روزنامه صبح نو نوشت: بیماری «جتلگ اجتماعی» از سوی کرونوبیولوژیستها که مکانیزمهای گوناگون مغز در طول ساعات شبانهروز را بررسی میکنند در سال ۲۰۰۶ بهعنوان ناهماهنگی ساعات بیولوژیک بدن و اجتماع عنوان شده بود. بهعنوان مثال این مفهوم بدان معنی است که وقتی جامعه و نهادهای آن اعلام میکنند که وقت خواب است و در واقع شهر تعطیل میشود، شما خسته نیستید و وقتی اغلب مردم جهان به سر کار میروند، شما به چند ساعت استراحت نیاز دارید. بسیاری از متخصصان عقیده دارند که این پدیده واقعی، معمول و فراتر از حد کنترل ماست و تبعات آن بر سلامت ما نیز بسیار جدی است.
«جودی اون» از نورولوژیستهای دانشگاه هاروارد و رییس مرکز بینظمیهای خواب معتقد است افرادی وجود دارند که برخلاف بسیاری از مردم، آدمهای صبح نیستند و ساعت بدن آنها به گونهای است که نمیتوانند مانند دیگران از صبح فعالیت خود را شروع کنند و به همین خاطر نمیتوانند خود را با سیستم سنتی فعالیتهای شهری تطبیق دهند.
در تحقیقی که او و همکارانش منتشر کردهاند به این نتیجه رسیدهاند که حتی در صورت خواب کافی و هم اندازه، بین جغدهای شب و کسانی که سحرخیزند از منظر احساسات، رفتار و شناخت تفاوتهایی وجود دارد و به همین خاطر مفهوم عادات زمانی خواب برای هر نفر را به کار بردهاند که در واقع منظور آن این است که هر فردی از نظر ذهنی و بدنی برای خواب در ساعات مشخصی برنامهریزی شده است.
با این حال جامعه با این مساله کنار نمیآید و اصرار دارد که اگر شما زود به رختخواب بروید و حدود هفت ساعت بخوابید؛ بدن شما سرحال خواهد شد.
اگر ریتم عادات خواب شما با ساعاتی که در شبانهروز میخوابید همخوان نباشد آنگاه تاثیرات مهمی بر تنظیمات زندگی شخصی و زمان و نیز هوشیاری شما خواهد گذاشت.
در آخرین تحقیق، جودی و همکارانش دانشآموزان راهنمایی و دبیرستانی را مورد بررسی قرار دادهاند که از ساعت ۷:۲۰ صبح مدرسهشان آغاز میشود. در میان این دانشآموزان برخی «آدم صبح» بودند و برخی دیگر «آدم شب». در حالتی که کلاسها صبح آغاز میشد، نتایج نشان میداد که «آدمهای شب» حتی در صورت داشتن خواب کافی در شب در خود تنظیمی و کنترل بر افکار و اعمال هوشیارانهشان دچار مشکلاتی بودند.
خود تنظیمی از فاکتورهای بسیار مهم در تحقیقات مرتبط با سلامتی افراد است و نبود آن میتواند نتایج منفی بسیاری را برای فرد در پی داشته باشد. به طورکلی سه نوع خود تنظیمی شناختی، احساسی و رفتاری وجود دارد که هریک مرتبط با توانایی کنترل فرد بر آن محدوده است.
اگرچه هر سه اینها میتوانند در طول زندگی کمتر شوند یا بهبود پیدا کنند با این حال عمدتاً در سنین نوجوانی قوام و شکل میگیرند.
نکته اصلی جودی در این میان، پرسش از میزان خواب در شبانهروز نیست بلکه پرسش اصلی او این است که چه ساعتی میخوابید؟
در واقع میان ۲ عامل عادات خواب و خودتنظیمی رابطه وجود دارد و آدمهای شب در نتیجه رفتارها و عادات شهری میتوانند با بحرانهای زیادی روبهرو شوند از جمله اینکه سیستم مطابق میل آدمهای روز میتواند باعث رشد آنها و عقبماندگی آدمهای شب شود.
با این حال برخی دیگر معتقدند که عادات خواب این گونه جزمی نیستند و میتوان با استفاده از انعطافی که دارند آنها را تغییر داد.
برای مثال دور نگه داشتن کودکان از صفحات موبایل و تلویزیون در ساعات نزدیک به خواب میتواند در بهبود ساعات خواب آنها کمک کند.
بخشی از این افراد معتقدند ساعات کار شهری در ابتدای روز دقیقاً به همان اندازه طبیعی است که مردان تمایل دارند با زنان کوچکتر از خود ازدواج کنند.
حتی اگر اراده آزاد افراد در بیدار شدن از خواب و خوابیدن را قبول نداشته باشیم، بسیار بعید است که بتوان رابطهای میان ساعات شب و روز و نورولوژی بدن پیدا کرد.
نظر شما