۱۴ خرداد ۱۴۰۰، ۸:۵۴

مروری بر یادداشت‌های اسدالله علم درباره امام صدر

محمدرضا پهلوی: تا صدر در لبنان است، کمکی به شیعیان نخواهیم کرد

محمدرضا پهلوی: تا صدر در لبنان است، کمکی به شیعیان نخواهیم کرد

امیراسدالله علم در یادداشت‌های خود نوشته است که محمدرضا پهلوی به درخواست کمک دولت لبنان از شاه برای شیعیان لبنان، به دلیل حضور امام موسی صدر در این کشور وقعی نمی‌گذاشت.

خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و اندیشه: به باور بسیاری از مورخان و تاریخ‌پژوهان مجموعه هفت جلدی «یادداشت‌های امیراسدالله علم» که با کوشش و ویرایش علینقی عالیخانی منتشر شده یکی از بهترین منابع برای بازخوانی تاریخ ایران در دوران سلطنت پهلوی دوم است. این یادداشت‌ها که ظاهراً به صورت محرمانه نوشته شده‌اند، از سال ۱۳۴۶ تا زمان درگذشت علم به سال ۵۷ را دربرمی‌گیرند.

یادداشت‌های علم حاوی نکاتی بسیار مهم از سیاست خارجی محمدرضا پهلوی و همچنین نوع نگاه او به مسائل داخلی است و تصویری بی واسطه از دربار را به نمایش می‌گذارد. در این یادداشت‌ها در چند نوبت نیز نام امام موسی صدر به عنوان پیشوا و رهبر شیعیان لبنان مطرح شده است. علم اعتقاد داشت که محمدرضا پهلوی به عنوان تنها پادشاه شیعی در جهان، باید به عنوان ولی امر شیعیان دیگر کشورها نیز شناخته شود و یکی از این راه‌ها اعطای کمک‌های اقتصادی به آنهاست.

به عنوان مثال علم در یادداشت ۱۶ شهریور ۱۳۵۳ شرح گفت‌وگوی خود با شاه درباره شیعیان منطقه را به این شرح – با ادبیات خاص خود – ارائه می‌دهد: «این هفتاد میلیون آدم اطراف که شیعه هستند شاهنشاه را شاه خود می‌دانند و این مساله کوچکی نیست. فرمودند این صحیح است.» علم تلاش کرد تا نقش واسطه را میان دربار ایران (محمدرضا پهلوی) با امام موسی صدر به عنوان زعیم شیعیان لبنان ایفا کند و آنها را به تبعیت از دربار ایران وا دارد. به دلیل همین مسئله است که نام امام موسی صدر در یادداشت‌های امیراسدالله علم تکرار می‌شود. به مناسبت ۱۴ خرداد سالروز میلاد امام موسی صدر نگاهی به این یادداشت‌ها داشته‌ایم.

تهمت کمک مالی دربار پهلوی به امام موسی صدر

بسیاری از مخالفان ایرانی امام موسی صدر، با ناجوانمردی هرچه تمامتر این شخصیت تابناک جهان تشیع را به ارتباط با دربار پهلوی متهم می‌کنند و دلایل این ارتباط را دیدار با شاه به سال ۵۰ و کمک مالی دربار برای ساخت بیمارستانی در بیروت مطرح می‌کنند. امام موسی صدر در سفر سال ۵۰ خود به ایران با شاه دیداری داشت. عجیب آنکه شخص امام موسی صدر علاقه‌ای به این دیدار نداشت و صرفاً با خواهش علما و برخی از انقلابیون به دیدار شاه رفت و البته پیش از آن نیز خود تاکید کرده بود که این دیدار هیچ فایده‌ای را دربر نخواهد داشت.

این هفتاد میلیون آدم اطراف که شیعه هستند شاهنشاه را شاه خود می‌دانند و این مساله کوچکی نیست. فرمودند این صحیح است مرحوم حجت‌الاسلام والمسلمین سیدهادی خسروشاهی که از اصحاب امام موسی بود در کتاب «حدیث روزگار» (که به کوشش حمید قزوینی منتشر شده) اشاره کرده که در آن سال امام موسی صدر به پیشنهاد بسیاری از علما و مبارزان با شاه دیدار کرد تا درخواست آزادی زندانیان مبارز را از شاه داشته باشد.

درباره مسئله کمک‌های مالی نیز مرحوم خسروشاهی از قول امام موسی صدر آورده است: «چنین چیزی صحت ندارد و یکی از علل سرد شدن روابط آقایان، یعنی نظام ایران با من این بود که طبق پیشنهاد خودشان می‌خواستند مبلغی در حدود چهار میلیون دلار برای ساختن بیمارستانی برای شیعیان در بیروت هدیه بدهند و ما هم گفتیم می‌پذیریم. زیرا هر کسی برای ساختن بیمارستان می‌خواست کمک کند ما به‌طور طبیعی می‌پذیرفتیم و بعد هم آمار را منتشر می‌کردیم و می‌نوشتیم که مثلاً چند میلیون دلار هم دولت ایران داده است. چون باکی نداشتیم و امر خیری بود برای استفاده عموم. دولت ایران هم پولش که مال خودش نبود، مال مردم بود.

محمدرضا پهلوی: تا صدر در لبنان است، کمکی به شیعیان نخواهیم کرد

وقتی که ما از دولت لبنان و یا دول عربی و اسلامی دیگر کمکی را بدین منظور بپذیریم، اگر دولت ایران هم کمک می‌کرد می‌گرفتیم و آخرالأمر هم بیلان می‌دادیم. منتها این پول ایران هیچ‌وقت پرداخت نشد و علت آن هم این بود که سرلشگر منصور قدر سفیر آن زمان ایران در بیروت، پیشنهاد کرد که در صورت پرداخت تمامی هزینه ساخت بیمارستان توسط ایران، بالای سَر دَر بیمارستان نوشته شود با کمک اعلی‌حضرت همایونی شاهنشاه آریامهر این بیمارستان ساخته شده است. ما هم این پیشنهاد را نپذیرفتیم و گفتیم ما اسم هیچ‌کس را نمی‌نویسیم. بیمارستان را به نام یکی از معصومین نام‌گذاری می‌کنیم و بعداً، اسمشان در لیست آمار و ارقام کمک‌ها به بیمارستان خواهد آمد.

منصور قدر این مسئله را نپذیرفت و ما هم پول آنها را نپذیرفتیم. بنابراین، هیچ‌گونه کمکی از حکومت ایران دریافت نکردیم و به یاری حق احتیاجی هم به آنها نداریم.»

امام موسی صدر در یادداشت‌های علم

ارتباط با شیعیان لبنان برای محمدرضا پهلوی اهمیت ویژه‌ای داشت و دلایل بسیاری را می‌توان برای این امر ذکر کرد که در فرصت این مجال اندک نیست. اهمیت این ارتباط به‌گونه‌ای بود که سفیر وقت ایران یعنی منصور قدر (که نظامی و ساواکی بلند پایه‌ای بود) مامور مذاکره با امام موسی صدر می‌شود و شاه اصرار دارد برای گزارش نتایج مذاکره شخصاً به تهران آمده و گزارش دهد. (در یادداشت‌های سال ۵۴ علم در مجلد پنجم (یادداشت روز هفدهم دی) به این دستور به حضور سفیر در تهران اشاره شده است.)

با این اوصاف اما یادداشت‌های اسدالله علم نشان دهنده آن است که امام موسی صدر مخالف آن بود که شیعیان لبنان تحت فرمان دربار ایران باشند. به همین دلیل سفارت ایران در بیروت به دستور دربار، مزاحمت‌های فراوانی را برای شخص امام موسی صدر و برنامه‌های اصلاحی او ایجاد می‌کرد.

با خلیل الخلیل از روئسا شیعه لبنان ملاقات کرده بودم. جریان را عرض کردم که عرض می‌کند اگر موسی صدر ایرانی که خود را رئیس شیعیان لبنان قالب کرده و بعد بد از کار درآمد، موجبات ناراحتی شاهنشاه را فراهم آورد، شیعیان چه تقصیری دارند؟ شخص علم نیز پس از مخالفت امام صدر با تحت انقیاد درآمدن شیعیان لبنان، درصدد تخریب شخصیت او برآمده و در برخی از محافل و یا گفت‌وگوی خود با برخی از چهره‌ها امام صدر را به ارتباط با شوروی و طرفداری از کمونیسم متهم می‌کند. به عنوان مثال در یادداشت مورخ سه‌شنبه سوم اردیبهشت ۱۳۵۳ می‌نویسد که در گفت‌وگو با سفیر لبنان به «تو سرخ» بودن امام صدر اشاره کرده است. علم در همین یادداشت اشاره می‌کند که سفیر لبنان درخواست کمک مالی کرده و او قول داده است که این درخواست را با شاه در میان بگذارد. (یادداشت‌های علم، جلد چهارم ص ۷۱)

در یادداشت روز بعد یعنی چهارشنبه دوم اردیبهشت ۱۳۵۳، علم می‌نویسد که درخواست کمک مالی سفیر لبنان را با محمدرضا پهلوی در میان گذاشته، اما شاه در جواب می‌گوید که «تا صدر در آنجاست ما هیچ کمکی به شیعیان نخواهیم کرد.» در ادامه وقتی علم صحبت منصور قدر را مبنی بر فرصت دادن به شیعیان و امام موسی صدر یادآوری می‌کند شاه پاسخ می‌دهد: «چاره نبود و نیست چون لبنانی‌ها او را ول نمی‌کنند، به ما یک حرفی می‌زنند و با او طور دیگر رفتار می‌کنند، ماهم ناچاریم مدارا کنیم.» (یادداشت‌های علم، جلد چهارم ص ۷۲)

اما مدارایی در کار نبود و محمدرضا پهلوی به درخواست‌های مکرر لبنانی‌ها برای کمک وقعی نمی‌نهاد و دلیل را حضور امام موسی صدر در این کشور بیان می‌کرد. نکته مهم در این است که شاه نیز امام موسی صدر را طرفدار کمونیسم می‌دانست. علم در یادداشت مورخ ۱۹، آذر ۱۳۵۳ می‌نویسد: «با خلیل الخلیل از روئسا شیعه لبنان ملاقات کرده بودم. جریان را عرض کردم که عرض می‌کند اگر موسی صدر ایرانی که خود را رئیس شیعیان لبنان قالب کرده و بعد بد از کار درآمد، موجبات ناراحتی شاهنشاه را فراهم آورد، شیعیان چه تقصیری دارند؟ حالا من حاضرم روساء شیعه را جمع کنم و وارد عمل شویم که امر شیعه و امید آنها به شاهنشاه از بین نرود.» (یادداشت‌های علم، جلد چهارم ص ۳۲۳) خلیل الخلیل که دوره‌ای سفیر لبنان در ایران نیز بود، از خاندانی می‌آمد که هرچند شیعه بودند، اما با شخص و روش امام صدر مخالفت می‌کردند.

در مجموع از این یادداشت‌ها چنین برمی‌آید که هرچند امیراسدالله علم توانست ارتباطی را با امام موسی صدر برقرار و آن را حفظ کند، اما میان حکومت شاهنشاهی و امام موسی صدر به عنوان رئیس مجلس شیعیان لبنان به هیچ عنوان حسنه نبود. امام موسی صدر شخصیت مستقلی داشت و در آن دوران نیز تمام تلاش خود را به کار برد تا شیعیان لبنان نه تنها به رژیم شاهنشاهی ایران بلکه به هیچ حکومتی به‌جز دولت لبنان وابسته نباشند و استقلال خود را حفظ کنند. به همین دلیل نیز محمدرضا پهلوی نه تنها هیچ کمک مالی به لبنان و شیعیان این کشور نکرد بلکه به سفیر خود دستور داد تا از هرگونه کارشکنی و سنگ‌اندازی در راه پیشرفت مجلس اعلای شیعیان لبنان دریغ نکند.

کد خبر 5222481

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha