۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۰، ۱۳:۵۷

در گفتگو با مهر مطرح شد؛

سیستم غلط آموزشی زمینه‌ساز اخلاق‌گریزی در علم

سیستم غلط آموزشی زمینه‌ساز اخلاق‌گریزی در علم

شیراز ـوقتی تصمیم‌سازان علمی، استاد و دانشجو را مجبور به تولید مقاله می‌کنند، افرادی که استعدادی در این زمینه ندارند به هر راهی متوسل می‌شوند و اینجاست که زمینه‌های اخلاق‌گریزی پدید می‌آید.

خبرگزاری مهر – گروه استان‌ها: به مناسبت روز معلم پای گفتگوی دکتر کاووس حسن‌لی، استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شیراز نشستیم تا درد دل‌های یک استاد مجرب ادبیات را بشنویم.

از حسن‌لی کتاب‌های فراوان و مقالات بسیار منتشر شده است. بیشتر آثار او اکنون مراجع مهمی برای تحقیقات ادبی هستند. کتاب‌هایی همچون فرهنگ سعدی‌پژوهی، راهنمای موضوعی حافظ شناسی، گونه‌های نوآوری در شعر امروز ایران، کارنامه توصیفی نیماپژوهی و اخیراً کتاب بی دل و انشای تحیّر.

* از منظر شما شاخصه‌های استاد شایسته و معلم خوب چیست؟

هر کدام از ما وجوهی داریم که از زاویه‌های مختلف می‌توان به آن نگاه کرد. برای مثال کسی که در یک دانشگاه عضو هیأت علمی است، معمولاً از چند زاویه به او نگاه می‌کنند و ارزیابی می‌شود؛ از نظر آموزشی، از نظر پژوهشی و نظر اجرایی. از دید آموزشی از یک معلم دانشگاهی انتظار می‌رود در دروسی که بر عهده دارد، دانش لازم را داشته باشد، همواره به‌روز باشد، از تازه‌ترین رخدادها و یافته‌های مربوط به آن درس آگاهی داشته باشد، برای انتقال مطالب از بهترین شیوه‌های آموزشی استفاده کند، با دانشجویان خود همواره به عدالت رفتار کند و مانند این‌ها. یا از دید پژوهشی انتظار می‌رود اهل تحقیق و نوجویی باشد و برای خود برنامه روشن تحقیقاتی داشته باشد، در جریان تحقیقات رشته خود باشد و تازه‌ترین دستاوردهای پژوهشی را مطالعه کند، روش‌های پژوهش در رشته تخصصی خود را بشناسد و از مناسب‌ترین آن‌ها برای تحقیقات خود استفاده کند، در انتشار نتایج تحقیقات خود همیشه امانت‌دار باشد و مانند این‌ها. از نظر اجرایی هم انتظار می‌رود در کنار کار آموزشی و پژوهشی در پیشبرد امور اجرایی محیط کار خود مشارکت کند، در مسئولیت‌های اجرایی که به او سپرده می‌شود منضبط و قانون‌مدار باشد و برای بهبود وضعیت محیط کار خود دارای ایده‌های جدید اجرایی باشد.

* یک عضو هیأت علمی معمولاً با همین معیارها سنجیده و ارزیابی می‌شود. اما آیا به‌راستی این‌گونه معیارها برای ارزیابی کافی است و این معیارهای سه‌گانه، واقعاً ابزار کافی برای شناخت شخصیت یک معلم دانشگاهی هستند و آیا حتی با برخورداری کامل از این وجوه سه‌گانه دانش‌آموز یا دانشجویی که توسط چنین معلمانی پرورده می‌شوند، مؤلفه‌های لازم را برای رسیدن به کمال پیدا می‌کنند؟

واقعیت این است که وجوه انسانی و اخلاقی یک معلم بر همه وجوه دیگر او مقدم است. از نگاه من یک استاد دانشگاه، پیش از آن‌که معلم باشد، یک انسان است؛ به همین دلیل بیش از آن‌که و پیش از آن‌که ارتقای علمی، آموزشی و مدیریتی او در کمالش نقش‌آفرین باشند، خلق و خوی انسانی، معرفت درونی و رفتار معنوی اوست که مسیر کمال را برایش هموار می‌کند.

* به نظر شما محیط‌های آموزشی بسترهای لازم را برای چنین استادانی فراهم می‌کنند؟

متأسفانه خیر. نظام آموزشی ما هیچ برنامه شایسته‌ای برای پرورش سویه اخلاقی مخاطبان خود ندارد. در مراکز آموزشی ما، همواره تأکید بر پیشی‌گرفتن و جلو زدن از دیگران است. بسیاری از شرایط در مراکز آموزشی برای رقابت عناصر صوری پایه‌ریزی شده است، نه تمرین اخلاق معنوی. اگر استادانی تلاشِ خود را برای ساخت انسان‌های متعالی و پرورش اخلاق شاگردانِ خود به کار بگیرند، کجا و با چه ابزاری قابل شناسایی و تشویق و تقویت است؟ دانشگاه‌ها جز دانش‌اندوزی، دانش‌مداری و دانش‌محوری به چه چیزی توجه دارند؟ بحرانی که امروز در اخلاق پزشکی، اخلاق مهندسی، اخلاق حرفه‌ای و اخلاق پژوهشی وجود دارد از کجا نشأت گرفته است؟ آیا از همین دانشِ بدون بینش و از همین صورتِ بدون معنا برنیامده است؟ سال‌هاست که بسیاری از فرهیختگان کشور فریاد می‌زنند که دست از کمیت‌گرایی بردارید. اما کو گوش شنوا؟ آئین‌نامه‌ها، شیوه‌نامه‌ها و مقررات وزارت علوم در بسیاری امور متأسفانه تقلب‌پرور و فسادانگیز است.

بسیار روشن است که یکی از راه‌های پیشرفت هر کشوری و هر ملتی، تقویت پایه‌های علمی و پرورش افراد مستعد برای گسترش مرزهای دانش است. این هم بسیار بدیهی‌ست که گسترش دانش با انتشار دستاوردهای علمی و تحقیقاتی در قالب مقاله و کتاب و گزارش علمی صورت می‌پذیرد و مقایسه کشورهای مختلف از نظر علمی، با سنجش همین آثار تولیدی صورت می‌گیرد. اما آیا هر کس وارد مراکز آموزشی می‌شود باید مجبور به تولید این آثار باشد؟ پژوهش و تحقیق، عشق می‌خواهد نه اجبار. مگر ممکن است بتوان به زور و اجبار و تهدید کسانی را دانشمند کرد؟ کسانی که در طول تاریخ در همه جهان اکتشافات علمی داشته‌اند، نوآوری کرده‌اند و دست به ابتکارات تازه زده‌اند، آتشی در درون داشته‌اند که فروزان بوده است. آن‌ها را به زور مقررات وادار با اختراع نکرده‌اند. همین امروز هم در کشور ما صاحب‌نظران و دانشمندان محترمی که در عرصه‌ها و رشته‌های مختلف آثاری ماندگار پدید آورده‌اند و برای همگان افتخارانگیزند، هرگز گرفتار این آئین‌نامه‌های ارتقا نبوده‌اند. عشق به تحقیق (یعنی حقیقت‌جویی) و استعداد و توانایی‌های شخصی این فرهیختگان است که موجب کسب چنین درجاتی شده است نه آئین‌نامه‌های اداری.

* این شرایط چطور پدید آمده و این اتفاقات از کجا نشأت گرفته است؟

همه این‌ها به دلیلِ سلطه صورت‌گرایی و کمیت‌گرایی است. این‌که تصمیم‌سازان ما گمان کرده‌اند چون پیشرفت علمی خوب است باید همه را مجبور به تولیدِ مقاله کنند. چه ضرورتی دارد هر دانشجویی یا هر استادی که وارد مراکز آموزشی می‌شود هر سال مجبور باشد مقاله تولید کند؟ برخی از افراد، آموزگارانی شایسته، معلمانی موفق و استادانی تأثیرگذار هستند اما به هر دلیلی توانایی یا استعداد پژوهش ندارند، چرا باید مجبور به تولید مقاله به هر صورتِ ممکن، باشند؟ همین‌جاست که زمینه‌های اخلاق‌گریزی پدید می‌آید. یک عضو هیأت علمی جوان، برای استخدامش مجبور است آن‌قدر مقاله جور کند تا به شرایط آئین‌نامه‌های موجود برسد. یعنی زندگی او به انتشار همین مقاله‌ها گره خورده است. حال اگر به هر دلیلی نتواند خود را به این شرایطِ ناگزیر برساند، موقعیت شغلی (و درواقع زندگی‌اش) در خطر می‌افتد. بنابراین دور نیست که به هر وسیله‌ای (اخلاقی یا غیر اخلاقی) تلاش کند چیزی را صورت‌بندی کند و تحویلِ نظام آموزشی بدهد و نظام آموزشی هم متأسفانه از همین تولیدات آمار تهیه کند و به کثرت این آثار ببالد!

یکی دیگر از آفت‌ها و آسیب‌هایی که اخلاق علمی را خدشه‌دار می‌کند این است که استادِ راهنما مجبور است با دانشجوی دکتری خود مقاله مشترک داشته باشد. اول این‌که با یک آزمون معیوب و ناکارامد بدون توجه به نیاز واقعی جامعه، دانشجوی دکتری می‌پذیریم. دانشجویانی که بسیاری از آن‌ها استعداد لازم برای پژوهش و انتشار مقاله ندارند. بعد همین دانشجویان را مجبور می‌کنیم برای اتمام دوره دکتری مقاله علمی پژوهشی داشته باشند و استاد را مجبور می‌کنیم که با همین دانشجویان مقاله مشترک داشته باشد. نتیجه‌اش همین می‌شود که می‌بینیم. این چه اجبار مشمئزکننده‌ای است که استاد و دانشجو مجبورند مقاله مشترک بنویسند؟ متأسفانه ما گمان می‌کنیم همه کسانی که وارد مراکز آموزشی می‌شوند باید استعداد مقاله‌نویسی داشته باشند. همین ساختار معیوب و مسخره است که باعث شده مکرر و مکرر استادانی مجبور به توضیح باشند که فلان خطا در فلان مقاله مشترک از تقصیرات دانشجو بوده و من بی‌تقصیرم.

* پس شما به فعالیت مشترک استاد و دانشجو اعتقاد ندارید؟

مگر ممکن است به چنین فعالیت ضروری باور نداشته باشم؟! همکاری مشترک میان دانشجو و استاد از ضرورت‌های علمی است. دانشجو باید در کنار استاد تحقیق و نگارش را تمرین و تجربه کند تا پرورش یابد و ببالد. اما سخن من در باره مجبور کردن افراد به کار مشترک است. اگر پژوهش مشترکی باشد که سطح کیفی آن برای استاد قابل قبول باشد و او خودش همه مراحل کار را کاملاً همراهی کرده باشد و احساس خوبی از انتشار آن دستاورد مشترک علمی داشته باشد اشکالی ندارد، اما این‌که به هر شکلی مجبور به این کار باشد، گرفتاری‌هایی را پدید می‌آورد که هر روزه شاهدیم.

عضو هیأت علمی برای استخدامش مجبور است مقاله داشته باشد، برای ارتقا مجبور است مقاله داشته باشد و سرنوشت شغلی‌اش به تولید مقاله گره خورده است. روشن است که در چنین شرایطی اگر توانایی لازم برای تحقیق و تألیف مقاله را نداشته باشد، ممکن است مجبور شود اخلاق علمی را فراموش کند و به هر دستاویزی چنگ بزند. اگر این‌چنین نبود این‌همه مراکز فروش مقاله و پایان‌نامه و رساله با این فضاحت آشکار در مناظر عمومی خودنمایی نمی‌کردند.

من تردیدی ندارم که یکی از دلایل اخلاق‌گریزی در مراکز آموزشی ما سایه شوم کمیت‌گرایی در مقررات نظام آموزشی است. در دانشگاه‌های ما به‌گونه‌ای آشکار آموزش فدای پژوهش شده است. آن هم پژوهش‌های بی‌کیفیت و ناکارامد.

* به نظرتان این اشکالات مربوط به همه رشته‌هاست؟

اتفاقاً آسیب و آفت دیگری که در دانشگاه‌های ما وجود دارد یکسان‌نگری همه رشته‌هاست. آن‌چه گفتم مربوط به همه رشته‌هاست اما علوم انسانی و به ویژه رشته زبان و ادبیات فارسی که ماهیتی کاملاً متفاوت با رشته‌های دیگر دارد، مشکلاتش چندین برابر است. سال‌هاست که آئین‌نامه‌های مراکز دانشگاهی از سوی کسانی تدوین، ابلاغ و اجرا می‌شود که با این حقیقت آشکار یعنی درکِ تفاوت علوم انسانی به ویژه رشته زبان و ادبیات فارسی با رشته‌های دیگر بیگانه‌اند. تلاش‌های ارزنده‌ای که استادان زبان و ادبیات فارسی برای گسترش ادبیات و ارتقای فرهنگی جامعه دارند، هرگز در قالب این آئین‌نامه‌ها و مقررات نمی‌گنجد و جایی به شمار نمی‌آید. تأکید بر انتشار مقاله در پایگاه‌های مشهور، چشم بسیاری از تصمیم‌سازان و تصمیم‌گیران را بر حقایق این رشته بسته است. آن‌ها توانایی دیدن این حقایق را ندارند. مرجعیت علمی افراد جای خود را به آئین‌نامه‌های معیوب داده است. معلوم است که ماهیت رشته ادبیات فارسی به‌گونه‌ای‌ست که کتاب نسبت به مقاله مرجعیت بیشتر دارد یا مقالاتِ تک‌نویسنده‌ای معمولاً خالص‌تر از مقالات مشترک چندنویسنده‌ای هستند. اما به همین واقعیت مسلم در آئین‌نامه‌های موجود هرگز توجهی نشده است. برای نمونه تنها یک مثال عینی می‌آورم تا عمق این اختلاف بهتر معلوم شود. در نیمه‌ی دوم سال ۱۳۹۹ یک کتاب (پژوهش ادبی) و یک مقاله‌ای که از همان کتاب در مجله‌ای منتشر شده، بر اساس جداول موجود دانشگاهی امتیازدهی شده‌اند. کتاب از سوی یکی از ناشران نامدار و معتبر چاپ شده است و مقاله‌ای که گفتم تنها ۱۰ صفحه از آن کتاب بوده است. یعنی حجم کتاب ۴۰ برابر آن مقاله بوده. اما مقاله پنج امتیاز گرفته و کتاب تنها دو و بیست و پنج صدم امتیاز. به عبارتی دیگر ۴۰ برابر عدد پنج مساوی شده با دو و بیست و پنج صدم! این نشان‌دهنده‌ی ناآگاهی همه کسانی‌ست که چنین آیین‌نامه‌هایی را تدوین می‌کنند و آنانی که آن را اجرا می‌کنند.

* با این همه گرفتاری به نظرتان چه باید کرد؟

اگر گوش شنوایی وجود داشته باشد چند راهکار وجود دارد؛ اول اینکه دست از این‌همه صورت‌پرستی و کمیت‌گرایی برداشته شود، دوم اینکه آموزش را فدای پژوهش نکنند، سوم اینکه برای پیش‌گیری از سقوط بیش‌ترِ اخلاق جامعه علمی در همه تصمیمات آموزشی تجدید نظر کنند، چهارم اینکه مرجعیت علمی را جایگزین مقررات و آئین‌نامه‌ها کنند و پنجم اینکه از همسان‌نگری علوم مختلف بپرهیزند و اجازه دهند صاحب‌نظران هر رشته خودشان برای امور خودشان هرگونه صلاح می‌دانند، تصمیم‌گیری کنند.

کد خبر 5202795

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha

    نظرات

    • مریم صابری IR ۱۵:۱۶ - ۱۴۰۰/۰۲/۱۲
      3 0
      درود بر دکتر حسنلی عزیز ...کاملا درست می فرمایند...
    • فرزانه IR ۱۵:۳۲ - ۱۴۰۰/۰۲/۱۲
      4 0
      استاد گرانقدرم شما همه ی شاخصه های معلم شایسته را به متعالی ترین شکل در خود دارید. مفتخرم به ادب آموزی و دانش آموزی در پیشگاه شما.
    • IR ۱۶:۰۰ - ۱۴۰۰/۰۲/۱۲
      3 0
      کاملأ حق با آقای دکتر حسن لی است
    • غفوری IR ۲۱:۲۵ - ۱۴۰۰/۰۲/۱۲
      2 0
      درود و سپاس بسیار.آفرین بسیار بر استاد گرانسنگ و پرمایه و کوشنده.سخنان بسیار ارزنده و بجا و درست است.
    • بهنام خسروانی IR ۲۳:۱۳ - ۱۴۰۰/۰۲/۱۲
      1 0
      درود به شما و سپاسگزارم از مصاحبه ای که با استاد انجام دادید.
    • منصور توکلی IR ۰۰:۲۹ - ۱۴۰۰/۰۲/۱۳
      0 0
      درود بر دکتر حسن لی استاد گرامی بسیار سنجیده و دقیق ...
    • حامد عباسی IR ۰۱:۳۱ - ۱۴۰۰/۰۲/۱۳
      1 0
      درودها. زنده باد آقای دکترحسنلی استاد عزیزمان که همه ی فرمایش ایشان به حق است. متاسفانه افرادی با سبقه ی غیرعلمی و گاه علمی اما علوم تجربی، برای رشته های علوم انسانی آیین نامه نوشته اند. آنقدر عمق فاجعه زیاد است که تا گذرتان به چاپ مقاله نخورد، متوجه ژرفای افتضاح آن نخواهید شد.
    • سعیده IR ۰۳:۵۱ - ۱۴۰۰/۰۲/۱۳
      10 0
      درود بر شما استاد بی‌بدیل و فرزانه‌ام که به‌حق مصداق واقعی یک انسان متعالی و استاد نمونه هستید. مفتخرم به شاگردی شما.
    • مهناز فرحان پور IR ۱۰:۲۸ - ۱۴۰۰/۰۲/۱۳
      1 0
      سلام و درود احسنت حرف دل من دبیر رو زدید مرحله مرحله در حال سقوطیم البته سقوط کردیم و زخمی ولی اگر پیشنهادات را جدی بگیرند جای درمان دارد
    • IR ۱۳:۰۱ - ۱۴۰۰/۰۲/۱۳
      1 0
      احسنت ، چقدر کارشناسانه آفت شناسی شده و راهکار داده شده، ولی به قول استاد کو گوش شنوا!
    • متحد IR ۰۱:۳۰ - ۱۴۰۰/۰۲/۲۰
      0 0
      عالی بود استاد ، متاسفانه این مشکلات در تمام سطوح آموزشی کشور وجود دارد .حتی آموزش ابتدایی