۲۳ مهر ۱۴۰۰، ۱۱:۲۳

توسط نشر مرکز؛

ترجمه احد علیقلیان از «آلیور تویست» چاپ شد

ترجمه احد علیقلیان از «آلیور تویست» چاپ شد

رمان «آلیور تویست» نوشته چارلز دیکنز با ترجمه احد علیقلیان توسط نشر مرکز منتشر و راهی بازار نشر شد.

به گزارش خبرنگار مهر، رمان «آلیور تویست» نوشته چارلز دیکنز به‌تازگی با ترجمه احد علیقلیان توسط نشر مرکز منتشر و راهی بازار نشر شده است.

چارلز دیکنز مشهورترین رمان‌نویس انگلیسی که یکی از پایه‌گذاران سبک رئالیسم است، رمان مشهور «آلیور تویست» را ابتدا به‌صورت پاورقی از سال ۱۸۳۷ تا ۱۸۳۹ منتشر کرد و سپس آن را به‌صورت کتاب عرضه کرد. در این‌رمان اجتماعی، پسربچه ساده و یتیمی با نام آلیور تویست با جامعه بی‌رحم لندن روزگار قرن نوزدهم و یک‌یهودی به‌نام فاگین روبرو می‌شود که بچه‌های یتیم خیابانی را به دزدی و مشاغل پست وادار می‌کند.

«آلیور تویست» دومین رمانی بود که دیکنز نوشت و در ۲۶ سالگی او را به موفقیتی عجیب رساند. آلیور تویست در نوانخانه به دنیا می‌آید و به‌خاطر اخلاق بد اعضای مجمع امنای یتیم‌خانه و خدمتگزار آن‌جا جان‌به‌لب می‌شود. در نتیجه از نوانخانه فرار کرده و به شهر لندن می‌رود. با ورود به لندن، آلیور نمی‌تواند خود را با این‌شهر یکی ببیند و احساس غربت می‌کند. پیام و هدف چارلز دیکنز از نوشتن این‌رمان این بود که فقر و بی‌رحمی نهادها و درنده‌خویی مقامات نوانخانه در روستا، به اندازه خشونت و سختی شهرها، بدبختی به بار می‌آورد.

احد علیقیان مترجم این‌کتاب می‌گوید «آلیور تویست» همه عناصر رمان مدرن را دارد؛ به‌جز یک‌عنصر که خودآگاهی باشد. جهان برای آلیور یک‌سره نامفهوم و ناشناختنی است. علت ظلم و جور و بی‌رحمی آدم‌ها را نمی‌فهمد و آشفتگی و هیاهو و آشوب دنیای بیرون، آینه سردرگمی درونی اوست. این‌مترجم و خیلی از منتقدان دیگر ادبیات جهان، «آلیور تویست» را نوعی آزمون برای رمان‌نویسی می‌دانند؛ در برهه‌ای که هنوز در حال آموختن و پیدا کردن سبک و نوع صدایش بود.

از «آلیور تویست» اقتباس‌های تئاتری، سینمایی و تصویری مختلفی شده و ترجمه‌های فارسی مختلفی هم از خود رمان یا نسخه‌های خلاصه آن عرضه شده است.

این‌رمان ۵۳ فصل دارد که عناوین‌شان به‌ترتیب عبارت است از:

«به محلی که آلیور تویست در آن به دنیا آمد و چگونگی به دنیا آمدن او می‌پردازد»، «به بزرگ شدن و آموزش و خورد و خوراک آلیور تویست می‌پردازد»، «روایت می‌کند که چیزی نمانده بود که آلیور تویست شغلی پیدا کند که تشریفاتی نمی‌بود»، «آلیور که کار دیگری به او پیشنهاد می‌شود برای اولین‌بار در زندگی اجتماعی می‌شود»، «آلیور با معاشران تازه دیدار می‌کند. برای اولین‌بار به مراسم تشییع جنازه می‌رود و تصور ناخوشایندی از کار اربابش به دست می‌آورد»، «آلیور خشمگین از گوشه و کنایه‌های نوئا برانگیخته می‌شود و او را سخت شگفت‌زده می‌کند»، «آلیور همچنان سرکشی می‌کند»، «آلیور پیاده به لندن می‌رود، در راه به آقای جوان عجیبی برمی‌خورد»،‌ «حاوی جزئیات بیشتر مربوط به آقای پیر دوست‌داشتنی و شاگردان خوش‌آتیه»، «آلیور با خلق‌وخوی دوستان تازه‌اش بیشتر آشنا می‌شود و به بهای گران تجربه کسب می‌کند. فصلی کوتاه اما بسیار مهم در این‌سرگذشت است»، «می‌پردازد به آقای فنگ، کلانتر، و نمونه مختصری از شیوه دادرسی او به دست می‌دهد»، «که در آن از آلیور بهتر از هر زمانی مراقبت می‌شود و روایت به پیرمرد شاد و دوستان جوانش بازمی‌گردد»، «چندآشنای تازه به خواننده زیرک معرفی می‌شوند و موضوعات خوشایند گوناگون در مورد آن‌ها و مربوط به این سرگذشت روایت می‌شود»، «شامل جزئیات بیشتر درباره اقامت آلیور در خانه آقای برانلو، به همراه پیش‌بینی جالبی که آقای گریمویگ نامی وقتی که آلیور را به دنبال کاری از خانه بیرون فرستادند درباره او به زبان آورد»، «نشان می‌دهد که یهودی پیر شاد و دوشیزه ننسی چه‌قدر به آلیور تویست علاقه‌مند بودند»، «روایت می‌کند که چه بر سر آلیور تویست آمد، پس از آن‌که ننسی مدعی او شد»، «سرنوشت آلیور که به همان وضع ناگوار ادامه دارد مردی بزرگ را به لندن می‌آورد تا به اعتبار او لطمه بزند»، «آلیور در جمع در حال پیشرفت دوستان آبرومندش وقتش را چگونه می‌گذراند»، «که در آن در مورد نقشه‌ای مهم بحث و تصمیم‌گیری می‌شود»، «که در آن آلیور تحویل آقای ویلیام سایکس داده می‌شود»، «راهی شدن»، «دزدی»، «که حاوی چکیده گفت‌وگوی دلنشینی است میان آقای بامبل و یک خانم و نشان می‌دهد که حتی خادم هم ممکن است از بعضی جهات آسیب‌پذیر باشد»، «به موضوعی بسیار پیش‌پا افتاده می‌پردازد اما کوتاه است و شاید در این سرگذشت مهم باشد»، «که در آن این سرگذشت به آقای فیگین و همپالکی‌ها بازمی‌گردد»، «در آن شخصیتی مرموز روی صحنه می‌آید و بسیاری کارها انجام می‌شود و به نمایش درمی‌آید که جز لاینفک این سرگذشت است»، «جبران بی‌ادبی یکی از فصل‌های پیشین را می‌کند که بانویی را در نهایت بی‌احترامی تنها گذاشت»، «آلیور را دنبال می‌کند و به ماجراهایش می‌پردازد»، «شرحی دارد در معرفی ساکنان خانه‌ای که آلیور به آن پناه برد»، «در باب آنچه عیادت‌کنندگان تازه آلیور درباره او می‌اندیشند»، «دربرگیرنده وضعیتی بحرانی است»، «در باب زندگی سعادت‌باری که آلیور با دوستان مهربانش آغاز کرد»، «که در آن خوشبختی آلیور و دوستانش ناگهان با سدی روبه‌رو می‌شوند»، «حاوی جزئیاتی است در معرفی آقای جوانی که اکنون وارد صحنه می‌شود و ماجرای تازه‌ای برای آلیور پیش آمد»، «حاوی نتیجه نامطلوب ماجرای آلیور و گفت‌وگوی مهمی میان هری می‌لی و رز»، «فصلی بسیار کوتاه است و شاید به‌خودی خود چندان مهم به نظر نرسد، اما به هر حال باید آن را همچون دنباله فصل پیش و کلیدی برای فهم فصلی خواند که موقع خواهد رسید»، «که در آن خواننده شاید متوجه تضادی شود که در زندگی زناشویی کمیاب نیست»، «شامل شرح آنچه میان آقا و خانم بامبل و مانکس در گفت‌وگوی شبانه‌شان گذشت»، «چندشخصیت محترم را به صحنه می‌آورد که خواننده از قبل می‌شناسد و نشان می‌دهد که مانکس و یهودی چگونه عقل‌های باکفایتشان را روی هم می‌گذارند»، «گفت‌وگویی عجیب که دنباله فصل قبلی است»، «شامل کشف‌های تازه است و نشان می‌دهد که شگفتی‌ها مانند بدبختی‌ها یکی‌یکی نمی‌آیند»، «یک آشنای قدیم آلیور که نشانه‌های آشکار نبوغ را از خود نشان می‌دهد شخصیتی سرشناش در کلان‌شهر می‌شود»، «که نشان می‌دهد که ناقلا تو دردسر افتاده است»، «وقت آن می‌رسد که ننسی به وعده خود به رز می‌لی وفا کند اما ناکام می‌شود»، «فیگین نوئا کلیپل را به ماموریتی پنهانی می‌فرستد»، «حاضرشدن سر قرار»، «پیامدهای مرگبار»، «فرار سایکس»، «مانکس و آقای برانلو سرانجام با هم دیدار می‌کنند. گفت‌وگوی آن‌ها و خبری که آن را قطع می‌کند»، «تعقیب و گریز»، «حاوی توضیح بیش از یک راز و شامل پیشنهاد ازدواج بی‌مهریه یا نفقه»، «آخرین شب زندگی یهودی» و « و سرانجام».

در قسمتی از این‌کتاب می‌خوانیم:

دختر که دیدن خشمش هراس‌انگیز بود فریاد زد: «حرف‌های مودبانه! حرف‌های مودبانه، اون‌هم تو جنایتکار! آره، استحقاق شنیدن حرف‌های مودبانه از طرف من رو داری» با اشاره به آلیور گفت: «من وقتی نصف این بچه هم نبودم برای تو دزدی می‌کردم! دوازده ساله که تو همین کار، تو همین شغلم. تو نمی‌دونی؟ حرف بزن!‌ تو نمی‌دونی؟»

یهودی در تلاش برای آرام‌کردن او گفت: «چرا، چرا، اگه هم هستی زندگی خودته!»

دختر که حرف نمی‌زد بلکه کلمات را با یک جیغ پیوسته و خشن بیرون می‌ریخت جواب داد: «آره، هست. زندگی خودمه، و خیابون‌های سرد و نمناک و کثیف خونه منه، و تو کثافتی هستی که خیلی وقت پیش منو به خیابان‌ها کشوندی و شب و روز، شب و روز اونجا نگهم می‌داری تا وقتی که بمیرم!»

یهودی به تحریک این سرزنش‌ها به میان حرفش آمد: «اگه از این بیشتر حرف بزنی لطمه‌ای به‌ت می‌زنم، لطمه‌ای به‌ت می‌زنم از این بدتر!»

دختر دیگر چیزی نگفت بلکه در اوج جنون موهایش را کند و لباسش را پاره کرد و چنان خیزی به‌طرف یهودی برداشت که اگر سایکس به‌موقع دستانش را نگرفته بود شاید نشانه‌های آشکار انتقامش را روی او باقی می‌گذاشت، و چندبار بی‌فایده تقلا کرد و غش کرد.

سایکس او را در گوشه‌ای خواباند و گفت: «همین حالا حالش خوب می‌شه. وقتی این‌جور عصبانی می‌شه دست‌هاش عجب زور داره.»

یهودی پیشانیش را پاک کرد و لبخند زد، گویی تمام شدن این آشوب برایش مایه آرامش بود، اما نه او و نه سایکس و نه سگ و نه پسرها به‌نظر می‌رسیدند که آن را چیزی جز اتفاقی معمولی در کار بدانند.

این‌کتاب با ۵۶۰ صفحه، شمارگان هزار نسخه و قیمت ۱۶۲ هزار تومان منتشر شده است.

کد خبر 5327952

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha