خبرگزاری مهر- گروه هنر- عطیه موذن: «بوی باران» یا «عروس تاریکی» شاید یکی از پرحاشیه ترین سریالهای چند سال اخیر تلویزیون بوده است. سریالی که به نویسندگی عباس نعمتی و کارگردانی محمود معظمی ساخته شد و از زمان شروع پخش تا پایان پخش بیشترین نظرات و بازخوردها را از طرف مردم دریافت کرد که بیشتر آنها هم انتقادی و کنایی بودند. از قسمتهای میانی به بعد نیز نقدهایی از طرف منتقدان و اصحاب رسانه منتشر شد که باز هم انتقادات بسیاری نسبت به فضای سریال که حالا به قسمتهای خشن هم رسیده بود و همچنین روند فیلمنامه، شخصیتپردازی کاراکترهای مثبت و منفی سریال، بازپرس، شخصیتهای دولتی و همچنین برخی اشکالات حقوقی را دربر داشت. در ادامه این انتقادات به چهرههای فرهنگی و صاحب نظران هم رسید که فضای سریال را توام با سیاه نمایی دانستند.
کلیدواژههای مشترک بیشتر این نقدها فضای ناامیدکننده، قهرمانپردازی ضعیف و خشونت بیش از حد بود و اینکه سریال در ۶۵ قسمت، بیشترین سوژهها را به فیلمنامه وارد کرد اما نتوانست روی آنها نتیجه گیری درستی داشته باشد و همین مساله منجر به شخصیت پردازیهای ابتر فیلمنامه شده بود.
خبرگزاری مهر در همین راستا و در شرایطی که گردوغبار واکنشهای هیجانی تا حدودی فروکش کرده است در قالب یک نشست به آسیبشناسی این محصول خاص که تبدیل به نمونهای از تولیدات نمایشی رسانه ملی در سالهای اخیر شده، پرداخته است.
در این نشست برای اولین بار محمود معظمی کارگردان این سریال، پس از پایان پخش، رودرروی منتقدان حاضر شد و تلاش کرد پاسخگوی بخشی از ابهامات درباره این محصول باشد که این سعه صدر و انتقادپذیری فینفسه ارزشمند و در مسیر رفع آسیبهای بعدی راهگشا بوده و هست.
همچنین عباس ریاحی یکی از نویسندگان این سریال نیز در این نشست حضور یافت. حسین سلطانمحمدی منتقد سینما و تلویزیون که پیشتر بهصورت مکتوب انتقادات صریح خود نسبت به این مجموعه را رسانهای کرده بود و عبدالرضا سپنجی متخصص حوزه رسانه، مولف و مدرس دانشگاه نیز در این نشست ما را همراهی کردند.
بخش نخست میزگرد خبرگزاری مهر با موضوع آسیبشناسی تولید و پخش سریال «بوی باران» را در ادامه می خوانید:
*آقای سلطانمحمدی سریال «بوی باران» با نقدهای فراوانی مواجه بود، فکر میکنید چقدر این سریال در ارائه شخصیتهای الگو موفق بوده است؟
حسین سلطانمحمدی: ما میتوانیم ۲ دسته مخاطب را در رابطه با این سریال تصور کنیم؛ دوستانی که در شبکههای اجتماعی و رسانهها از کلیدواژههایی مانند سیاهنمایی استفاده میکنند و گروهی هم مردم عادی که اتفاقا سریال را دیدهاند و فارغ از این دستهبندیها و حساسیتها آن را دنبال کردهاند.
فرض بر این است که تلویزیون الگو میدهد و یا باید الگو بسازد. یکی از سوالاتی که برای من طرح شد این است که دستورالعمل صداوسیما چیست؟ چرا یک باره سریالها زن محور شدهاند؟ مشخصا در این سریال زنها محوریتی اصلی دارند و دلیلش مشخص نیست؟ جدای از سریالهای تلویزیون که یک باره زن را محور قرار دادهاند میخواهم دلیل این اتفاق را در سریال «بوی باران» بدانم.
*تحلیل خود را هم از شخصیتهای زن میگویید؟
سلطانمحمدی: به طور مثال در سریال کسی که همه به دنبالش میگردند فرشته است و یا ماجراها را مرجان میچرخاند. در میان خانوادهها هم زنی مثل سیمین قدرت زیادی دارد و اوست که اتفاقات را اداره میکند. خود ترانه هم در زندگی فرد کوشا و فعالی است. آیا این خواسته تلویزیون است و یا نوعی پاسخگویی به فضای مجازی است که مدام اینگونه القا میکند زن در محدودیت است و در مقابل بازپرس، سیاوش و شهاب و ... همه مردانی منفعل هستند.
*ترانه با بازی نرگس محمدی دختر فعالی است اما آیا مثبت هم هست؟ چون قرار است او دختر مثبت و مذهبی سریال باشد و به عنوان یک قهرمان معرفی شود اما آیا این ویژگیها را دارد؟ او برای اینکه اثبات کند برادرش بی گناه است دست به هر نوع کار خطا، دروغ و پنهانکاری میزند. از تجسس در منزل سیمین گرفته تا منزل مادر فرشته و یا از قرص خوراندن به یک پیرزن تا دروغ گفتن به کارگرهای کارخانه ...
سلطانمحمدی: او به ظاهر وانمود میکند که برای خانوادهاش تلاش میکند. در جامعهای که جوانان امروز هر کسی به فکر خودش است او به خانواده اش فکر میکند و حتی وقتی جلوی نامزدش قرار میگیرد میگوید چون دیده است سهیل به خانوادهاش توجه دارد به او علاقه مند شده است.
معظمی: درباره این سریال سه بار اوایل، اواسط و اواخر پخش، نظرسنجی شد که براساس آن ۳۳ میلیون نفر «بوی باران» را دیدهاند و هر بار حدود ۴۰ درصد بیننده داشته است. ۷۸ درصد مردم رضایتمندی بالا، ۲۲ درصد رضایتمندی شان کم بوده استمحمود معظمی: من ابتدا باید نکتهای را به صورت کلی بیان کنم. ما چند سال پیش در جلسهای خدمت مقام معظم رهبری رسیدیم. من آنجا درباره سریال توضیحاتی دادم که قرار است سریالی درباره آسیبهای اجتماعی بسازیم اما قرار است از زاویه شخصیت کمک کننده به این مساله نگاه کنیم. شاید اگر از زاویه شخص آسیب دیده به این مساله نگاه میکردیم قصه تلخ میشد. بعد از پخش هم خیلیها گفتند قصه ما «سیاهنمایی» است و من میخواهم شما این واژه را تعریف کنید.
سلطانمحمدی: من این واژه را قبول ندارم ...
معظمی: خدا را شکر. رهبر انقلاب در آن جلسه مواردی را به ما گوشزد کردند که ما از آنها بهره گرفتیم. من خدمت ایشان هم عرض کردم که ما راههای برون رفت از آسیب را در این سریال به واسطه کاراکترهای نجات دهندهای که در قصه وجود دارد نشان میدهیم و من همه این اتفاقاتی را که رخ داده است شرح میدهم. ابتدا میخواهم آماری ارائه دهم.
درباره این سریال سه بار اوایل، اواسط و اواخر پخش، نظرسنجی شد که براساس آن ۳۳ میلیون نفر «بوی باران» را دیدهاند و هر بار حدود ۴۰ درصد بیننده داشته است. ۷۸ درصد مردم رضایتمندی بالا، ۲۲ درصد رضایتمندی شان کم بوده است و یک درصد هم کلا ناراضی بودند.(معظمی در این بخش از صحبتهایش با استناد به گزارش مکتوبی که به همراه آورده بود، دقایقی به ارائه آمار در تبیین توفیقات سریال پرداخت.)
*لطفا در همین بخش کمی مکث کنید؛ اولا چالشهای زیادی نسبت به آماری که از طرف صداوسیما مطرح میشود وجود دارد. ثانیاً که سریال شما در مقایسه با یک سریال ۱۲ قسمتی یا ۱۵ قسمتی چندین بار شانس دیده شدن بیشتر داشته است چون در ۶۵ قسمت پخش شده است. اما یک سوال مهمتر اینجا پیش میآید و آن، این است که آیا خدشهای نسبت به این آمار وارد نیست و میتوان این اعداد را ملاک صحت عملکرد یک مجموعه نمایشی دانست؟
عبدالرضا سپنجی: اولا توجه داشته باشید سازمانی با ۵۰ تا ۶۰ شبکه تلویزیونی و رادیویی باید آنتن خود را پر کند و این قابل درک است. احساس مسئولیت و وظیفهای هم در این زمینه وجود داشته است. بنابراین نباید خیلی هم انتظار داشت که همه آثار در رتبه عالی و الف باشد. این را به عنوان مقدمه میگویم تا بیان کنم که سختی کار صداوسیما قابل درک است اما این را هم بگویم که نگاه ما به رسانه کلانی چون صداوسیما به عنوان یک محل کاریابی یا بنیاد خیریه نیست. شما به طور مثال میخواهید سوار تاکسی شوید به اخلاص راننده نگاه نمیکنید، بلکه به مهارت و تخصص او نظر دارید. بنابراین دانش و تجربه افرادی که در این سازمان کار میکنند بسیار مهم است که اینها به طور کلی باید در نظر گرفته شود.
نکته مهم درباره سریال شما مخاطب است که میگویید ۴۵ درصد مخاطب آن بودهاند. تا آنجایی که من میدانم قشر متوسط جامعه مخاطب صداوسیما نیست، نه در خبر و نه سریالها و دیگر برنامهها. این شهودی است اما میتوان کار آماری هم انجام داد. شما میگویید این درست است و هیچ خدشهای به آن وارد نیست اما اتفاقا همین قطعیت، خدشه دارد چون باید نمونه و جامعه آماری آن مشخص باشد.
معظمی: هر فردی میتواند در زندگیش مشاهده شهودی ۲ الی ۸۰۰۰ نفر را داشته باشد و این ملاکی برای سنجیدن نظر کل جامعه نیست. با این حال حتی به لحاظ شهودی هم تمام اقشار جامعه با سریال ارتباط خوبی برقرار کردند.
*همین قید «تمام اقشار» جامعه مشخص میکند که آمار اشتباه است. گروه دیگری هم میتوانند بسیاری را در اطراف خود از هر قشری مثال بزنند که سریال را دوست نداشتهاند مخصوصا که نظرهایشان در شبکههای اجتماعی هم موجود است.
سپنجی: این مشاهدههای حضوری را نمیتوان مصداق قرار داد. من به عنوان یک دانشگاهی اگر براساس مشاهدات میدانی نکتهای را میگویم برخی معیارها را هم لحاظ میکنم.
*میتوان مخاطبان شبکههای اجتماعی را هم لحاظ کرد؟ چون درصد بسیاری از مردم انتقادهایشان را در شبکههای اجتماعی بیان کردهاند. حتی در صفحه رسمی سریال در اینستاگرام از چهار هزار نظر ثبتشده مخاطبان حدود سه هزار نفر نظر منفی داشتهاند.
عباس ریاحی: آن صفحه به طور رسمی به سریال تعلق ندارد ...
*به هر حال صفحه رسمی باشد یا نباشد، نکتهای را نسبت به اظهارنظرها تغییر نمیدهد.
سپنجی: طبعا شبکههای اجتماعی هم میتواند یک دیدگاه کلی از فضای جامعه به ما بدهد اما کار پژوهشی، کار چارچوب مندی است و ساختار مشخص دارد.
معظمی: من مجبورم صحبت شما را قطع کنم. به نظرم فضای مجازی این دیدگاه را نمیدهد چون بیشتر کسانی که میخواهند فحش بدهند یا اعتراض کنند کامنت میگذارند و این فحاشی را در فضای مجازی اظهار میکنند. سریالی مثل «گیم آف ترونز» هم که این همه طرفدار دارد اما همه در فضای مجازی به آن فحش میدهند.
سپنجی: از لحاظ روشی، شما یک سری عدد و رقم میفرمایید که روش رسیدن به آنها مهم است. من هم میتوانم اینجا در چند طبقه خبرگزاری مهر سوالی بپرسم و بعد نتیجه بگیرم که مردم تهران اینگونه فکر میکنند. سازمان صداوسیما و مرکز تحقیقات باید شفافسازی کنند که نظرسنجیها به چه شکلی بوده است و بعد بگوییم چند درصد مخاطب و چند درصد رضایتمندی داشتهایم. علی عسکری رییس صداوسیما میگوید این رسانه ۷۰ درصد مخاطب دارد و از طرف دیگر علی جنتی در دورهای که وزیر ارشاد بود، میگفت شبکههای ماهوارهای ۷۵ درصد مخاطب دارد!
سلطانمحمدی: در این سریال که یک جامعه مثالی است، نقش نهادهای اجتماعی یا نیروی انتظامی چیست؟ و یا دادگستری در چه جایگاهی قرار دارد؟ همه این نهادها در حداقل قدرت قرار دارند و هرکسی خودش باید به دنبال حقش راه بیفتد؟ اینکه یک آدم عادی از وکیل ردیاب بگیرد و در ماشین جاسازی کند، در کجای جامعه ما منطق دارد؟پس در کار پژوهشی باید مشخص باشد که نحوه رسیدن به پاسخها چگونه است. دولتمردان هم غالبا اینگونه عمل میکنند؛ کیفیت زندگی ما روز به روز کاهش پیدا میکند درحالیکه اعداد آمار خیلی خوبی را نشان می دهند. اینجا هم کار کیفی هم اهمیت دارد یکی از ضعفهای مرکز تحقیقات این است که خیلی کار کیفی انجام نمیدهند.
* آقای معظمی در میان صحبتهایشان به یک نکته هم اشاره کردند، درباره اینکه سریال «بوی باران» از زاویه فرد آسیبدیده ساخته نشده است. آقای سلطانمحمدی چقدر این نگاه درست بود؟ چون اتفاقا ما بیشتر خانوادههای آسیب دیده و افراد آسیب دیده را در این سریال شاهد بودیم.
سلطانمحمدی: تک عضوی از خانوادههای آسیب دیده و درگیر در این سریال وجود داشتند و باقی اعضای خانواده خواستند قضیه را جمع کنند، البته ناآگاهیهایی بوده است. اینکه از زاویه کمکرسان نگاه شده درست است اما در کمکرسانیها بسیار غلو شده و اینها در جامعه ما ناآشنا و غیرقابل باور هستند. از این حیث است که من میگویم شما چگونه الگو میسازید؟ ما بنا را بر این میگذاریم که نیمی از جامعه این سریال را دیدهاند و حالا خروجی اثر برای آنها چه خواهد بود؟
در این سریال که یک جامعه مثالی است، نقش نهادهای اجتماعی یا نیروی انتظامی چیست؟ و یا دادگستری در چه جایگاهی قرار دارد؟ همه این نهادها در حداقل قدرت قرار دارند و هرکسی خودش باید به دنبال حقش راه بیفتد؟ اینکه یک آدم عادی از وکیل ردیاب بگیرد و در ماشین جاسازی کند، در کجای جامعه ما منطق دارد؟ این جامعه مثالی که در این سریال تعریف میشود به کجا میرود؟ نظام قاعدهمند ما در این سریال دیده نمیشود به طور مثال دادگاه برادر ترانه خیلی پررنگ نیست و وکیل پشت تلفن میگوید حکم انجام شده است درحالی که مرسوم این است که حکم به وکیل هم ابلاغ شود.
ریاحی: بازپرس میخواهد نشان دهد که هماهنگی با سازمان زندان ها و قاضی برای اینکه یک حکم اعدام صوری برای پیمان ابلاغ کنند، کار سختی بوده و در واقع او میخواهد نقشه بزرگتری را انجام دهد.
سلطانمحمدی: خب همین دیالوگ و این سختی هماهنگی به این معنا است که این نظام با هم هماهنگ نیست ...
ریاحی: به هر حال هماهنگی با نهادها سخت است و نمایش این کار اشکالی ندارد.
*همین اتفاق هم انفعال بازپرس را نشان میدهد و اینکه دیگران باید مدارک و شواهد جمع آوری کنند ...
معظمی: من نکتهای را این میان باید بگویم. برخی میگفتند کار ما سیاهنمایی بوده است و باید سیاه نمایی را برای آن دسته از دوستانی که چنین تصوری داشتند تعریف کرد. سیاه نمایی یعنی نمایش ناکارآمدی دستگاههای کشور و اینکه نشان دهیم مردم یک جامعه چقدر دچار مشکل و گرفتاری هستند و هیچ راه حلی ندارند.
این همان تعریف سیاهنمایی است در حالی که در کار ما هیچ سیاهنماییای نبود. چون در سریالمان چند دستگاه را نشان میدهیم که بسیار فعال هستند؛ مانند پلیس مواد مخدر که چند سردار عزیز که در سریال به ما کلی کمک کردند و در راستای ایده دادن، گیر انداختن و نجات معتادان و اینکه چطور باندهای مواد مخدر وکارتلها را ردیابی میکنند یاریمان کردند.
*فکر نمیکنید این اتفاقات کمی دیر رخ داد و به جایی که در طول یک سریال ۶۵ قسمتی رخ دهد به همان چند قسمت آخر منتهی شد؟
معظمی: نه دیر نبود.
*با این حال برای مخاطب اینگونه به نظر میرسد که بیشتر سریال توسط افراد عادی پیش میرود و گرههای معمایی را آنها باز میکنند.
ریاحی: خیر اینگونه نیست و برای تمام موارد موجود در سریال فکر شده بود.
*اتفاقا مخاطب فکر میکند این برنامهریزی و کار فکر شده در راستای همین است که پلیس در حاشیه باشد تا خود فرد در جامعه به دنبال حقش برود.
معظمی: به هر حال ما یک قصه معمایی را روایت کردیم و بخشهای دراماتیک زاییده ذهن نویسنده است و شما نمیتوانید بگویید چرا؟
*این سریال معمایی در صداوسیمای جمهوری اسلامی و با معیارهای جامعه ایرانی ساخته میشود نه در جامعه آمریکایی.
معظمی: دقیقا همینطور است و اتفاقا در آمارهای ما ۶۸ درصد گفتهاند آموزندگی سریال خوب بوده است. ۷۶ درصد گفتهاند داستان جذاب بوده است و...، تنها هشت درصد مردم میگویند خشن بوده است.
* لطفا توضیح کیفی بدهید نه آماری.
سپنجی: ما پیش از این درباره درصدها و خدشهای که میتواند به آمارها وارد باشد صحبت کردیم.
معظمی: ما در این سریال پلیس اتباع خارجی را نمایش میدهیم که کاراکتر ناجیه را دستگیر میکند و نشان دادیم که ابتدا ۲ روز او را نگه میدارند و بعد میگویند چون فرزندش در این کشور تحصیل میکند او میتواند در آنجا اقامت داشت باشد. اما چرا این کار را انجام میدهند؟ چون عضوی از داعش یا هر کسی دیگر به بهانه اتباع بیگانه وارد ایران نشود.
ما آزمایشگاهها و بازرسی و کمکهای دیگر پلیس را هم نمایش دادیم. ما تاکنون چهار هزار شهید مواد مخدر داشته ایم و در این سریال سعی کردیم فداکاریهای این افراد را برای گیرانداختن کارتلهای مواد نمایش دهیم.
* اما واقعا این تصویر و آمار در سریال مشهود نبود.
معظمی: این آمار کاملا دقیق است.
* بحث من آمار شهدا نیست خدشهای به آن ندارم. قطعاً چند هزار نفر در این حوزه شهید شدهاند اما ادای دین شما به این شهدا کجای «بوی باران» بوده است؟ بحث من این است که اصلا خروجی سخنان شما و گزارش کاری را که میدهید در سریال ندیدیم.
معظمی: آقای سلطانمحمدی الان گفتند که نهادهای دولتی در این سریال ضعیف بودند و من میگویم این نهادها با قدرت آورده شده است، حتی از مردم سوال شده است که آیا پلیس را خوب نشان دادهایم و ۵۵ درصد گفتند بله خوب نشان داده شده است. ما قوه قضاییه را با یک قاضی صبور نمایش دادهایم و یا یک بازپرس متین را در سریال تصویر کردیم. حتی بحث نظارت شورای نگهبان را برای اولین بار در سریال مطرح کردیم که بر پولهای کثیف نظارت دارد. جامعه پزشکان را هم نشان دادیم که همه زحمت میکشند و حتی نشان دادیم یک تشخیص اشتباه در جامعه پزشکی به گونهای است که دیگران آن را لو میدهند.
*بازپرس سریال متین و صبور نیست بلکه منفعل است و کاری برای پرونده انجام نمیدهد! در قسمتهای آخر فقط بیان میکند که مجبور بودند صبر کنند چون با یک باند مخوف مواجه بودهاند. در بحث پزشکی هم ما، هم در پزشکی قانونی تخلف میبینیم هم تشخیص اشتباهی که مثال زدید و منجر به مرگ شد. سوال من از آقای سلطانمحمدی است که آیا آنچه که آقای معظمی میگوید و نتایجی را که ادعا میکنند به همین شکل پرداختش را هم در خروجی سریال میبینیم و یا فقط ایدهآلهای ذهنی کارگردان است؟
سلطانمحمدی: من از زاویه دیگر به موضوع نگاه میکنم، شاید سریال میخواست این را بگوید که در جامعهای زندگی میکنید که همه این نهادها برقرار است و شاید نقدی هم بود که اگر در این نهادهای اداری نکتهای یا اشتباهی میبینیم در نهایت حل میشود و میخواست نشان دهد که همه فرشته نیستیم. با این حال در سریالی که پیش میرود همان طور که گفتم این روند نشان میدهد که ما داریم آتش به اختیار میرویم. کاراکتری که خیلی متوجه نشده عضو خانواده اش چگونه دچار اعتیاد شده است، بعد خودش میرود تا مشکل را حل کند ...
*و به این ترتیب مخاطب نتیجه میگیرد که حتما نقصی در نظام اداری بوده است که نمیتوان از آن طریق اقدام کرد.
سلطانمحمدی: ترانه با همین ذهنیت جلو میرود و بعد همه اطلاعات را در یک فلش میگذارد و در اختیار سیاوش قرار میدهد تا از او هم یک فرشته نجات دربیاید. در این کاراکترپردازیها به دلیل پررنگ بودن شخصیتهایی که مشابه ایرانی ندارند کار غیرباورپذیر میشود.
مثلا وکیل این سریال خیلی برای جامعه ما شناخته شده نیست. در فیلمهای خارجی چنین وکیلهایی زیاد داریم ولی در اینجا نه و یا نقش پلیس کمرنگ است و کنشهای اصلی را از کاراکترهایی میبینیم که این فضا خارج از حوزه مسئولیتشان است. حتی وکیل هم خیلی نشان نمیدهد که پر کار باشد و بیشتر ترانه را به سمت جلو هل میدهد که مدرک و سند جور کند.
حتی در جایی سهیل، همسر ترانه پایش به میان داستان کشیده میشود و او هم به تلاش و تکاپو میافتد تا از ماجرا رمزگشایی کند. اگر ما اینقدر ذهنیت پلیسی خوبی در کاراکترها داریم شخصیت پردازی اینها با قدرت نهادهای رسمی چفت نشده است تا بخواهیم به مخاطب بگوییم اگر هم پلیس در سریال کمرنگ جلوه کرده است اما وجود دارد و میتوان به آنها رجوع کرد. در نصف سریال ما میبینیم که اینها هر بار جلو میروند و به بازپرس دلیل و مدرک و کد ارائه میدهند بیشتر بازخواست شان میکند و میگوید این کارها چیست.
ریاحی: آیا این نوع عملکرد پلیس حرفهای نیست؟
سلطانمحمدی: مساله این است که آنها با همین مسیر جلو میروند و این نکته را پررنگ میکند که آنچه که شما گفتید و واقعیاتی که وجود دارد در این سریال دیده نمیشود. الان حوزه نمایشی سراغ مواد مخدر رفته است مثلا «متری شیش و نیم»، «ترور خاموش» و دیگر سریالها هم کم و بیش به این معضل میپردازند اما آنچه که در این سریال به تصویر کشیده شده است تا حدی ابتر مانده است.
یک مساله مهم در این سریال وجود دارد و آن این است که در این سریال حتی یک نفر پیدا نمیشود که مشکلی داشته باشد و کسی به او کمک نکند، یعنی سوای نهادهای نظارتی و حکومتی کسی هست که به آنها یاری برساندعباس ریاحی: یک مساله مهم در این سریال وجود دارد و آن این است که در این سریال حتی یک نفر پیدا نمیشود که مشکلی داشته باشد و کسی به او کمک نکند، یعنی سوای نهادهای نظارتی و حکومتی، حتما در جامعه کسی هست که به آنها یاری برساند. حتی مدرسه که جزو نهادهای حکومتی نیست ولی تلقی این است که خارج از خود مردم و نهاد دولتی است و حتی در آنجا هم به کمک مردم میآیند.
اینها مسائلی است که طی جلساتی که داشتهایم روی آنها فکر شده و بعد در فیلمنامه قرار دادهایم. اینکه به طور مثال یک پیرزن در چه حدی میتواند به همنوع خود کمک کند. مثلا زهرا خانم مادر یک مدافع حرم است که حتی با آش پختن به همسایه خود کمک میکند، چه کسی را میتوانید پیدا کنید که در این سریال به مشکلی برمیخورد و کسی به او کمک نمیکند؟ در مثال دیگر پیمان دچار مشکل میشود و خواهرش ترانه به او کمک میکند.
*شخص زهرا خانم که کلا چند دقیقه در چند قسمت از یک سریال ۶۵ قسمتی حضور دارد در شخصیتپردازی که در کلیت سریال میبینیم یک شوخی است. بله ترانه تنها کسی است که در همه جا به پیمان و یا حتی در برخی قسمتها به کارگردان کمک میکند اما او در راستای اهداف خودش است که به دیگران کمک میکند. اگر او به ناجیه کمک میکند میخواهد با آنها رفیق شود و درنهایت این نوع کمک رسانی او سودی ندارد.
ریاحی: ترانه که بعد از ماجرای دادگاه به او نیاز نداشت پس چرا همچنان به او کمک میکند؟
*اصلا بحث میزان کمک او به دیگران نیست بحث این است که او به عنوان یک ناجی معرفی میشود اما یک ناجی منفی است.
ریاحی: ببینید سیاه نمایی چیست، اینکه در وهله اول نشان دهید دولت فشل است و دوم اینکه مردم ناامید هستند و در منجلاب زندگی میکنند و هیچ امیدی نیست. آیا بینی و بین الله سریال چنین چیزی را القا میکند؟ اصلا چنین چیزی نیست حتی کلیت مردم در این سریال به یکدیگر حساس هستند. سارا زارع به عنوان وکیل چه وظیفهای برای ترانه دارد که این کارها را انجام دهد و به او کمک کند؟
*اتفاقا زارع که وکیل است و وظیفه دارد اما اینکه گفتید سریال سیاه نمایی ندارد من هم از واژه سیاه نمایی استفاده نمیکنم.
ریاحی: سریال واقعا سیاه نمایی ندارد.
*اصلا من نمیخواهم از واژه سیاه نمایی استفاده کنم، چون این واژه به اندازه کافی کلیشه شده است. ولی شخصیتها در این سریال پر از اظهار بدبختی، حقارت، حسرت و حتی پر از عقده هستند. به نظرم سهیل همسر ترانه تنها شخصیت مثبت و باورپذیر سریال است اما حتی خانواده او هم پر از احساس حقارت هستند.
معظمی: آنها خانواده کاملی هستند خانواده ترانه هم خانوادهای کامل و مذهبی است ...
*این تعریف شما ماجرا را بدتر میکند چون خانواده سهیل هم پر از حس حقارت هستند، مرد احساس کمبود میکند که یک راننده ندارد و یا پست و مقامی دریافت نکرده است. همسر او هم بیان میکند که در این سالها اگرچه شوهرش حرفی نزده اما به دلیل این ازدواج (که زمانی شوهرش بازجوی او بوده است) نگاهش پر از کمبود و سرزنش بوده است. حتی خانواده ترانه هم کامل نیستند چون خواهرش به نوعی دائم گلایه دارد و غر میزند و برادرش هم چند سالی به دلیل اعتیاد در کمپ بوده است و حتی خود پدر میگوید که نتوانسته است به دلیل زندان رفتن حواسش به او باشد. حتی یک مهمانی بین این ۲ خانواده برگزار میشود که اگرچه مهمانانشان دکتر و فیلسوف و نویسنده هستند اما این مهمانی بسیار تصنعی برای فخرفروشی برگزار میشود و مادر سهیل که اتفاقا از قشر فرهنگی و نویسنده است خانواده ترانه را تحقیر میکند که از این قشر بعید است. در خانواده سیمین و سیاوش نیز سیمین که از قشر فرهنگی است نمیتواند شخصیت تاثیرگذار و مثبتی باشد. درست است که گاهی در مدرسه دغدغههایی برای دانشآموزان دارد اما اسمش کمک نیست وظیفه و مسئولیت اوست که خیلی هم عجیب نیست و ما مثلا در سریال «فارگو» هم میبینیم که یک شخصیت منفی که قاتل سریالی است در ابتدای داستان به شخصیت مظلوم قصه کمک میکند و یک نفر را برای او و بدون پول میکشد. ما این سریال را به عنوان اثری برای جامعه اسلامی میسازیم پس باید شخصیتپردازی سامانیافتهتری داشته باشد. فرشته که شخصیت منفی است چرا صرفا به خاطر اخراج از کارخانه باید بگوید من له شدم و بعد به خرده فروش و کاراکتر اصلی منفی سریال تبدیل شود. حتی کاراکترهای کارگر در کارخانه پر از عقده و حس حقارت هستند.
معظمی: همه اینها جواب منطقی دارد.
*خوب است اتفاقا به تک تک اینها پاسخ داده شود.
ریاحی: من از آخر شروع میکنم کاراکترهای کارخانه یعنی سمیه، فریبا و ناجیه نمادی از افراد حاشیهنشین هستند. ما بحث حاشیهنشینی را در این سریال مطرح کردیم که یکی از پنج آسیب مهم است ولی باید حد آن را هم نگه داریم و بدانیم که تا کجا میتوانیم محتوا را بگوییم. با این حال اتفاقا وقتی حاشیه نشینها خود را در سریال ببینند رابطه شان را با حاکمیت خوب میکند.
معظمی: ما در این سریال فقط سه نفر حاشیه نشین نشان میدهیم درحالی که ۱۱ میلیون حاشیه نشین داریم و ما جزیی ترین را انتخاب کردیم، اگر کل واقعیت را میخواستیم نشان دهیم سریال بسیار تلخ میشد.
ریاحی: ببینید یکی از بزرگترین مشکلات آدمهای آسیب دیده و حاشیه نشین چیست؟ من اینها را میگویم و دلم هم میسوزد چون همه اینها با حسن نیت و تعمدی وارد سریال شده است و الان میبینم که در ذهن وارونه شده است.
*کدام قسمت وارونه بیان شده است، این همان خروجی سریال شماست.
ریاحی: ببینید مشکل این آدمها این است که دیده نمیشوند وقتی دیده نشوند رابطهشان با حاکمیت قطع میشود.
ادامه دارد ...
نظر شما