خبرگزاری مهر- گروه فرهنگ: دکتر امید مجید در میان اساتید دانشکده زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران، حکایتی غریب دارد. او فارغالتحصیل کارشناسی از دانشگاه صنعتی امیرکبیر در رشته پتروشیمی است اما علاقهاش به ادبیات و شعر او را در مقطع کارشناسی ارشد و دکتری به دانشکده ادبیات دانشگاه تهران وارد کرد و پس از آن نیز مدرس این رشته در همان دانشگاه شد.
مجد در حوزه شعر تاکنون ترجمهای منظوم از قرآن کریم شامل ۱۸ هزار بیت را سروده و منتشر کرده و پس از آن نیز ترجمههایی از نهجالبلاغه، صحیفه سجادیه و برخی ادیعه دیگر را به زبان شعر درآورده است.
وی به تازگی نیز ترجمه منظوم مقتل امام حسین(ع) را در دست کار دارد. مروری بر فعالیتهای امید مجد در زمینه منظوم کردن این متون بهانه گفتگوی مهر با وی شد که در ادامه بخش دوم از آن از نگاه شما میگذرد:
* جناب مجد برای خیلی از مخاطبین هنوز جای این سؤال هست که چرا ترجمه قرآن به زبان شعر را برگزیدهاید؟ چه لزومی دارد متن قرآن در قالب شعر ترجمه شود و به مخاطب ارائه شود؟
در ابتدا من یک اصلاحی در مورد فرمایش شما انجام بدهم. این متن قرآن نیست که به شعر تبدیل شده است؛ بلکه ترجمۀ آن است که به صورت شعر درآمده. اینها با هم خیلی متفاوت هستند. هنر بسیار ارزشمند است.
همانگونه که از قرآن فیلم هایی ساخته میشود، انیمیشن ساخته میشود، تذهیب رسم میکنند، خوشنویسی میکنند، در همۀ این موارد با هنر آمیخته میشود. شعر هم یک هنر است. به طور مثال به جای آنکه بگوییم: ستایش خاص خداوند است بگوییم: ستایش بود ویژۀ کردگار، یک وزنی هم به آن اضافه کنیم چه ایرادی پیدا میکند؟ شعر مرحلۀ تعالی زبان است.
اگر بتوانیم آن ترجمۀ قرآن را به شرط حفظ صحت آن به این زبان متعالی منتقل کنیم چه ایرادی دارد؟ حتی برای چاپ قرآن هم میشود این سخن را گفت که اصل، خواندن قرآن است چرا دور آن را رنگی چاپ کردهاید؟ یک رنگی به آن اضافه شده و از نظر ظاهری آن را زیباتر کرده است و انسان از آن خوشش میآید.
* شما از این کار چه مقدار بازخورد گرفتهاید؟
بسیار زیاد، اما به نظر من این پاسخ را بهتر است آمار به شما بدهد از سال ۱۳۷۶ تا الان میشود ۱۸ سال البته مِنهای آن ۵ الی ۶ سالی که در چاپ وقفه افتاد و اجازه داده نشد که کتاب را چاپ کنیم میشود ۱۲ سال. در این مدت ۳۵۰ هزار نسخه از این کتاب چاپ شده است. این یعنی بازخورد.
* برای فارسی زبانان خارج از ایران هم این کتاب فرستاده شده است؟
بله و هنوز هم فرستاده میشود و خبر آن را هم داریم. البته من نفرستادهام، خود ملت این کار را انجام دادهاند.
* از آنها هم بازخوردی داشتهاید؟ مثلا از تاجیکستان و یا افغانستان؟
بله مثلا از تاجیکستان آمده بودند اینجا به قصد دیدن من و خواهش داشتند که ما اجازه دهیم به خط آنها یعنی سیریلیک برگردانده شود. خودشان جزء ۳۰ را چاپ و سی دی کرده بودند. امام جمعۀ دوشنبه شعر آن را خوانده بود. سی دی آن را هم به ما دادند. بعد من خود به تاجیکستان رفتم.
در حال حاضر خود آنها زحمت کشیدهاند تمام ترجمۀ مرا به خط خودشان برگرداندهاند و فایل آن الان در دست ما است و داریم کار صفحهبندی را روی آن انجام میدهیم که برای چاپ آماده شود.
* اولین تأثیری که یک اثر منظوم میتواند داشته باشد این است که به راحتی در ذهنها ثبت شود. موردی بوده است که شحصی همه منظومه را حفظ باشد؟
بله اتفاقاً من آخرین موردی را که از آن اطلاع دارم به شما میگویم. در بخشی از نیشابور در یک مدرسه همه آن را حفظ کردهاند و برای آن جشن گرفتهاند به نام جشن حفظ ۷۰۰ بیت از ترجمۀ قرآن مجد و عکسهای آن را برای من ارسال کردهاند. گاهی اوقات جواب بعضی از موارد را آمار میدهد و خود صاحب اثر نیاز به صحبت کردن ندارد.
مشخص است که وقتی ۳۵۰ هزار نسخه از کتابی چاپ میشود این یعنی بازخورد و بالاخره در ۳۵۰ هزار نفر ۳۵ نفر هم پیدا میشوند که آن را حفظ کنند.
* من این سؤال را از این جهت پرسیدم که گاهی چیزی حالت مُد پیدا میکند و تبلیغات جمعی هم آن را حمایت میکنند. خیلی از مردم آن را تهیه میکنند؛ اما در قفسۀ کتابخانهها میماند. مردم صرفا میخرند تا بگویند که ما از مد عقب نیستیم. اینکه این پرسش را کردم که آیا حفظ شده یا خیر، میخواهم بدانم که چه مقدار کار شما مخاطب واقعی داشته است؟
باید بگویم این است که ما حتی نظرات برخی از مخاطبان را بر روی سایت گذاشتهایم و یا در انتهای کتاب ذکر کردهایم. مثلاً وقتی آیتالله العظمی صافی گلپایگانی در دو برگه A۴ برای من یادداشت ارسال میفرمایند در حالی که معمولا مراجع تقلید در نهایت مینویسند: «جایز است»، «خوب است» و ... یا آیتالله نوری همدانی و... و. یا مثلا مترجمان نام آشنایی مثل مرحوم طاهره صفارزاده نوشته بودند که: «من همیشه گفتم که ترجمۀ منظوم باطل است؛ چون نمی تواند صحت سخن را برساند؛ اما به مجد که میرسم حرف خود را میشکنم.» معنایش این است که کار مخاطب دارد و مخاطب واقعی خودش را هم پیدا کرده است.
* این خبر درست است که قرار است آثار دیگری را هم به شکل منظوم ترجمه کنید؟
بله. البته عرض کنم که بعد از قرآن، نهجالبلاغه و بعد صحیفه را ترجمه کردم و بعد از صحیفه که در سال ۸۴ انجام شد، کارم متوقف شد تا سال ۸۷ یا ۸۸ که دوباره تصمیم گرفتم قرآن را یک بار دیگر ویرایش کنم. در زمانی که ویرایش را شروع کردم دوست داشتم خیلی چیزها را تغییر دهم و دیدم کار فراتر از ویرایش است به همین دلیل به طور کامل آن ترجمه را کنار گذاشتم و ترجمۀ دیگری سرودم که در سال ۸۹ تمام شد. در سال ۹۳ تصمیم گرفتم فقط جوشن کبیر را در قالب ترجیعبند ترجمه کنم و صد بند شد.
* در همان وزن متقارب یا وزن را عوض کرده بودید؟
خیر وزن آن حدیقۀ سنایی است:
صاحب فضل و نعمت و جودی/ نیکی و امر را تو افزودی
این کار از نظر فیزیک ظاهری طولانیترین ترجیعبند ادبیات فارسی است چون صد بند شده.
* و هر بند تقریباً چند بیت؟
متوسط ۶ بیت. یعنی ۶۰۰ بیت تقریباً. کلا ۶۲۰ تا ۶۳۰ بیت شده است. بیت برگردان آن هم این است: پاکی و نیست غیر تو دادار/ وای من ز آتشم نگه میدار
در اینجا سُبحانَکَ یعنی پاکی؛ لا اِلَهَ اِلاّ اَنت یعنی نیست غیر تو دادار؛ اَلغَوث یعنی وای من؛ خَلِّصنا مِنَ النّار یارب هم یعنی ز آتشم نگه میدار.
جوشن کبیر که به پایان رسید، تصمیم گرفتم دعاهای شناسنامهداری مثل ندبه، عرفه را ترجمه کنم و در آخر تصمیم گرفتم همۀ دعاهایی را که پرکاربرد است منظوم کنم و کمکم، زیارتنامههای معروف و دعاهای معروف هم اضافه شد و نهایتاً به ۵ الی ۶ هزار بیت تبدیل شد.
* یعنی یک مفاتیحالجنان منظوم؟
بله، الان هم دارم مقتل امام حسین(ع) را از روی مقتل ابومخنف و لهوف تبدیل به شعر میکنم. در حال حاضر در میانه راه هستم و فکر میکنم تا یک ماه دیگر تمام شود.
* در ترجمۀ مقتل، از تکنیکهای داستانپردازی امروزی هم استفاده کردهاید؟ شفاف بپرسم: جنس کار تعزیه میشود یا مختارنامه؟
خیر، این طور نیست. من در واقع سعی کردهام که آن گزارش تاریخی و واقعی که بوده است آورده شود. شما در نظر بگیرید عبدالله بن زبیر نسبت به امام حسین(ع) جایگاه پایینتری داشته است. با توجه به چیزی هم که در مقاتل نوشته شده مکالمه این دو نفر همواره با احترام بوده است. من کاملا این را در شعر حفظ کردهام. مثلاً یزید که از معاویه صحبت میکند از پدرش به کرامت سخن میگوید؛ من همان الفاظ تکریمآمیز را نسبت به پدرش آوردهام و البته در زیر آن نوشتهام به خاطر رعایت امانت این گونه نوشتهام؛ اینها صحبتهای من نیست؛ این همه ستایش معاویه و غیره به جهت رعایت امانت آورده شده است. اینگونه موارد توضیحاتش در پاورقی آورده شده است.
* دقیقا در علی نامه هم این کار انجام شده منتها او در شعرش این موارد را ذکر کرده است.
این موارد را من خیلی رعایت کردهام. از صفاتی مانند لعین و غیره استفاده نکردهام. یکی دو مورد فقط در مورد یزید، لعین را به کار بردهام؛ آن هم چون لازم بوده است و باید گفته میشده. سعی کردهام که به شعرم سمت و سوی خاصی ندهم. دو چیز را در این کار مدنظر داشتهام: اول این که گزارش تاریخی واقعه حفظ شود و دوم، احساس آن را عمیقتر کنم.
* یعنی نسبت به حالت خشک و بیروحی که در تاریخ آمده احساسیتر شود؟
بله، درست است.
* در مقاتل، هر چه به عصر حاضر نزدیک میشویم، چیزهایی به داستانها اضافه میشود که الزاماً هم، تحریف و برافزوده نیست. میشود تصور کرد که از منابع دیگر استفاده شده و یا در رویا و خواب به آنها رسیده باشد و غیره. در واقع نمیشود که اگر در دورۀ قاجار چیزی به مقاتل اضافه شده است، الزاما غلط بوده؛ ولی آنچه که هست، در نهایت به مرور زمان این موارد اضافه شده است. شما در کارتان برای انتخاب روایات مختلف بنا را بر متقدم بودن گذاشتهاید یا عقلانی بودن؟
خوشبختانه یکی از منابعی که در مورد روایات مقتل به دستم رسید کار جالبی انجام داده است به این صورت که در کنارههای کتاب افزودنیهای مقاتل دیگر را هم نوشته و این کار پژوهش را ساده کرده است و من از اینها بسیار استفاده کردم. با استفاده از این کتاب خیلی چیزها را اضافه نمیکنم. به طور مثال، صحنهای هست که یک نفر به امام حسین (ع) میگوید که تو به جهنم خواهی رفت و ما به بهشت و ایشان به او میفرمایند که نه خیر برعکس است من به بهشت رفته و شما به دوزخ میروید.
به نظر بنده مکالمه اینجا باید تمام شود؛ اما در مقتلی مربوط به زمان قاجار گفته شده که در این زمان امام به مرد فرمودند به زمین نگاه کن و پای مبارک را بر زمین کوبیدند و زمین دهان باز کرد طوریکه تا هفت طبقۀ آن آتش دیده شد و تصویر مرد در میان آن آتشها بود و بعد فرمودند به آسمان نگاه کن و هفت طبقه از بهشت نیز پیدا بود و امام حسین در آسمان در کنار پیامبر نشسته بودند.
من این گونه موارد را نیاوردهام و سعی کردهام که محور عقلانیت حفظ شود. ضمن آنکه اصل خود ماجرا قسمتهایی را دارد که شاید هم همهاش برافزوده نباشد؛ مثل برخی جزئیات شهادت حضرت اباالفضل(ع) که در مقاتل معروف وجود ندارد؛ البته من هنوز به آن قسمتها نرسیدهام ولی اگر برسم همان که هست را به نظم در خواهم آورد.
* راجع به شخص حضرت اباالفضل العباس (ع)، فیلمهایی هم که میسازند متفاوت با روایات مشهوری که در دسترس مردم هست؛ مثل مختارنامه یا رستاخیز. حتی در کتاب درسی سال اول دبیرستان در درسی به نام تعزیه برای این واقعه روایت مختلفی نقل شده است. مردم در همین موضوعات است که اعتراض میکنند. در حالی که داستانی موجود و مشهور خیلی دور از ذهن نیست؛ خیلی باورپذیر و شدنی است و مشکلی ایجاد نمیکند؛ قراین جغرافیایی هم دارد و محل به زمین افتادن هر دست حضرت عباس (ع) مشخص است. حالا شما به عنوان فردی که میخواهد یک روایت هنری از این واقعه عرضه کند، چه خاصیتی در این مسأله میبینید که با باور عمومی مخالفتی شود؟ ما که نمیتوانیم بگوییم اگر فردی اعتقاد نداشت دست حضرت در آن منطقه قطع شده است، پس اعتقادات او خراب است و از دایرۀ دین خارج است؛ اگر روایت مشهور و مقبول مردم را نقل کنیم هم هیچ اتفاق بدی نمیافتد؛ روایت هم که کاملاً معقول است؛ چه علتی باعث میشود که به سراغ روایتی دیگری برویم؟
در اینگونه موارد، من خود دو خط توضیح ساده به نثر مینویسم که به طور مثال این واقعه در مقاتل قدیم نبوده؛ ولی در مقاتل جدید هست و باور عامۀ مردم این طور است. بعد این قسمت را منظوم خواهم کرد و بعد داستان را به شعر در می آورم.
یعنی هر دو روایت را میآورید؟
بله، همانطور که در مورد قرآن نوشتم که مثلا به دو صورت ترجمه شده ولی من دومی را میپسندم. خصوصا هم که تعداد آنها کم است؛ یکی مربوط به همین وقایع حضرت عباس(ع) است و دیگری مطالب مربوط به حضرت رقیه(س) است. خوشبختانه این راهکارِ پاورقی چیزی بسیار مناسب است.
به عنوان نمونه جاهایی را که از خود در مقتل منظوم اضافه کردهام ببینید:
در زمان خروج امام از مدینه در مقتل آمده:
رفت و زد بوسه بر مزار رسول(ص)
ریخت اشکی کنار خاک بتول(س)
کرد بدرود با امام حسن(ع)
«که ای برادر رسید نوبت من»
میکنم کوچ سوی خاک پدر
وز مدینه کنون درآیم در
گرچه دانم که دیر و زود دریغ
همه اهل مرا زنند به تیغ
* ویژگیهای شعر کهن را چقدر در کارتان رعایت کردهاید؟
من سعی میکنم از اصطلاحات و لغاتی استفاده کنم که در شعر بیشتر جا افتاده باشد؛ یعنی خیلی از لغات امروزی استفاده نمیکنم.
برای دریافت فایل کامل مصاحبه اینجا را ببینید.
.....................................
گفتگو: رضا بیات و حمید نورشمسی
نظر شما