محمداسماعیل براری، گزارشگر رادیو درباره گزارشگری در سالهای جنگ برای رادیو سراسری و رادیو جبهه به خبرنگار مهر گفت: رادیو به دلیل قابل دسترس بودناش همیشه در زمان های حساسیتها به عنوان یک پدیده پیشگام عمل میکند. به یاد دارم در سالهای اول جنگ یک شبکه رادیویی بیشتر نداشتیم و بعد از تمهیداتی که دوستان اندیشیدند در ابتدا افرادی که آمادهتر بودند به جنگ میرفتند و بعد به صورت نوبتی شد.
وی در ادامه افزود: در زمینه کودکان کارهایی انجام میدادم تا اینکه اوایل انقلاب وارد رادیو شدم. با توجه به اینکه آشنایی کاملی با حوزه کودک داشتم در این زمینه کار میکردم. سال 1359 گزارشگر شدم و اولین گزارشها را برای برنامه نوجوانان و کودکان تهیه کردم و آن هم درباره نوجوانان جنگ زده بودند. آخرین گزارشی که در زمینه سالهای دفاع مقدس گرفتم فروردینماه امسال و گزارشی درباره یک جانباز بود که وضعیت وخیمی داشت.
براری خاطرنشان ساخت: اولین بار سال 1360 به جبهه رفتم و گزارش تهیه کردم. در آن سالها به نوبت برای تهیه گزارش به جبهه میرفتیم. سعی میشد گزارشها موثر باشد تا شنونده فکر کنند جنگ فقط صدای توپ و تانک است.
این گزارشگر درباره اینکه چطور شد او بیشتر به عنوان گزارشگر دفاع مقدس شناخته شده، توضیح داد: به دو دلیل. اول اینکه در سالهای جنگ هر کسی که نمیتوانست به جبهه برود من میرفتم. به همین دلیل اگر به هر کس هر سه ماه یکبار ماموریت میافتد، به من خیلی زودتر میرسید. گزارشهایی که برای رادیو سراسری میگرفتیم برای رادیو جبهه هم استفاده میکردیم. البته برای این شبکه رادیویی گزارشهای اختصاصیتر هم میگرفتیم این شبکه در جبهه و برخی نقاط پخش میشد.
براری یادآور شد: به یاد دارم شهید غلامرضا رهبر، مدیر رادیو آبادان با وجود اینکه مدیر بود، اما هر زمان خبر مهمی میشد به دلیل تسلطی که داشت خودش برای تهیه گزارش به جبهه میرفت.
وی در ادامه افزود: خاطرات زیادی از تهیه گزارشهایی که برای رادیو در سالهای جنگ میگرفتیم، دارم. اگر بخواهم درباره خاطرات حرف بزنم باید تقسیمبندی کنم عشایر، رزمندگان، سپاه، ژاندرمری، مردیم ساکن در آبادان و قصر شیرین، منطقه گیلان غرب و ... بودند. ما سعی میکردیم از هر کدام از این گروهها گزارشهایی تهیه کنیم. مثلاً عشایری که هرگز خانهشان را ترک نکردند. زنانی که نقش موثری داشتند.
براری اشاره کرد: به یاد دارم مادرانی که یکی از فرزندانشان شهید شده بود ، اما باز هم فرزند دیگری را به جبهه میفرستند یا خانوادهای که چهار فرزندشان در جبهه بود. راننده آمبولانسی که ساعتها در سرما گیر کرده بود. فرماندهی که به شدت مجروح شده بود و در حالی که یکی از چشمانش آویزان بود خم شده بود تا پله بچههایی شود که باید وارد کانال میشدند.
این گزارشگر در پایان اشاره کرد: ما سعی میکردیم گزارشهای مختلفی از وضعیت رزمندگان در خطوط مقدم ارائه دهیم تا شنوندگان درک بهتری از جنگ داشته باشند.
نظر شما