به گزارش خبرنگار مهر، عماد خراسانی در سال 1300 در مشهد متولد شد. نام اصلی او سید عمادالدین حسن برقعی است. مهدی اخوان ثالث (م. امید) نقل کرده است که مادر عماد پیش از تولد او در خواب میبیند که امام علی (ع) به او میگوید: این پسر تو همنام پسر ماست. میپرسد: کدام یک؟ جواب میشنود: حسن. و امام سکهای هم به او به عنوان رونمایی اهدا میکند. سادات برقعی و مبرقعی در خراسان و قم نسبت به امام علیبن موسیالرضا (ع) میرسانند.
پدر عماد، سید محمدتقی معیندفتر از صاحبمنصبان آستان رضوی بوده و شعر هم میسروده است و «معین» تخلص میکرده است. عماد طبع شعر و آواز خوش را از پدر خویش به ارث برده است. وی در نوجوانی «شاهین» تخلص میکرد، اما بعدها نام اصلی خود «عماد» را برای تخلص انتخاب کرد. عماد از جوانی راه شوریدگی، قلندری و شیدایی را پیش گرفت و با بهره بسیاری که از کمالاتی چون شعر و آواز خوش داشت، و نیز با جمالی باشکوه و تحسینبرانگیز مورد توجه همگنان و همگان بود.
نقل است که عماد در جوانی عشقی نافرجام را آزمود و اندوه و رنج این عشق رفته بر باد در همه عمر، در منش، روح و شعر او تاثیر گذاشت. طی بیش از نیم قرن اخیر، شمار غزلهای عماد که توانسته در ذهن و حافظه شعردوستان و مخاطبان خاص و عام ادبیات قرار بگیرد، بسیار چشمگیر است. غزلهای او بارها زمزمه شده و به آواز خوانده شده و گاهی تکیهکلام بوده و بیتهایی نیز حکم امثال سایره را پیدا کرده است.
ریشه غزل عماد را باید در سنت غزلسرایی پیشینیان جست. او نه در پی نوآوری است و نه هوای سخنوری و هنرنماییهای متداول در سر دارد. قالب غزل او امکانی است برای بیان لحظهها و دریافتها و حالات خویش. غزل عماد در لایههای بیرونی و درونی از حوزه سنت غزل فارسی به دور نیست. زبان، تصویر و خیالپردازی شعر او، از گونه همان ابزار و اشیا و لوازم غزل گذشتهاند. عماد این امکانات و تواناییهای بیرونی را درونی ساخته و نَفَس خود را در آنها دمیده و ما به هیچ وجه، پیشینی بودن این زبان و تصویرها را حس نمیکنیم. خراسانی در سال 1382 بدرود حیات گفت.
زندهیاد اخوان ثالث نزدیکترین دوست عماد خراسانی در مقدمهای که در سال 1341 با عنوان «قصه و غصه عماد» بر دیوان او نوشته است، درباره صدای خوش و آسنایی عماد با موسیقی نوشته است:
و اما آواز او... هنوز که هنوز است از گرمترین و قویترین الحان شریف در عالم موسیقی ملی ماست. عماد به اصطلاح امروز آوازخوان حرفهای نیست، البته دیده شده است که او بتواند در محضری برای ثبت صدا مثل خوانندگان حرفهای بنشیند و شاید بیهیچ انگیزه روحی و شوقی، در دستگاهی که خواستاری خواسته آواز بخواند، اما این خواندن کار همه خوانندگان و مزامیردانان است و جز آن است که موجبات حال و ذوق و شور آماده باشد و عماد به سایقه شوق کم کم در مقامی که دلخواه اوست به راه افتد، زمزمه سر گیرد و سوی اوج و اوج بخرامد تا آنجا که محفل را از شیهه و صیحه از جگر کنده و تکان دهنده خود پر غلغله شور و نوا کند. آواز عماد با چنین مقدماتی حقا غیرعادی و عالی است.
غزل «یک آسمان ستاره» را از این مجموعه میخوانیم:
امشب ندانم ای بت زیبا چه میکنی؟ / ما بی تو خون خوریم، تو بیما چه میکنی؟ / گویی که همچو مایی و بیما به سر بری / برگو که عاشقیّ و شکیبا چه میکنی؟ / یک آسمان ستاره شبم زیب دامن است / ای ماه من بگو که تو شبها چه میکنی؟ / خون ریختن به ناحق و با غیر ساختن / امروز میتوانی، فردا چه میکنی؟ / تنگ است و جای بوسه ندارد دهان یار / ای دل، ز دوست خواهش بیجا چه میکنی؟ / ای شیخ، کم کن از می و معشوق، نهی ما / آخر تو زیر سایه طوبا چه میکنی؟ / گل را برای صحبت خار آفریدهاند / دیوانه بلبل! این همه غوغا چه میکنی؟ / گیرم که آه و ناله نهان میکنی عماد! / با اشکهای دیده رسوا چه میکنی؟ / گاهی فراز چرخ و فلک شو به بال عشق / این قدر زیر گنبد مینا چه میکنی؟
«آرزوی گمشده» با 117 صفحه، شمارگان 3 هزار نسخه و قیمت هزار و 800 تومان منتشر شده است.
نظر شما