۲۱ اسفند ۱۳۹۷، ۸:۴۸

توسط نشر نو؛

مجموعه‌نوشته‌های ذن و پیش از ذن منتشر شد/چهارکتاب در یک کتاب

مجموعه‌نوشته‌های ذن و پیش از ذن منتشر شد/چهارکتاب در یک کتاب

کتاب «ذن، گوشت و استخوان (مجموعه‌ای از نوشته‌های ذن و پیش از ذن)» اثر پال رپس با ترجمه سهراب دریابندری توسط نشر نو منتشر و راهی بازار نشر شد.

به گزارش خبرنگار مهر، کتاب «ذن، گوشت و استخوان (مجموعه‌ای از نوشته‌های ذن و پیش از ذن)» اثر پال رپس به‌تازگی با ترجمه سهراب دریابندری توسط نشر نو منتشر و راهی بازار نشر شده است. نسخه اصلی این کتاب در سال ۲۰۰۰ توسط انتشارات پنگوئن در لندن به چاپ رسیده است.

این کتاب، یکی از مشهورترین و پرفروش‌ترین کتاب‌های ذن به زبان انگلیسی است. پال رپس که گردآوری این اثر را انجام داده، متولد ۱۸۹۵ در آمریکاست که در سال ۱۹۹۰ درگذشت. او هنرمند و شاعر بود و بیشتر نوشته‌های کتاب پیش رو، نوع خاصی از ادبیات ذن هستند که به آن «کوآن» می‌گویند. کوآن شکل جدید و ژاپنی کلمه «گُنگ-آن» از زبان چینی است که به تعبیر مترجم کتاب، شاید بهترین ترجمه برایش «قضیه» باشد.

کوآن گاهی همراه با نظر یا توضیح یک استاد ذن است که باید به روشن‌کردن شاگردان کمک کند، اما این خطر وجود دارد که این نظرنویسی‌ها از حد بگذرد و مفهوم خود کوآن یا قضیه را محدود یا یک‌وجهی کند. بارها پیش آمده که استادهای بزرگ ذن کوآن‌های مشهور خود یا دیگران را همراه نظرها به آتش افکنده‌اند.

کتاب پیش رو، چهار بخش اصلی یا چهار کتاب با عناوین «۱۰۱ داستان ذن»، «دروازه بی‌در»، «دَه وَرزا» و «تمرکز» را در خود جا داده است. کتاب «۱۰۱ داستان ذن» اولین‌بار در سال ۱۹۳۹ توسط رایدر و شرکا در لندن و شرکت دیوید مک‌کی در فیلادلفیا چاپ شد. این داستان‌ها تجربه‌های واقعی استادان چینی و ژاپنی ذن طی ۵ قرن است. «دروازه بی‌در» در سال ۱۹۳۴ توسط جان موری در لس‌آنجلس چاپ شد. این کتاب مجموعه کوآن‌هایی است. استادهای ذن برای راهنمایی مریدها به سوی رهایی از آن‌ها استفاده می‌کنند. این کوآن‌ها برای اولین‌بار در سال ۱۲۲۸ توسط یک استاد چینی ثبت و ضبط شده‌اند. کتاب «ده ورزا» هم اولین‌بار در سال ۱۹۳۵ در آمریکا چاپ شد. این کتاب هم ترجمه‌ای از رساله تصویری مشهور چینی در قرن دوازدهم بود که درباره مراحل آگاهی که به روشنی ذهن منتهی می‌شوند، نوشته شده‌اند. «تمرکز» هم یک بازنویسی از دست‌نوشته‌های کهن به زبان سانسکریت است که اولین‌بار در بهار ۱۹۵۵ در نشریه جنتری نیویورک منتشر شد. این کتاب هم نمایانگر مکتب دیرینه‌ای است که پس از گذشت حدود ۴ هزار سال در کشمیر و مناطقی از هند زنده است و به احتمال زیاد می‌تواند ریشه ذن باشد.

۱۰۱ داستان ذن به این ترتیب هستند:

فنجان چای، پیدا کردن الماس در راه گل‌آلود، عجب!، مطیع‌بودن، اگر عاشقی آشکارا عاشق باش، بی‌عاطفه، خبر، موج‌های بزرگ، ماه را نمی‌شود دزدید، آخرین شعر هوشین، داستان شونکای، چینیِ شاد، یک بودا، راه گل‌آلود، شون و مادرش، از بودا شدن دور نیست، خسیس بودن در تعلیم، حکایت، اصل اول، نصیحت یک مادر، صدای یک دست، قلبم مثل آتش می‌سوزد، رفتنِ اِشون، سوتراخوانی، سه روز بیشتر، گفت و شنید برای سرپناه، آوای شادی، گنجینه خود را باز کنید، نه آبی و نه ماه، کارت ویزیت، همه‌چیز بهترین است، سانت وقت متر گوهر، دست موکوسِن، یک لبخند در همه عمرش، ذن همه دقایق، گل باران، انتشار سوتراها، کار گیشو، خوابیدن در روز، در سرزمین رؤیا، ذن جُشو، پاسخ مرده، ذن در زندگی یک گدا، دزدی که مرید شد، درست و غلط، درختان و چمن چگونه روشن می‌شوند، نقاش خسیس، تناسب دقیق، بودای دماغ سیاه، ادراک شفاف ریونن، میسوی ترش، ممکن است نور تو خاموش بشود، بخشنده باید متشکر باشد، وصیت، استاد چای و آدم‌کش، راه راستین، دروازه‌های بهشت، دستگیر کردن بودای سنگی، سربازان بشریت، تونل، گودو و امپراتور، در دستان سرنوشت، کشتار، گاسان عرق کرد، تسخیر کردن یک روح، فرزندان اعلی حضرت، چه کار می‌کنی! چه می‌گویی!، یک نُت ذن، بلعیدن اتهام، با ارزش‌ترین چیز جهان، یاد گرفتن سکوت، ارباب کله‌شق، ده جانشین، تحول واقعی، از کوره در رفتن، ذهن سنگی، بی ‌وابستگی به خاک، کامیابی واقعی، عودسوز، معجزه واقعی، بگیرید بخوابید، هیچ چیزی وجود ندارد، کار نکنی خوراک نیست، دوستان واقعی، زمان مرگ، بودای زنده و تشت‌ساز، سه نوع شاگرد، چگونه یک شعر چینی بگوییم، گفتگوی ذن، آخرین توسری، طعم شمشیر بانزو، سیخ آتش، ذن قصه‌گو، گردش شبانه، نامه‌ای به مردی که می‌مرد، یک قطره آب، تدریس بالاترین درس، بی ‌وابستگی، سرکه توسوئی، معبد ساکت، ذن بودا.

مخاطب کتاب پیش رو، در بخش «دروازه بی‌در» با این عناوین روبرو می‌شود:

سگ جُشو، روباره هیاکوجو، انگشت گوتئی، خارجی بی‌ریش، کیوگن سوار درخت می‌شود، بودا گلی را می‌چرخاند، جشو کاسه را می‌شوید، چرخ کِیچو، یک بودا پیش از تاریخ، سِیزِی فقیر و تنها، جشو راهبی را در مراقبه معاینه می‌کند، زوئیگان استاد خودش را صدا می‌کند، توکوشان کاسه‌اش را می‌گیرد، نانسِن گربه را نصف می‌کند، سه ضربه تُوزان، زنگ‌ها و رداها، معلم امپراتور سه‌بار صدا می‌زند، سه کیلو تُوزان، راه زندگی روزمره است، مرد روشن، پِهِن خشکیده، علامت وعظ کاشاپا، به خوب فکر نکن به خوب نیست فکر نکن، بدون کلام بدون سکوت، از صندلی سوم وعظ کردن، دو راهب توری را بالا می‌برند، ذهن نیست بودا نیست چیز نیست، شمع را فوت کن، باد نه پرچم نه، این ذهن بودا است، جشو تحقیق می‌کند، فیلسوف از بودا می‌پرسد، این ذهن بودا نیست، یاد گرفتن راه نیست، دو روح، دیدن استاد ذن در راه، گاومیش از حصار عبور می‌کند، درخت بلوط در باغ، بیراهه اومُن، واژگون کردن کوزه آب، بودی‌دارما ذهن را منفعل می‌کند، دختر از مراقبه بیرون می‌آید، عصای کوتاه شوزان، عصای باشو، او کیست؟، از بالای تیر شروع کن، سه دروازه توسوتسو، در راه کِمبو، اضافه کردن اَمبان.

در بخش «ده ورزا» هم این عناوین درج شده‌اند:

گشتن به دنبال ورزا، یافتن رد پا، دیدن ورزا، گرفتن ورزا، رام کردن ورزا، بر پشت ورزا به خانه برگشتن، ورزا فرارفته، هم‌ورزا هم من فرا رفته‌ایم، رسیدن به سرچشمه، در جهان.

عنوانی هم که در بخش «تمرکز» چاپ شده، «ذن چیست؟» نام دارد.

در قسمتی از این کتاب می‌خوانیم:

استاد معبدِ کِنین، موکورای بود؛ رعد خاموش. او کارآموز کوچکی داشت به نام تویو که فقط دوازده سال داشت. تویو می‌دید که مریدهای بزرگ‌تر هر صبح و شب به اتاق استاد می‌روند که سوال کنند و در سانذِن راهنمایی حضوری بگیرند. به آنها کوآن داده می‌شد تا دچار سرگردانی ذهنی نشوند.

تویو هم می‌خواست سانذن کند.

موکورای گفت: «مدتی صبر کن. تو زیادی جوان هستی.»

ولی کودک آنقدر اصرار کرد تا اینکه استاد پذیرفت.

شب، سر وقت، تویویِ کوچک در درگاه اتاق سانذن موکورای حاضر شد. او به گانگ ضربه زد تا حضورش را اعلام کند، سه‌بار با احترام بیرون در تعظیم کرد، و رفت تا در سکوت محترمانه جلو استاد بنشیند.

استاد گفت: «تو می‌توانی صدای دست‌ها را وقتی به هم می‌خورند بشنوی. حالا صدای یک دست را به من نشان بده.»

تویو خم شد و به اتاق خودش رفت تا به این موضوع فکر کند. از پنجره می‌توانست صدای موسیقیِ گِیشاها را بشنود. گفت: «آ، فهمیدم!» شب بعد، وقتی که دوباره استاد از او خواست که صدای یک دست را دربیاورد، او موسیقی گیشاها را نواخت.

استاد گفت: «نه، نه، اصلاً قابل قبول نیست. این صدای یک دست نیست. اصلاً نفهمیدی.»

تویو که فکر می‌کرد موسیقی ممکن است مزاحمش بشود بارِ خودش را به جای ساکتی برد. دوباره مشغول مراقبه شد. «صدای یک دست چه می‌تواند باشد؟» صدای چکه آب به گوشش خورد. فکر کرد: «فهمیدم.»

بار بعد که نزد استاد رفت صدای چکیدن آب درآورد.

موکورای گفت: «این چیست؟ این صدای چکیدن آب است. دوباره سعی کن.»

تویو ناامید و تهی به مراقبه پرداخت تا صدای یک دست را بشنود. او نفس باد را شنید ولی آن صدا قبول نشد.

او، هو کشیدن جغد را شنید ولی آن هم رد شد.

صدای یک دست، ملخ‌ها هم نبودند.

تویو بیشتر از ده بار با صداهای مختلف نزد استاد موروکای رفت. همه‌شان نادرست بودند. بیشتر از یک‌سال به اینکه صدای یک دست چه می‌تواند باشد فکر کرد.

آخر تویویِ کوچک وارد مراقبه واقعی شد و از همه صداها گذشت. او بعدها گفت: «دیگر نمی‌توانستم صدا جمع‌آوری کنم. برای همین به صدای بی‌صدا رسیدم.»

تویو صدای یک دست را فهمیده بود.

این کتاب با ۱۹۶ صفحه، شمارگان هزار و ۱۰۰ نسخه و قیمت ۲۶ هزار تومان منتشر شده است.

کد خبر 4565472

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha