین پدیدهها در امر فیلمسازی یاد کرد و گفت: اگر شما جهانبینی داشته باشید دوربین عکاسی را هم که در دست بگیرید پشت آن نگاهی وجود دارد که از کنار هیچ حادثهای بیاهمیت عبور نمی کنم.
میرکریمی با بیان اینکه اگر ما احساس بی ارتباطی در میان پدیده ها می کنیم به این دلیل است که اهل کشف نیستیم، اضافه کرد: همچنین باید این مهم را در نظر بگیریم که هیچ یک از پدیدهها بیارتباط با هم نیستند. اگر شما وارد دنیایی شوید که ارتباط بین پدیدهها را کشف کنید با کشف این رابطههای پنهان می توان مهارت لازم را برای نگارش قصه به دست آورد.
وی در ادامه با طرح این پرسش که آیا شما به فیلم مانند یک تماشاگر عادی نگاه میکنید، اظهار کرد: به عنوان یک فیلمساز باید در مورد هر پلان یا سکانسی از فیلم که توجه شما را به خود جلب می کند حرف بزنید و فیلمساز خوب کسی است که بتواند درباره تمام اتفاقات، احساسات و وقایعی که در فیلمش اتفاق میافتد دفاعی داشته باشد.
میرکریمی مهمترین بخش یک فیلم را پیشتولید آن دانست و تاکید کرد: برای ساخت یک فیلم ابتدا باید بدانید چه جهانی را میخواهید بسازید سپس وارد شوید و کشف کنید.
سختترین فیلمم "یه حبه قند" بود
وی با اشاره به فیلم "یک حبه قند" شروع آن را از تجربهای در مورد ساخت "فرش ایرانی" دانست و گفت: سختترین فیلمی که ساختم "یک حبه قند" بود که شروع آن از همین تجربه فرش کلید خورد. گاهی اوقات سوژه شما یک دغدغه فرهنگی است و یا ممکن است از یک فرم شروع شود که در مورد فیلم "یک حبه قند" هم فرم و هم محتوا هر دو برای من مهم بود. به نظر من فرهنگ ایرانی می تواند یک الگوی روایی باشد که از روی فرش طراحی شده است.
میرکریمی در پایان با نمایش بخش هایی از فیلم های خود مثل "به همین سادگی"، " کودک و سرباز" و " یک حبه قند" به صورت کارگاهی و آموزشی نکتههایی را درباره میزانسن، نور، طراحی صحنه و شخصیتپردازیها عنوان کرد.
نظر شما