۲۲ فروردین ۱۴۰۰، ۹:۲۲

عبدالنبی قیم بررسی کرد؛

نویسنده‌ای نژادپرست و ضدعرب که از شعر عرب خوشش می‌آمد

نویسنده‌ای نژادپرست و ضدعرب که از شعر عرب خوشش می‌آمد

صادق هدایت که به شدت نژادپرست و ضدعرب بود، از اشعار شاعران عرب خوشش می‌آمد.

به گزارش خبرنگار مهر، عبدالنبی قیم، پژوهشگر، تاریخ‌نگار و فرهنگ نویس و صاحب آثاری چون «فرهنگ معاصر عربی – فارسی»، «فرهنگ معاصر میانه عربی – فارسی»، «فراز و فرود شیخ خزعل» و «پانصد سال تاریخ خوزستان و نقد کتاب تاریخ پانصد ساله‌ خوزستان احمد کسروی» به مناسبت ١٩ فروردین ١٣٣٠ش سالروز خودکشی صادق هدایت، یادداشتی را نوشته است که در ادامه آن را خواهید خواند:

صادق هدایت که بنا به اعتراف خودش بیش از همه تحت تأثیر آراء و افکار تئوریسین نژادپرستی و نظریه پرداز نازیسم کنت دو گوبینو بوده است (م. ف. فرزانه؛ آشنایی با صادق هدایت، ص٧١) و همانند هیتلر که به تصفیه نژادی معتقد بود، او نیز از «پالایش خونی» سخن می‌گفت (مازیار، ص١٣٠) درباره ایرانی‌ها و عرب‌ها چنین می‌گوید: این نسل نیمه ایرانی _نیمه عرب است که در همه جا پاکیزگی ایرانی را از میان برده و باعث سلطه عرب و اسلام شده است. (همان، ص٩٥) در ادامه نیز نوشته است:... حتی اگر یک فرد از جانب یکی از والدین خود تباری مسلمان داشته باشد رذالت عرب را پیدا کرده است. (همان، ص١١٦) او علاوه بر کنت دو گوبینو، بسیار از افکار نژادپرستانه میرزا آقاخان کرمانی متأثر بوده است. (فریدون آدمیت، اندیشه‌های میرزا آقاخان کرمانی، ص٢٨١) به همین دلیل همان سخنان آقاخان کرمانی را در قالب دیگر بیان کرده است و می‌نویسد: عرب پست و پابرهنه است (توپ مرواری، ص١٣٠) و با وجود نیرنگ کاری، آنها کم هوش و احمق هستند. (ص١٢٣)

اصولاً نژادپرستان از عقده‌های زیادی رنج می‌برند، مهم‌ترین عقده آنها عقده حقارت است. 

هدایت به غیر از نژادپرستی حامل افکار و عقاید منحط دیگری است که در اینجا مجال آن نیست، اما آنچه در این مختصر مد نظر ماست این است که همین هدایت از یک بیت شعر این عرب پست و پابرهنه و کم هوش و احمق آن چنان به وجد می‌آید که آن را یادداشت و مرتب تکرارش می‌کند.

می دانیم که قرن‌ها پیش از اسلام و در زمانی که ملل دیگر حتی اسم شعر را نشنیده بودند، عرب شعر می‌سرود (کارل بروکلمان، شعر عرب جاهلی، ترجمه چنگیز پهلوان) و در آستانه ظهور اسلام شعر عرب به جنان درجه‌ای از تعالی رسیده بود که به قول عباس زریاب خویی، تئودور نولدکه از میان شعر مشرق زمین به شعر عرب پیش از اسلام پیش از همه علاقه داشت. (تاریخ ایرانیان و عرب‌ها، مقدمه) یا به قول ادوارد براون برای یک لحظه نمی‌توان فلان منظومه شعری را با معلقات سبع مقایسه کرد. (تاریخ ادبیات ایران، ص ٣١٠) شعر در آن مقطع  به آن چنان درجه‌ای از تعالی رسیده بود که همه ساله شاعران در عکاظ حضور می‌یافتند و شعر خود را ارائه می‌کردند و صاحب نظران شعرهای برتر را انتخاب می‌کردند. آنچه امروز به جشنواره شعر معروف است.

 این میان اما از همه مهم‌تر این است که یک نژادپرست و یک ضد عرب از شعر آنها خوشش آید. احمد فردید می‌نویسد: هدایت یک ماهی پیش از خودکشی از من پرسید: خوب، همه حرف‌ها و فلسفه بافی‌ها به جای خود، بگو ببینم حیات چیست؟ من هم در آن زمینه به طرح مطلبی پرداختم و از جمله این بیت عربی را از سر طنز برایش خواندم:

 کلما فی الوجود یطلب صیداً * إنما الإختلاف فی الشبکات

یعنی هر آنچه در عالم وجود است جویای شکاری است، و لیکن اختلاف در دام آنهاست. از این بیت خیلی خوشش آمد و قلم برداشت و آن را یادداشت کرد. (احمد فردید،اندیشه‌های هدایت، ص٣٩٥)

کد خبر 5186039

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha