پیام‌نما

إِنَّ‌اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِيتَاءِ ذِي‌الْقُرْبَىٰ وَ يَنْهَىٰ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَالْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ * * * به راستی خدا به عدالت و احسان و بخشش به خویشاوندان فرمان می‌دهد و از فحشا و منکر و ستمگری نهی می‌کند. شما را اندرز می‌دهد تا متذکّر [این حقیقت] شوید [که فرمان‌های الهی، ضامن سعادت دنیا و آخرت شماست.] * * * حق به داد و دهش دهد فرمان / نيز انفاق بهر نزديكان

۲۷ شهریور ۱۳۹۴، ۱۴:۲۶

در نشست بررسی سینمای صامت مطرح شد:

جامعه ایرانی به سینمای مبتنی بر صدا نزدیکتر است

جامعه ایرانی به سینمای مبتنی بر صدا نزدیکتر است

یک مدرس دانشگاه با اشاره به سینمای صامت و بررسی آثار این سینما با توجه به فرهنگ شرق و غرب بیان کرد که جامعه ایرانی به سینمای مبتنی بر صدا نزدیکتر است درحالیکه غرب سینمای تصویری تری دارد.

به گزارش خبرگزاری مهر، در یکصد و بیست و دومین برنامه سینماتک خانه هنرمندان ایران که چهارشنبه ۲۵ شهریور در تالار استاد شهناز خانه هنرمندان ایران برگزار شد، فیلمهای صامت «سایههای نیمروز» ساخته مایا درن، «سفر به ماه» به کارگردانی ژرژ مهلییس و چند فیلم از برادران لومیر روی پرده رفت و در ادامه ایرج اسماعیلپور قوچانی مدرس دانشگاه به ایراد سخنانی با موضوع «سینما و بدن» پرداخت.

اسماعیلپور در ابتدا به دو نوع مختلف سینما در رابطه با مفهوم بدن اشاره کرد و گفت: ما از یک طرف فیلمی مانند «سگ اندلسی» را داریم که بر اساس تئوری خواب فروید طراحی شده و از سوی دیگر فیلم مایا درن را میبینیم که بر تئوری خواب کارل گوستاو یونگ مبتنی است. اشتراک این دو رویکرد این است که هر دو به شکلی عقلانی ساخته شدهاند. حال میتوان پرسید که آیا چنین تئوری‌هایی در سینمای ایران وجود دارد و کسی در این زمینه کار می‌کند؟ به نظر می‌رسد حوزه نقد در ایران فاقد چنین کارکردی است. این صورت‌بندی همچنین می‌تواند به‌ شکل سینمای مستند، سینمای داستانی و یا سینمای مبتنی بر بیداری و سینمای مبتنی بر خواب انجام شود.

وی با اشاره به اینکه از زمان به‌ کارگیری تکنولوژی‌های مبتنی بر دوربین چشم نیز به نوعی به دوربین تبدیل می‌شود، اظهار کرد: با دیدن فیلم «سگ اندولسی» و آن چشم دریده، حس می‌کنیم این چشم خودمان است که دریده می‌شود و گویی همانطور که پرده نقره‌ای تبدیل به آینه سلمانی می‌شود ما نیز تبدیل به چشمی می‌شویم که خود را می‌بینیم و در آن لحظه هراس داریم که چشم خودمان دریده شود. در فیلم «سگ اندلسی» آنقدر جذب فیلم می‌شویم که تبدیل به یک چشم شده و تجربه بسیار نزدیکی از مرگ خواهیم داشت. چنین چیزی اگرچه به غایت سینما نزدیک است اما فروید ایراد آن را خودآگاهی بیش از اندازه می‌داند. ایراداتی نیز به سینمای بونوئل وارد است از این جهت که ساختارهایی را که تغییر آنها بسیار دشوار است نادیده می‌گیرد.

اسماعیل‌پور با اشاره به این فیلم های صامت افزود: در واقع سینما از قدرتِ منتقل شدن یک روح به جسم دیگر بهره گرفته و به این ترتیب ما را هیپنوتیزم می‌کند. برای انجام چنین کاری، یک سری الگوهای از پیش تعیین شده وجود دارد، به‌ عنوان مثال الگوی سینمای مهلییس یا الگوی سینمای برادران لومیر که در یکی داستان تعریف شده و مخاطب به صدا دعوت می‌شود و در دیگری شما به داخل یک جسم کشیده می‌شوید که در نهایت می‌تواند برای شما لذت‌بخش یا کابوس‌وار باشد. دکارت در رساله «خواب» می‌گوید با دلایل عقلانی نمی‌توان اثبات کرد که در این لحظه خواب یا بیدار هستیم. از نظر دکارت بدن انسان می‌تواند امتداد داشته باشد و جهان اطراف در واقع امتداد خود ماست. هنگامی که یک نقطه هستیم، جهان برای ما هراسناک می‌شود اما هنگامی که مثلا در خواب هستیم و در جهان اطراف امتداد پیدا می‌کنیم، آسوده‌خاطر می‌شویم.

وی گفت: در پروژه اکونارسیسم به‌طور کلی جامعه شرق جامعه صدا و اکو دانسته می‌شود و جامعه غرب جامعه تصویر. البته این شرق و غرب، جغرافیایی نیستند و یک درهم تنیدگی در این میان وجود دارد. در واقع جوامعی داریم که جهان اطراف را به‌ صورت موج یا همان اکو و صدا صورت‌بندی می‌کنند و جوامع دیگری وجود دارند که روی جسم و تصویر متمرکز شده و جهان اطراف را به‌ صورت ذره‌ صورت‌بندی می‌کنند.

این محقق دانشگاه در پایان سخنانش بیان کرد: فرض ما بر آن است که جامعه ایرانی به سینمای مبتنی بر صدا نزدیک است و این به‌ دلیل تجربه ما از خواب و فرهنگِ در آمیخته با سمبل ماست.

کد خبر 2918321

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha