۲۰ مهر ۱۳۸۲، ۱۲:۱۱

نازنينا نفسي اسب تجلي زين كن (16)

انتخاب نواب خاص ادامه و توسعه فعاليت شبكه ارتباطى « وكالت» بود

 انتخاب نواب خاص ادامه و توسعه فعاليت شبكه ارتباطى    « وكالت» بود

خبرگزاري "مهر":متن زير خلاصه اي از دوران زندگي و غيبت حضرت مهدي ( ع) يه قلم مهدي پيشوايي است كه به مناسبت ميلاد فرخنده اين امام همام تقديم علاقمندان آن حضرت مي شود .

دوازدهمين پيشواى معصوم، حضرت حجة بن الحسن المهدى، امام زمان - عجل الله تعالى فرجه - در نيمه شعبان سال 255 هجرى در شهر «سامرأ» ديده به جهان گشود.  او همنام پيامبر اسلام (محمد) و هم كنيه آن حضرت (ابوالقاسم) است.  ولى پيشوايان معصوم از ذكر نام اصلى او نهى فرموده‏اند. از جمله القاب آن حضرت، حجت، قائم، خلف صالح، صاحب الزمان ، بقية الله ؛ و مشهورترين آنها «مهدى» است . پدرش، پيشواى يازدهم حضرت امام حسن عسكرى - عليه السلام - و مادرش، بانوى گرامى « نرجس » است كه به نام «ريحانه»، «سوسن» و «صقيل» نيز از او ياد شده است.  ميزان فضيلت و معنويت نرجس خاتون تا آن حد، والا بود كه «حكيمه» خواهر امام هادى - عليه السلام - كه خود از بانوان عاليقدر خاندان امامت بود، او را سرآمد و سرور خاندان خويش، و خود را خدمتگزار او مى‏ناميد.

حضرت مهدى دو دوره غيبت داشت: يكى كوتاه مدّت (غيبت صغرى) و ديگرى دراز مدّت (غيبت كبرى). اولى، از هنگام تولد تا پايان دوران نيابت خاصّه ادامه داشته و دومى، با پايان دوره نخست آغاز شد و تا هنگام ظهور و قيام آن حضرت طول خواهد كشيد.

ديدار حضرت مهدى (ع)

با وجود آن كه حكومت ستمگر عباسى، به منظور دستيابى به فرزندامام حسن عسگري و كشتن او، خانه امام را سخت تحت كنترل و مراقبت قرار داده بود، تولد حضرت مهدى - عليه السلام - بر اساس طرح دقيق و منظمى كه پيشاپيش، از سوى امام در اين مورد ريخته شده بود، كاملاً به صورت مخفى و دور از چشم مردم (و حتى شيعيان) صورت گرفت.  مستند ترين گزارش در اين زمينه، از طرف «حكيمه» عمه حضرت عسكرى - عليه السلام - رسيده كه از نزديك شاهد تولد حضرت مهدى - عليه السلام - بوده است. اما بايد توجه داشت كه اين پنهان كارى به آن معنا نيست كه بعدها يعنى در مدت 5 - 6 سال آغاز عمر او، كه امام يازدهم در حال حيات بود، كسى آن بزرگوار را نديده بود، بلكه  افراد خاصى از شيعيان در فرصتهاى مناسب و گوناگون به ديدار آن حضرت نائل مى‏شدند تا به تولد و وجود وى يقين حاصل كنند و در موقع لزوم به شيعيان ديگر اطلاع دهند.

علل سياسى - اجتماعى غيبت

شكى نيست كه رهبرى پيشوايان الهى به منظور هدايت مردم به سر منزل كمال مطلوب است و اين امر در صورتى ميّسر است كه آنها آمادگى بهره بردارى از اين هدايت الهى را داشته باشند. اگر چنين زمينه مساعدى در مردم وجود نداشته باشد، حضور پيشوايان آسمانى در بين مردم ثمرى نخواهد داشت. متأسفانه فشارها و تضييقاتى كه به ويژه از زمان امام جواد - عليه السلام - به بعد بر امامان وارد شد، و محدوديتهاى فوق العاده‏ اى كه برقرار گرديد - به طورى كه فعاليتهاى امام يازدهم و دوازدهم را به حداقل رسانيد - نشان داد كه زمينه مساعد جهت بهره مندى از هدايتها و راهبريهاى امامان در جامعه (در حدّ نصاب لازم) وجود ندارد. ازين رو حكمت الهى اقتضا كرد كه پيشواى دوازدهم غيبت اختيار كند تا موقعى كه آمادگى لازم در جامعه به وجود آيد. البته همه اسرار غيبت بر ما روشن نيست ولى شايد نكته‏اى كه گفتيم رمز اساسى غيبت باشد.

غيبت صغرى و كبرى

چنانكه گفتيم، غيبت امام مهدى به دو دوره تقسيم مى‏شود: «غيبت صغرى» و «غيبت كبرى». غيبت صغرى از سال 260 هجرى (سال شهادت امام يازدهم) تا سال 329 (سال در گذشت آخرين نايب خاص امام) يعنى حدود 69 سال بود. (22) در دوران غيبت صغرى، ارتباط شيعيان با امام به كلى قطع نبود و آنان، به گونه‏اى خاص و محدود، با امام ارتباط داشتند. توضيح آن كه در طول اين مدّت، افراد مشخصى (كه ذكرشان خواهد آمد) به عنوان «نايب خاص» با حضرت در تماس بودند و شيعيان مى‏توانستند به وسيله آنان مسائل و مشكلات خويش را به عرض امام برسانند و توسط آنان پاسخ دريافت دارند و حتى گاه به ديدار امام نائل شوند. ازين رو مى‏توان گفت در اين مدّت، امام، هم غايب بود و هم نبود. اين دوره را مى‏توان دوران آماده سازى شيعيان براى غيبت كبرى دانست كه طى آن، ارتباط شيعيان با امام، حتى در همين حد نيز قطع شد و مسلمانان موظف شدند در امور خود به نايبان عام آن حضرت، يعنى فقهاى واجد شرائط و آشنايان به احكام اسلام، رجوع كنند. اگر غيبت كبرى يك باره و ناگهان رخ مى‏داد، ممكن بود موجب انحراف افكار شود و ذهنها آماده پذيرش آن نباشد. اما گذشته از زمينه سازيهاى مدبرانه امامان پيشين، در طول غيبت صغرى، به تدريج ذهنها آماده شد و بعد، مرحله غيبت كامل آغاز گرديد. همچنين امكان ارتباط نايبان خاص با امام در دوران غيبت صغرى، و نيز شرفيابى برخى از شيعيان به محضر آن حضرت در اين دوره، مسئله ولادت و حيات آن حضرت را بيشتر تثبيت كرد. با سپرى شدن دوره غيبت صغرى، غيبت كبرى و دراز مدّت امام آغاز گرديد كه تاكنون نيز ادامه دارد و پس از اين نيز تا زمانى كه خداوند اذن ظهور و قيام به آن حضرت بدهد، ادامه خواهد داشت.

نواب خاص

نايبان خاص حضرت مهدى در دوران غيبت صغرى، چهار تن از اصحاب با سابقه امامان پيشين و از علماى پارسا و بزرگ شيعه بودند كه «نوّاب اربعه» ناميده شده‏اند. اينان به ترتيب زمانى عبارت بودند از:

1 - ابو عَمرو عثمان بن سعيد عَمرى، 2 - ابو جعفر محمد بن عثمان بن سعيد عَمرى، 3 - ابوالقاسم حسين بن روح نوبختى، و4 - ابو الحسن على بن محمد سَمَرى.

البته امام زمان - عليه السلام - وكلاى ديگرى نيز در مناطق مختلف مانند : بغداد، كوفه، اهواز، همدان، قم، رى آذربايجان، نيشابور و... داشت كه يا به وسيله اين چهار نفر، كه در رأس سلسله مراتب وكلاى امام قرار داشتند، امور مردم را به عرض حضرت مى‏رساندند  و از سوى امام در مورد آنان « توقيع» هايى صادر مى‏شده است.  و يا - آن گونه كه بعضى از محققان احتمال داده‏اند - سفارت و وكالت اين چهار نفر، وكالتى عامّ و مطلق بوده ولى ديگران در موارد خاصى وكالت و نيابت داشته ‏اند مانند:  محمد بن جعفر اسدى، احمد بن اسحاق اشعرى قمى، ابراهيم بن محمد همدانى، احمد بن حمزة بن اليسع ، محمد بن ابراهيم بن مهزيار ، حاجز بن يزيد، محمد بن صالح ، ابو هاشم داود بن قاسم جعفرى، محمد بن على بن بلال، عمر اهوازى، و ابو محمد و جنائى .


وظايف و فعاليتهاى اساسى نوّاب خاص

 انتخاب نواب خاص از سوى امام دوزدهم، در واقع ادامه و توسعه فعاليت شبكه ارتباطى « وكالت» بود كه گفتيم از زمان پيشواى نهم به صورت فعّال در آمده، و در زمان امام هادى و امام عسكرى - عليهما السلام - گسترش چشمگيرى يافته بود، و اينك در زمان امام قائم به اوج رسيده بود. وظايف و فعاليتهاى اساسى نوّاب خاص را مى‏توان در چند مورد زير خلاصه كرد :

(الف )  پنهان داشتن نام و مكان امام ؛  گرچه امكا ن رؤيت حضرت مهدى - عجل الله تعالى فرجه - در دوران غيبت صغرى براى نوّاب خاص و برخى از شيعيان وجود داشت و گه گاه ديدارهايى صورت مى‏گرفت ،  امّا،  به دليل مشكلات سياسى، هر يك از نواب اربعه در زمان خود موظف بودند از بردن نام حضرت و افشاى محل او در سطح عمومى خوددارى ورزند. زيرا در غير اين صورت، جان امام از سوى حكومت وقت به خطر مى‏افتاد. اين سياست استتار و پنهان كارى، دقيقاً بر اساس دستور و راهنمايى خود امام صورت مى‏گرفت.

 

(ب)  سازماندهى وكلا ؛ چنانكه گفتيم نمايندگان و وكلاى محلى امام در عصر غيبت - با اختيارات گوناگون و حوزه‏ هاى فعاليت متفاوتى كه داشتند - در مناطق تمركز شيعيان مستقر بودند و هر چند در زمان پيشواى دهم و يازدهم اين دسته از وكلا معمولاً توسط وكيل اوّل با امام تماس مى‏گرفتند، امّا در هر حال امكان ارتباط مستقيم با خود امام نيز براى آنان وجود داشت، ولى در عصر غيبت صغرى امكان ارتباط مستقيم كلاً قطع گرديد و وكلاى فرعى و منطقه‏اى امام در بلاد مختلف ناگزير منحصراً زير نظر نايب خاصّ، انجام وظيفه مى‏كردند و نامه‏ها و سؤالات و وجوه شرعى شيعيان را توسط نايب خاص به محضر امام غايب مى‏رساندند.

نوّاب خاصّ، در مقابل دريافت وجوه و اموال، قبض نمى‏دادند ولى شيعيان از وكلاى ديگر قبض مطالبه مى‏كردند. بنا به نقل شيخ طوسى، در اواخر عمر محمد بن عثمان، شخصى به توصيه او، اموال مربوط به امام را به حسين بن روح مى‏پرداخت، و از او قبض مطالبه مى‏كرد. به دنبال شكوه حسين بن روح از اين بابت، محمد بن عثمان دستور داد كه از وى قبض مطالبه نشود و افزود: هر چه به دست ابو القاسم برسد، به دست من رسيده است.

 

(ج)  اخذ و توزيع اموال متعلق به امام ؛ نوآب خاص امام، هر كدام در دوران سفارت خود، وجوه و اموال متعلق به آن حضرت را كه شيعيان مستقيماً يا توسط وكلاى محلى مى‏پرداختند، تحويل مى‏گرفتند و به هر طريقى كه ممكن بود به امام مى‏رساندند، يا در مواردى كه امام دستور مى‏داد مصرف مى‏كردند.

 

(د)  پاسخگويى به سؤالات فقهى و مشكلات عقيدتى ؛ حوزه فعاليت نواب اربعه تنها به مواردى كه شمرديم محدود نمى‏شد، بلكه دايره فعاليت آنها شامل پاسخگويى به همه گونه سؤالات فقهى و شرعى، حل مشكلات عقيدتى و نيز ميارزه علمى با شبهاتى مى‏شد كه مخالفان مطرح مى‏كردند و از اين راه در تضعيف عقايد و پريشانى فكرى شيعيان مى‏كوشيدند. نواب خاصّ، اين وظايف را با استفاده از آموزشهاى امام و دانش بسيار بالايى كه داشتند، به بهترين وجهى انجام مى‏دادند. نگاهى گذرا به كارنامه سفارت اين چهار شخصيت بزگ، ابعاد گسترده كوششها و موفقيهاى آنان را در اين زمينه نشان مى‏دهد.

آنان از يك سو، وسوسه‏هاى مربوط به انكار وجود امام را، از راههاى گوناگون خنثى مى‏كردند و در اين راستا، گاه ناگزير، پرده از ديدارهاى سرّى خود را امام بر مى‏داشتند و گاهى نيز توقيعى از سوى حضرت در اين باره صادر مى‏شد و امام در دفع شبهات مزبور به كمك آنان مى‏شتافت. از سوى ديگر، سؤالات فقهى و شرعى شيعيان را به عرض امام رسانده پاسخ آنها را مى‏گرفتند و به مردم ابلاغ مى‏كردند.

از اين گذشته، گاه، نواب خاصّ، مناظراتى با مخالفان انجام داده و آنان را محكوم مى‏ساختند و تأكيد مى‏كردند كه اين پاسخها را از امام آموخته‏اند. چنانكه حسين بن روح، در يك مجلس مناظره، پاسخ شخصى را كه شبهه‏اى در مورد شهادت امام حسين - عليه السلام - مطرح كرده بود، به صورت گسترده بيان نمود و فرداى آن روز با اشاره به پاسخ مزبور، به يكى از شيعيان - كه فكر مى‏كرد پاسخها تراوش فكرى خود اوست - اظهار داشت: اگر از آسمان سقوط كنم و طعمه مرغان هوا شوم يا باد تندى مرا به محل دورى پرتاب كند، در نظرم بهتر از اين است كه در دين خدا رأى و نظريه شخصى خود را اظهار كنم. مطالبى كه ديروز شنيدى از حجت خدا شنيده شده است.

 

(ه)  مبارزه با مدّعيان دروغين نيابت ؛ مبارزه با غلات و مدّعيان دروغين بابيّت و نيابت و وكالت و افشاى ادعاهاى باطل آنان را نيز بايد به فعاليتهاى نواب اربعه افزود.  در عصر غيبت صغرى، علاوه بر اينها، افراد ديگرى پيدا شدند كه به دروغ مدعى سفارت و نيابت خاص امام بودند و در اموال متعلق به امام تصرفات بي مورد نموده و در مسائل فقهى و اعتقادى، سخنان گمراه كننده بر زبان مى‏راندند. اينجا بود كه نواب خاصّ، با رهنمود امام، به مقابله با آنان بر مى‏خاستند و گاه رد طرد و لعن آنان از ناحيه حضرت، توقيع صادر مى‏شد.

کد خبر 30141

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha