به گزارش خبرگزاری مهر مراسم رونمایی و جشن امضای رمان «شیفتگیها» نوشته خابیر ماریاس عصر دیروز پنجشنبه ۲۳ اسفند با حضور مهسا ملکمرزبان مترجم اثر در کتابفروشی آموت برگزار شد.
ملکمرزبان ابتدای این نشست درباره شروع فعالیت در حوزه ترجمه گفت: من ترجمه را از سال ۷۳ و با انجام پروژههای دانشجویی خود آغاز کردم، اما اولین کار جدی خود را ترجمه فیلمنامه فانی و الکساندر نوشته اینگمار برگمن میدانم که در مجموعه صد سال سینما، صد فیلمنامه در نشر نی منتشر شد. دبیر آن مجموعه هوشنگ گلمکانی بود. ترجمه این فیلمنامه از تجربیات افتخارآمیز و از عوامل موفقیت من در حوزه ترجمه است.
یوسف علیخانی مدیر نشر آموت و ناشر ترجمه «شیفتگیها» در این برنامه گفت: نام مهسا ملکمرزبان او را به یاد پل استر و ترجمههایش از کتابهای این نویسنده میاندازد. سپس از ملکمرزبان پرسید: چهطور است که با وجود اینکه آثار پل استر در جهان جز بستسلرها محسوب میشوند در ایران آنها را به نام پستمدرن میشناسند. آیا این به آن معنا نیست که ما اصولاً بستسلرهای جهانی را کتابهای قدرتمندی نمیدانیم؟
ملکمرزبان در پاسخ گفت: دو کتابی که از کتابهای این نویسنده ترجمه کردهام در زمره کتابهای بستسلر او قرار نمیگیرند. پل استر رمانهای بستسلر زیادی دارد اما کتابهای سفر در اتاق تحریر، بخور و نمیر، و سهگانه نیویورک او کتابهای متفاوتی هستند که خیلی خوب از آنها استقبال شد و توانست هم مخاطب عام و هم مخاطب خاص را جدب کند. اما به عقیده شخصی من بستسلر بودن یک اثر الزاماً یک ویژگی منفی برای کتاب نیست، و حتی میتواند آن را یک ژانر دانست. بهطوری که برخی از نامداران عرصه ادبیات خودمان علاقمند به بستسلر شدن کتابهای خود دارند و حتی در این راستا تلاش هم کردهند. اگرچه که برخی از آنها موفق نبودهاند.
علیخانی هم در ادامه گفت: بهگفته هادی تقیزاده همه ما نویسندگان و مترجمان علاقمند به پرفروش شدن اثر خود هستیم اما وقتی با شکست مواجه میشویم بهجای پیدا کردن ایراد کار خود، آثار پرفروش را دلیل عدم مقبولیت و شکست آثار خود میدانیم.
ملکمرزبان گفت: موفقیت آثار پل استر در ایران دو دلیل دارد: اول ناشر خوب، و دوم داشتن مترجمانی مانند شهرزاد لولاچی، لیلا نصیریها، بابک تبرایی، خجسته کیهان، الهه دهنوی و امیر احمدیآریا.
در ادامه این گفتگو، علیخانی ضمن متفاوت دانستن کتاب «بودن»، درباره علت انتخاب این اثر برای ترجمه با وجود دو ترجمه قبلی این کتاب، پرسید و ملکمرزبان گفت: بعد از تماشای فیلم بسیار خوب این کتاب، به خواندن اصل کتاب علاقمند شدم، چون همه ما میدانیم که در یک فیلم به همه وجوه کتاب پرداخته نمیشود. بعد از آن که با کمک آقای علیخانی موفق به پیدا کردن نسخه اصلی کتاب شدم. در نهایت شگفتی متوجه شدم که نویسنده فیلمنامه هم خود آقای کاشینسکی است.
علیخانی گفت: برای انتشار این کتاب با این نگرانی مواجه بودیم که آیا کتابی با حجم کمتر از صد صفحه با استقبال روبرو خواهد شد؟ و ملکمرزبان ادامه داد: با وجود مفاهیم موجود در کتاب بودن، ترجمه آن برای من بسیار ارزشمند بود و این مسئله باعث شد چندان به بخش مالی چاپ این اثر فکر نکنم.
در ادامه ملکمرزبان جهان ذهنی خابیر ماریاس را بسیار شبیه جهان اندیشههای خود دانست و افزود: ماریاس ما را به تاریکترین نقاط ذهنمان میبرد و خواننده را متوجه بخش پنهان و هزارتوهای درونیاش میکند. رمان «شیفتگیها» مدام منِ مترجم را مقابل خودم قرار میداد، و مطالعه آن مرا با چالشهایی مواجه میکرد و به این فکر وامیداشت که اگر در موقعیت شخصیتهای داستان بودم چه واکنشی از خود نشان میدادم. ماریاس نویسندهای است که آینهای به دست مخاطب خود میدهد و ما را دعوت به تأمل میکند. و از ما میخواهد جرأت کنیم و بایستیم و ببینیم. او ما را به تحلیل خودمان و رفتارهایمان وامیدارد و با مفاهیمی ملموستر همراه میکند.
علیخانی با توجه به تجربه ملکمرزبان در زمینه کتابفروشی، این سوال را مطرح کرد که به نظر او شیفتگیها چقدر خواهان و مخاطب خواهد داشت؟
ملکمرزبان هم در پاسخ، از ظرفیت بالای این کتاب برای ماندگار شدن گفت.
سپس علیخانی گفت: افرادی با توجه به اینکه در خارج از ایران نام مترجم حتی روی جلد کتاب چاپ نمیشود، به این مسئله جشن امضا برای مترجمها ایراد میگیرند و میگویند که نویسنده این کتاب خابیر ماریاس است. چرا برای مترجم جشن میگیرید؟ اما من معتقدم یک کتاب زمانی زنده میماند که نویسنده و مترجم هم برای مطرح شدناش تلاش کنند. و خوشحالم که مهسا ملکمرزبان دارد با تلاشهای فراوان، این اتفاق خاص را برای شیفتگیها رقم میزند.
ملکمرزبان نیز گفت: من این کار را یک کار فرهنگی میدانم؛ اینکه یک اثر را به مردم معرفی کنم تا مردم با یک اندیشه جدید آشنا شوند.
در ادامه علیخانی از ملکمرزبان پرسید: آقای نجف دریابندری حرف جالبی میزند و میگوید که همهی ما مترجمها یک روزی دوست داشتیم نویسنده باشیم. آیا شما نترسیدید از اینکه مردمی که شما را به عنوان مترجم میشناسند، برابر مهسا ملکمرزبانِ نویسنده، گارد بگیرند؟
ملکمرزبان نیز در پاسخ این سوال گفت: البته هیچوقت دوست نداشتم نویسنده شوم. دوست داشتم فیلمساز بشوم و این علاقه ریشه در دوران کودکیام دارد. وقتی که پدرم فیلم میساخت و آنها را در خانه به نمایش میگذاشت و من فکر میکردم بالاخره من هم فیلمهای خودم را میسازم. علیرغم اینکه مخاطب قصهگوهای خوبی مثل مادربزرگ و پدرم بودم هیچوقت رؤیای نویسنده شدن نداشتهام و اولین قصههایم را در مجله کرگدن چاپ کردم.
او در ادامه از رؤیای داشتن یک کتابفروشی و کافه کتاب صحبت کرد که میخواهد محل تعامل و معاشرتهای فرهنگی باشد.
این مترجم در پایان نشست گفت: میدانیم دیکته نانوشته غلط ندارد و اگر من یا یوسف علیخانی و تک تک شمایی که اینجا هستید و یا این برنامه را دنبال میکنید اگر بترسیم از قضاوتهای دیگران، حتی یک قدم هم نمیتوانیم برداریم. از قضاوتها نترسید و از زندگی خود لذت ببرید.
نظر شما