۵ اسفند ۱۳۹۲، ۹:۲۸

عرضه«این‌جا همه‌چیز موقتی است» در کتابفروشی‌ها

عرضه«این‌جا همه‌چیز موقتی است» در کتابفروشی‌ها

کتاب «این‌جا همه‌چیز موقتی است» نوشته تکتم توسلی توسط انتشارات هیلا منتشر و راهی بازار نشر شد.

به گزارش خبرنگار مهر،‌ رمان «تارك» و مجموعه داستان‌های « تو باشی و من» و «دوله‌تو» کتاب‌هایی هستند که توسلی در کارنامه دارد و پیش از «این‌جا همه‌چیز موقتی است» به چاپ رسانده است. این نویسنده اشاره می‌کند که به دلیل گذران دوران کودکی‌اش در سال‌های جنگ، دوست دارد از آن سال‌ها و شرایط بنویسد. این نویسنده بعد از انتشار مجموعه‌داستان‌هایش بیشتر تمرکز خود را متوجه نوشتن رمان کرده و در نهایت «این‌جا همه‌چیز موقتی است» را راهی بازار نشر کرده است. این رمان در 39 بخش نوشته شده است.

منتخب جشنواره‌های داستان دفاع مقدس، داستانك اينترنتی جنگ ونفس و رتبه دوم جشنواره مسافر ری، مقام‌هایی هستند که توسلی در مسابقات داستان‌نویسی کسب کرده است.

«این‌جا همه‌چیز موقتی است» به عنوان دومین رمان تکتم توسلی چندی پیش از زیر چاپ بیرون آمده و به تازگی وارد بازار نشر شده است.

در قسمتی از این رمان می‌خوانیم:

مهرداد چنگالش را آورد جلو و از توی بشقابم یک تکه کباب برداشت. ادا در آوردم که می‌خواهم با قاشق بزنم پشت دستش. او هم ادا در آورد که مثلا ترسیده و دستش را کشیده. مهرداد وقت‌هایی که مهربان می‌شد واقعا مهربان بود، کم‌تر حالش عوض می‌شد. اگر آن روز قرار بود به آدم محبت کند این کار را می‌کرد، از هر راهی که می‌توانست. رستوران رفتن ما در روزهای نامزدی هرچند کم اتفاق می‌افتاد ولی بجز این‌که خوش می‌گذشت بهانه‌ای بود برای این‌که بابا بفهمد مهرداد اهل زندگی و خرج کردن برای خانواده است.

مهرداد می‌گفت: «هرچه دوست داری سفارش بده.» من همیشه کوبیده می‌خوردم. دلم می‌خواست دفعات رستوران رفتنمان بیش‌تر باشد تا این که یک بار غذای گران بخورم. بعدا یک بار توی دعوا بهم گفت: «خاک بر سر کوبیده‌خورت. تو اصلا لیاقت زندگی با من رو نداری.»

به میز روبرو نگاه می‌کنم. همه دارند از همه‌چیز آن‌جا تعریف می‌کنند. اسکناس‌ها را می‌گذارم لای جلد چرمی که صورتحساب را توی آن آورده بودند. یک اسکناس را تا می‌کنم و توی جیبم می‌گذارم برای انعام دم در. خلال دندانی از روی میز بر می‌دارم و از جلو میز بزرگ که هنوز دورش نشسته بودند و بلند بلند می‌خندیدند رد می‌شوم. هرچه سعی کردم کباب برگ آن مزه‌ای را که می‌خواستم نداد. داشتم غذای خوبی می‌خوردم که هیچ مزه‌ای نداشت و هر چه آبلیمو و سماق زدم تاثیری نکرد.

از در بیرون می‌آیم. مرد مسن دوباره تا کمر جلوم خم می‌شود و بلند می‌گوید: «شبتون به‌خیر بانو.» اسکناس را میان دستم توی جیب فشار می‌دهم. لبخند می‌زنم و سر تکان می‌دهم، دستم اما از توی جیب بیرون نمی‌آید. تا امروز هیچ‌وقت به پدرم پولی نداده‌ام. حتی مش صفدر هم از من پول قبول نمی‌کرد. سرم را پایین می‌گیرم و از جلو در رستوران رد می‌شوم. چند بار زیر لب با خودم تکرار می‌کنم: بانو، بانو، بانو.

این کتاب با 184 صفحه، شمارگان هزار و 500 نسخه و قیمت 7 هزار و 500 تومان منتشر شده است.

کد خبر 2240245

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha