به گزارش خبرنگار تجسمي "مهر"، نمايشگاه جنبش هنر مدرن عصر ديروز با حضور آثار 163 هنرمند پيشكسوت هنرهاي تجسمي افتتاح شد.
آبستره انتزاعي اثر سهراب سپهري
از در نمايشگاه وارد نشده، تصاوير ديواري نظرمان را جلب ميكند. يكسري از قديميترين آثار زندهياد جليل ضياپور در و ديوار موزه را آرايش كرده است. تكنيك بيشتر اين تابلوها رنگ روغن روي بوم است و تاريخ خلقشان به سالهاي 43 و 44 برميگردد. "آقام حنا ميبندد" و "اي امير اي امير" از برجستهترين آثار اين نقاش است كه در موزه خودنمايي ميكند. هنوز نمايشگاه جنبش هنر مدرن افتتاح نشده. غير از كارهاي ضياپور، آثار "مهتاب و كوچهها" و "زمستان" محمود جواديپور و آبستره گلهاي جواد حميدي نيز به چشم ميخورد. علي آذرگين، منصور قندريز و ژازه طباطبايي هم در اين محل كارهايشان به نمايش درآمده بود. هر دقيقه كه ميگذشت و به ساعت چهار نزديك ميشديم، بر فوج جمعيت افزوده ميشد. در اين ميان چهره دانشجوهاي هنر در ميان جمعيت بيشتر به چشم ميخورد. اما نمايشگاه ساعت چهار و حتي مدت كوتاهي بعد از آن افتتاح نشد. ساعت پنج بعد از ظهر بالاخره از نمايشگاه جنبش هنر مدرن، پردهبرداري شد. حضور چهرههاي شاخص هنرهاي تجسمي به قدري زياد بود كه نميتوانستم نام تمامشان را روي كاغذ بياورم.
اثر جواد حميدي
با كنار رفتن پرده، به نمايشگاه هجوم آورديم. اول از همه چهار تابلو از شاعر فقيد ايراني سهراب سپهري در مقابل ديدگان حيرتزده مخاطبان به چشم آمد. آبستره انتزاعي و درختان و خانهها از جمله اين آثار بودند. دانشجوهاي هنر گردن ميكشيدند و به تابلوهاي سپهري دقيق ميشدند. رنگ روغن روي بوم، تكنيكي بود كه اين شاعر با احساس و نمونه ايراني در آثارش به كار برده بود. درست اين طرف سالن يك نمايشگاه رو به روي آثار سهراب سپهري، دو اثر "تاريخ شهر" و "خراشيدگي زمين" از محسن وزيري مقدم جلوه ميفروختند. زير اين آثار با خط ريز نوشته شده بود: تاريخ اثر 1342.
اثر منوچهر شيباني
"بهشت و جهنم" نيز اثري از بهجت صدر بود كه در اين نمايشگاه به معرض نمايش درآمد. خودش هم پا به پاي مخاطبان مقابل هر اثر نقاشي و مجسمه ميايستاد و نگاه ميكرد. وقتي در سالن شماره 6 به يكديگر رسيديم، مقابل يكي از مجسمههاي اسماعيل توكلي كه به مش اسماعيل معروف بوده ايستاده بود. مرا كه ديد گفت: "دو تا از بهترين كارهايش را من در خانهام نگهداري ميكنم. فوري از ذهنم گذشت كه اين زن نبايد يك زن عادي باشد. با او احوالپرسي كردم و گفتم كه "بهشت و جهنم" او را در سالنهاي اوليه نمايشگاه ديدهام.
به گزارش خبرنگار تجسمي "مهر"، در سالن 2 نمايشگاه اثر زيبايي توجهم را جلب كرد. "در آبي" از ناصر اويسي. تصوير معصومانه يك زن ايراني در قاب تابلو به چشم ميخورد. رنگهايي كه اويسي در نقش كردن اين اثر به كار برده، بينظير و تاثيرگذار است. انگار زن در آبي ماتي شناور است يا شايد من آن روز اين طور خيال ميكردم. بعد از آن "دو دلداده" صادق تبريزي توجهم را جلب كرد. جالب اين بود كه هر دو اثري كه از اين نقاش در نمايشگاه ارائه شده بود يك عنوان داشت.
از ليلي متين دفتري هم در نمايشگاه كار بود. "سه زن با چادر سياه" و "پرتره نسرين" از جمله اين آثاربودند. بعد از آن به تابلوي "خورشيد شكسته" اثر جاوداني مرتضي مميز رسيدم و اندكي جلوتر درست در آستانه ورود به گالري شماره 3، اثر بيعنوان پرويز تناولي ميخكوبم كرد كه با تكنيك رنگ روغن روي بوم و در سال 1354 تصوير شده بود.
بهترينهاي نسل خويش را ديدم. افتان و خيزان در پسكوچههاي رنگها و مواد ميرفتم. انگار تمام وجودم چشم شده بودم. ديگران هم همين بودند. كسي در حال خويش نميگنجيد. گنجينه موزه هنرهاي معاصر، الحق بينظير و خيالانگيز بود.
اثر پيلارام فرامرز
"قبر بينشان" غلامحسين نامي با رنگهاي نسبتا تيره، "منظره" از هوشنگ سيحون، "فرم دست با خطوط قرمز" از ناهيد حقيقت، "سيب" از علي اكبرصادقي و "شعر فارسي" از رضا مافي نيز در رديف برترين آثار نمايشگاه قرار داشتند.
در سالن بعدي نمايشگاه، سه اثر در كنار يكديگر قرار گرفته بودند كه كنار آنها نوشته شده بود: "گلدانها" اثر پروانه اعتمادي. به تابلوها نگاه كردم و يادم آمد پروانه اعتمادي از آن دسته نقاشاني بود كه هربار خواستم با او حرف بزنم، به تلخي حرفم را بريد و گفت: "ديگر هيچ جا مصاحبه نميكنم. خيلي سال است كه اين تصميم را گرفتهام." لطافت و تركيببندي آثار نشان از خوشسليقگي و دارا بودن جنبههاي زنانگي نقاش دارد.
اثر هوشنگ پزشكنيا
به گزارش "مهر"، اواسط سالنهاي نمايشگاه، ديگر آثار با من بيگانه نيستند. خالقان هر كدامشان را ميشناسم و انگار اين شناخت فيزيكي به دريافتهاي دروني و ذهنيام كمك ميكند. اثري نقاشيخط با پسزمينه قرمز از محمد احصايي، دو اثر شيشه از دكتر زهرا رهنورد، "صخرههاي ساحل" اثر جاودانه سياوش كسرايي، دو اثر تركيب رنگ از معصومه سيحون، "درفئوس" از گيزلا سينايي، "نظاره عشق" از فرح اصولي و ... همه و همه آثاري شگفت و به ياد ماندني از برجستهترين نقاشان ايراني است كه در گنجينه موزه هنرهاي معاصر تهران محفوظ مانده است. بايد هم بماند. شايد قرنها بعد از مرگ ما تاريخ به واقع و آن طور كه شايسته است از ايران و هنرمند ايراني تقدير كند. بايد هم بماند. ما از نسل آريايي هستيم كه در تمام مراحلي كه ايران دچار تحولات و آسيبهاي فرهنگي شد، ايستادگي كرد و از پاي ننشست. چه ايستگاه خوبي. چقدر نيرو گرفتيم. چقدر اكسيژن به ذهن وارد كرديم و در فضاهاي سيال روانش ساختيم. مهم نيست اگر آن بيرون جز نامردي چيزي نيست. مهم نيست اگر فردا باز هم همان آدمهاي كينهاي و پولدوست شويم. مهم نيست. مهم اين است كه جايي در اين نقطه از شهر وجود دارد كه ميتواند حتي براي ساعتي قلب و روح انسان معاصر را تسكين دهد. با رنگ، پرسپكتيو، كمپوزيسيون، سايه روشنهاي خيال و ديگر هيچ ...
نظر شما