۱۷ آذر ۱۴۰۰، ۱۳:۵۷

گفتگوی صریح مهر با بهروز شعیبی-۲؛

دو سال است برای «روز بلوا» تحت فشارم/ حاشیه‌ها خسته‌ام کرده است!

دو سال است برای «روز بلوا» تحت فشارم/ حاشیه‌ها خسته‌ام کرده است!

بهروز شعیبی کارگردان مینی سریال «روز بلوا» بیان کرد که برخی نگاه‌ها نسبت به این فیلم ۲ سال است که او و تیم همراهش را تحت فشار قرار داده و این حواشی او را خسته کرده است.

خبرگزاری مهر - گروه هنر- محمد صابری، زهرا منصوری: این روزها مشغول ساخت فیلم سینمایی «بدون قرار قبلی» است و سعی دارد آن را به جشنواره فیلم فجر برساند اما اساساً دل خوشی از این رویداد ندارد همان جا که می‌گوید دیگر اثرش با عنوان «روز بلوا» که چندی پیش به صورت یک مینی سریال و در سه قسمت در بستری مجازی توزیع شد، می‌توانست در این جشنواره مورد توجه قرار بگیرد اما برخی فشارها و البته برخی دیدگاه‌ها مانع از این اتفاق شد.

بهروز شعیبی بیزار است از دسته‌ای که او را منتسب به جریانی خاص می‌کنند و بدون اینکه ببینند فیلم را چه کسی ساخته است، دست به قضاوت و ارائه تحلیل درباره آن می‌زنند؛ او تاکید دارد که در سن و موقعیتی نیست که سفارش‌پذیر باشد.

«روز بلوا» اما از یک فساد بزرگ می‌گوید که حتی معتمدترین افراد از آن غافل هستند، غفلتی که گستره آن را بزرگ‌تر می‌کند تا سرانجام از زندگی مردم سر بر می‌آورد.

بهروز شعیبی در قسمت نخست این گفتگو درباره فرآیند شکل‌گیری داستان «روز بلوا» و نسبت آن با افشاگری درباره پرونده‌های مرتبط با فساد اقتصادی سخن گفت.

قسمت دوم و پایانی این گفتگو را در ادامه می‌خوانید:

* در داستان «روز بلوا» ما شاهد بستر فسادی در یک مؤسسه خیریه هستیم. آدم‌های این داستان از میثم و ایمان گرفته تا راحله و عماد، همه از خطای آگاهانه مبرا می‌شوند و گویی این تخلف به‌صورت محتوم در این فضا جریان داشته و تنها یک نفر در رأس همه چیز است به اسم حاج‌آقا امیری که حتی او هم از سابقه انقلابی‌اش می‌گوید و به‌شدت تأکید دارد که همه کارهایش قانونی است. خروجی این داستان همان ماجرای «همه خوب هستند و معلوم نیست مقصر کیست» می‌شود!

نه همه خوب نیستند. ما در داستان «روز بلوا» کلیدواژه‌ای به نام «غفلت» داریم. همه این آدم‌ها از کاری که کرده‌اند سود برده‌اند. اصلاً ایمان چرا حالا اقدام به فرار کرده است؟ میثم چرا به زندان می‌رود؟ ما حتی در انتخاب کت و شلوار میثم حواسمان بود که او شبیه جوان‌هایی باشد که خوشحالند دارند پول‌دار می‌شوند و به تبعات آن فکر نمی‌کنند. در دادگاه‌های اقتصادی که هم شما دیده‌اید هم ما، چقدر از این تیپ جوانان هستند؟ افرادی که در مقطعی یک زد و بند اقتصادی داشته‌اند و از کارشان لذت برده‌اند اما بعد متوجه شده‌اند که در آن دوره می‌توانستند دست به انتخاب دیگری بزنند. ایمان داستان ما مگر در دیداری که با عماد دارد، همین حرف را نمی‌زند؟ او چرا تا جایی در دستگاه امیری جلو رفته و چرا حالا دارد می‌ترسد؟ چون مؤسسه مالی به آستانه انحلال رسیده بود و تنها پای ایمان و میثم در این مؤسسه گیر بود.

اتفاقاً معتقدم که قصه ما کاملاً کارش را به درستی انجام داده است. تمام آنچه شما به‌عنوان سوال مطرح می‌کنید، همان چیزی است که می‌خواستم روی آن تأمل کنید. اگر مستقیم می‌گفتم این آدم بد داستان است، دیگر این هدف محقق نمی‌شد. حتی انتخاب محیط کار آقای امیری هم فکر شده بود. هلدینگی بود که شبیه هیچ هلدینگ دیگری نیست. سقف‌های بلند با نقاشی‌های روی دیوارها داشت. تعمد داشتیم سراغ لوکیشنی برویم که ابعاد آن بزرگ باشد و عمق و پیچیدگی داشته باشد. حتی آدم‌های اطراف آن‌ها در آن محیط هم جنس‌های متنوعی دارند، یکی با کروات است و دیگری پوشش متفاوتی دارد.

ما در فرهنگ و پایبند به دینی هستیم که کار اقتصادی در آن تعریف شده است. ما باید کار اقتصادی درست داشته باشیم و درآمد مالی کسب کنیم. اصولاً فقر در دین ما تقبیح شده است. در چنین دینی چرا سازماندهی کارهای اقتصادی‌مان این اندازه روزنه دارد؟ نکته اصلی این بود که «غفلت» در کار همه ما ممکن است شکل بگیرد. در زمینه کار اقتصادی، ما در فرهنگ و پایبند به دینی هستیم که کار اقتصادی در آن تعریف شده است. ما باید کار اقتصادی درست داشته باشیم و درآمد مالی کسب کنیم. اصولاً فقر در دین ما تقبیح شده است. در چنین دینی چرا سازماندهی کارهای اقتصادی‌مان این اندازه روزنه دارد؟ چگونه آدم‌ها می‌توانند به شکل‌های مختلف از این فضا بگریزند؟ ما باید به این مسئله فکر کنیم. چطور می‌شود که فردی مانند آقای امیری می‌تواند کارهایی انجام دهد و اسمش هم در میان نباشد و دودش در چشم مردم برود؟

* در پایان فیلم دیالوگی هست که می‌گوید «پول مردم را می‌تواند برگرداند، اعتمادشان را چه؟». فکر نمی‌کنید از منظری فیلم «روز بلوا» تلاشی برای احیای همین اعتماد در عالم واقع است؟ گویی تلاش دارد به مخاطب بگوید اگر تخلفی هم صورت گرفته صرفاً از سر یک «غفلت» بوده و کسی در این میان «بد» نبوده است!

نه اینگونه نیست. فیلم نمی‌تواند چنین کاری بکند. فیلم فقط دارد طرح سوال می‌کند. فیلم چطور می‌تواند این اعتماد را اصلاح کند؟

* تعمدا درباره کارکرد افشاگری فیلم از شما پرسیدیم چرا که گویی فیلم نه تنها افشاگر نیست و هیچ گروهی را زخمی نمی‌کند، که در کلیت دارد همه چیز را به یک غفلت ارجاع می‌دهد که باب توبه نسبت به آن هم باز است و بالاخره عمادی هست که می‌تواند همه چیز را اصلاح کند. در این نگاه، عماد جایگاهی کاملاً نمادین هم در داستان پیدا می‌کند.

این‌هایی که می‌گوئید را من در فیلم نمی‌بینم.

* برای این دیالوگ پایانی فیلم فشاری داشتید؟

نه اصلاً. حرف ما این بود که دارید با اعتماد مردم چه می‌کنید!

* کمی هم درباره همکاری با «اوج» توضیح دهید به‌خصوص که برخی از زمان جشنواره تلاش داشتند فیلم را به‌عنوان محصول اوج داوری و قضاوت کنند و حاشیه‌هایی هم برای آن به‌وجود آورد.

بگذارید صریح بگویم، همین دیدگاه نسبت به فیلم باعث شد که «روز بلوا» در جشنواره دیده نشود. با این نگاه به جای اینکه ببینند فیلم را چه کسی ساخته است، به‌عنوان محصول سازمان اوج آن را تحلیل می‌کنند. با این نگاه فیلم هر سرمایه‌گذاری داشته باشد، قضاوتی نسبت به محصول نهایی شکل می‌گیرد. بهروز شعیبی این فیلم را ساخته و پای آن هم ایستاده است. چرا باید «اوج» دیالوگی را به فیلم تحمیل کرده باشد؟

اساساً من طرح این فیلم را به مؤسسه اوج برده‌ام. نزدیک دو سال است که من به‌واسطه این قضاوت‌ها تحت فشارم. بروید از مسئولان «اوج» بپرسید آیا جمله‌ای به این فیلم اضافه یا از آن کم کرده‌اند؟ «روز بلوا» اولین فیلم من نیست. من چهار فیلم ساخته‌ام. من در سن و موقعیتی نیستم که سفارش‌پذیر باشم.

دو سال است برای «روز بلوا» تحت فشارم/ حاشیه‌ها خسته‌ام کرده است!

فکر می‌کنید تلویزیون چرا بعد از «پرده‌نشین» دیگر با من کار نکرد؟ چون هر بار چیزی گفته‌اند که همان ابتدا خداحافظی کرده‌ام. دو سال است که به‌واسطه این نگاه نسبت به «روز بلوا» تحت فشارم. خود ما فیلمسازان گویی دیگر نمی‌توانیم کنار هم بنشینیم چون عده‌ای من را متعلق به یک جریان می‌دانند و خودشان را به جریان دیگر منتسب می‌کنند.

کارنامه من از روز اولی که «آژانس شیشه‌ای» را بازی کردم تا امروز کاملاً مشخص است. بعد از «سیانور» تمام فیلم‌های سیاسی که قرار بود ساخته شود، به من پیشنهاد می‌شد. هیچکدام را نپذیرفتم چون احساس کردم نمی‌توانم صادقانه درباره آن‌ها کار کنم. آیا «سیانور» فیلمی بود که نگاه جانبدارانه داشته باشد؟ امروز «روز بلوا» هم همین کار را می‌کند. من بعد از دو سال دارم این حرف‌ها را بلندبلند مطرح می‌کنم. همین نگاه‌ها در جشنواره پدر ما را درآورد. برخی قضاوت‌ها ما را نابود کرد. به جرأت می‌گویم جزئیات ساختاری که در «روز بلوا» وجود دارد در هیچ‌یک از آثار مشابه‌اش نیست. تنها به خاطر من هم نیست، به خاطر همه عواملی است که پای این کار آمدند. این نگاه باید اصلاح شود. ما بیخودی همه‌مان آدم‌هایی سیاسی شده‌ایم! همین فیلم «روز بلوا» را یکی از دوستان در آمریکا دیده بود و اصلاً کاری نداشت که کجا و چرا اینگونه ساخته شده و مدام درباره ویژگی‌های فیلم صحبت می‌کرد. بابت این نگاه‌ها همه ما زیر فشار هستیم. من چند دوره در جشنواره فجر فیلم داشته‌ام؟ هر بار با مسئله‌ای از این جنس مواجه بوده‌ام.

من بعد از دو سال دارم این حرف‌ها را بلندبلند مطرح می‌کنم. همین نگاه‌ها در جشنواره پدر ما را درآورد. برخی قضاوت‌ها ما را نابود کرد. به جرأت می‌گویم جزئیات ساختاری که در «روز بلوا» وجود دارد در هیچ‌یک از آثار مشابه‌اش نیست * اتفاقاً تحلیلی هم درباره فیلمسازانی از جنس شما می‌تواند مطرح باشد و آن اینکه جریان حاکم بر سینما و جشنواره، گویی خیلی دوست ندارد که شما فیلم‌هایی از جنس «سیانور» و «روز بلوا» بسازید. برای همین وقتی «دارکوب» می‌سازید را جایزه می‌دهند اما فیلم «روز بلوا» که کمی حرف‌های جدی‌تر دارد مهجور می‌ماند. فکر نمی‌کنید گروهی می‌خواهند بهروز شعیبی را خسته کنند که سمت و سوی فیلمسازی‌اش به سمت دیگری برود؟

آن‌ها کارشان را می‌کنند و من هم کارم را می‌کنم. وقتی دغدغه‌ام می‌شود ساخت فیلم «روز بلوا» آن را می‌سازم. نوع تعامل من با «اوج» هم کاملاً مشخص است. حرف فیلم حرف من است. این فیلم را اگر قرار بود در فرانسه هم بسازم به همین شکل آن را می‌ساختم. این لحن و مدل فیلمسازی من است. مگر من «دهلیز» را با لحنی متفاوت از این ساختم، آن هم در مقطعی که به ما پروانه ساخت نمی‌دادند به این بهانه که درباره قصاص قرار بود فیلمی بسازم. آیا «سیانور» در جریان فیلم‌های مشابه‌اش از اولین‌ها نبود؟ اما برای همان هم با دقت پیش می‌رفتیم و همان زمان هم به ما گفتند که بعد از نمایش جشنواره به ما اعلام خواهند کرد آیا اجازه نمایش خواهیم داشت یا نه.

* یعنی همان زمان جشنواره چنین شرطی برای «سیانور» گذاشتند؟

بحث‌شان این بود که ما مقطع حساسی را تصویر کرده‌ایم. از شخصیت مهدی هاشمی که یک ساواکی باهوش بود گرفته تا بخش مرتبط با تفکر مارکسیستی مجاهدین، این حساسیت وجود داشت. می‌گفتند فیلم به‌گونه‌ای است که اگر در نمایش جشنواره احساس کنیم تبعات دارد جلوی آن را خواهیم گرفت. حرفم این است که آن چیزی که امروز به آن محافظه‌کاری می‌گوئید، مربوط به لحن من است.

مضاف‌بر این با همین ساختار فعلی هم فیلم ما ۱۳۰ دقیقه شد و دیگر از نظر زمانی نمی‌شد سراغ پرونده امیری و یا ایمان بروم. تازه چند سکانس را هم نگرفتیم چون تایم فیلم بیش از ۱۳۰ دقیقه می‌شد. قصه ما دیگر جا نداشت به دیگران بپردازیم. پایانی که در حال حاضر فیلم دارد و من خیلی هم آن را دوست دارم، درست‌ترین پایان‌بندی برای این قصه بود. از نظر قواعد ژانر اگر نگاه کنید، ما باید در پایان قصه عماد را می‌کشتیم ولی معتقدم این محافظه‌کارانه‌ترین شکل داستان می‌شد. انگار که می‌گوئیم وارد مسائل فسادهای اقتصادی شوید، ته‌اش این است! حرف ما ولی این نبود.

ما می‌خواستیم بگوییم هر کس به یک باور رسید و متوجه شد که دچار غفلت شده است، باید بازگردد حتی اگر همه چیزش را از دست بدهد. اما اگر خودش را از دست می‌داد، توصیه درستی به جامعه کرده بودیم؟ توصیه ما این بود که همه چیز را باید بگویید، حتی فلش مربوط به پرونده خود را هم باید تحویل دهید تا مردم به آرامش برسند و اعتمادشان بازگردد. باور کنید این حرف محافظه‌کارانه‌ای نیست. لااقل برای من اینگونه است.

* درباره تلاش فیلم برای بازسازی اعتماد مردم، چنین نگاهی داشتید که طبق نگاه رسمی حاکم بر سینمای ایران، فیلم از مرز سیاه‌نمایی عبور نکند و همچنان به مخاطب امید بدهد؟ چقدر آگاهانه حواس‌تان بود که مخاطب را از اصلاح شرایط ناامید نکنید؟

معتقدم اساساً واژه «سیاه‌نمایی» واژه درستی نیست. به همان اندازه که معتقدم یک فیلم نمی‌تواند تحول عظیمی را رقم بزند، معتقدم یک فیلم نمی‌تواند همه چیز را سیاه نشان دهد. در این زمینه همه چیز بستگی به نگاه مدیران به فیلم‌ها دارد. من ممکن است یک فیلم را در فضای پاییزی بسازم و فیلم دیگری را در فضای بهاری. این‌ها صرفاً دو نوع فضاسازی برای فیلم است. فیلم «روز بلوا» در تابستان روایت می‌شود که همه آدم‌ها در پوشش عریان‌تر هستند و برای این انتخاب هم دلیل داشتیم. اما در فیلم «دارکوب» آدم‌ها در یک فضای سرد زمستانی و پاییزی هستند. «سیانور» هم در پاییز روایت می‌شود در حالی که اگر می‌خواستیم طبق تاریخ واقعی عمل کنیم، بخش عمده‌ای از داستان در بهار و زمستان سال ۵۴ اتفاق افتاده بود، ولی ما با هدف فضاسازی کل داستان را به پاییز آوردیم.

معتقدم بخش عمده‌ای از یک فیلم فضاسازی بصری آن است و این فضاسازی بصری اگر از سوی برخی دوستان به سیاه‌نمایی تعبیر می‌شود، اجحاف در حق سینماست. سینما بالاخره یک هنر بصری است. نکته دیگرم این است که ما می‌توانیم پیشنهاد بدهیم و تلنگر بزنیم اما نمی‌توانیم حکم صادر کنیم چون فیلم نمی‌تواند چنین کارکردی داشته باشد. من با فیلمم نمی‌توانم بگویم آقای رئیس جمهور تو از فردا باید این کار را انجام دهی! آیا اساساً کسی به حرف من گوش می‌دهد؟ من در فیلمم می‌توانم یک توصیه را مطرح کنم.

اساساً بلوای مدنظر در نامگذاری فیلم «روز بلوا» ناظر به بلوای بیرونی نیست و اشاره به بلوای درونی آدم‌ها دارد. به نقل از امیرالمومنین (ع) است که باید به حساب خود برسید قبل از آنکه به حساب شما برسند. در روزی که متوجه می‌شوی ماجرایی دارد تو را در خودش فرو می‌برد و تو دچار غفلت بوده‌ای، باید دست به انتخاب بزنی. یا باید زندگی مفرح و لاکچری‌ات را حفظ کنی که این همان توصیه حاج‌آقا امیری به عماد است، یا باید طرف مردم را بگیری. این انتخاب همه ما در هر لحظه از زندگی حتی حین رانندگی است!

دو سال است برای «روز بلوا» تحت فشارم/ حاشیه‌ها خسته‌ام کرده است!

* شما در «طلا و مس» نقش روحانی ایفا کردید و بعد در «پرده‌نشین» و حالا در «روز بلوا» بازهم به این قشر پرداخته‌اید. به نظر می‌رسد که رابطه نزدیکی هم با روحانیت دارید و به خوبی آن‌ها را می‌شناسید.

من تا قبل از «طلا و مس» هیچ رابطه‌ای با روحانیت نداشتم. حتی درخواستم از همایون اسعدیان زمان ساخت آن فیلم این بود که شرایطی فراهم کند تا بتوانم به منزل آقایان طلبه بروم و با روابط‌شان آشنا شوم. بعد از «طلا و مس» ماجرا تغییر کرد چرا که دوستانی مانند آقای حسین اسدی زاده پیدا کردم که مشاور اصلی «پرده‌نشین» و یکی از مشاوران «روز بلوا» هم بود. به واسطه همین کارها امروز چند دوست روحانی دارم که در موضوعات مختلف با آن‌ها مشورت می‌کنم چراکه بسیار افراد عالم، باسواد و به روز هستند. آشنایی با این افراد که هم‌صحبتی با آن‌ها بسیار هم برایم دلچسب بوده و هست، خودش انگیزه‌ای شد تا بیشتر به این پرسوناژ و شخصیت‌های جامعه بپردازم، البته الزامی هم ندارم و اگر قصه‌ای باشد که لازمه‌اش شخصیت‌پردازی دیگری باشد، روی این مسئله اصرار نمی‌کنم.

ماجراهای «روز بلوا» از جشنواره آغاز شد. بعد قضاوت‌هایی درباره‌اش شد که گویی این فیلم علیه همه چیز است! بعد برنامه‌هایی علیه آن ساخته شد و از آنجایی که خودم اهل این معادلات نیستم، خیلی از این جریانات خسته شدم. با خودم گفتم این انرژی را روی فیلم دیگری می‌گذارم. مضاف بر این نکات معتقدم در موقعیت یک چالش اخلاقی، همچنان لباس روحانیت، لباسی دراماتیک است. احساس می‌کنم این لباس خیلی از زیاده‌گویی‌های ما را می‌تواند کم کند. در سینمای جهان هم این اتفاق زیاد رخ داده است. به‌خصوص در سینمای دهه‌های ۶۰ و ۷۰ و ۸۰، شاهد شخصیت‌های روحانی حتی در فیلم‌های وسترن هستیم. یک روحانی وقتی در موقعیت یک عمل اخلاقی قرار می‌گیرد، به نظر خیلی جذاب است. در خبرها هم می‌بیند وقتی دیگران اشتباهی می‌کنند خیلی متفاوت است با زمانی که یک روحانی اشتباه اخلاقی می‌کند. گویی تبعات آن بیشتر است و بیشتر دیده می‌شود. واقعاً جذاب است هر چند نمی‌دانم دیگر چنین داستانی را بسازم یا نسازم!

* یعنی درباره فیلمسازی برای روحانیت مردد شده‌اید؟

نه درباره روحانیت. درباره این جنس فیلم‌سازی، حواشی «روز بلوا» کمی خسته‌ام کرده است.

* بیشتر از «سیانور»؟

برای «سیانور» اساساً خسته نشدم. درباره «روز بلوا» تصورم این است که به لحاظ ساختاری خیلی فیلم خوبی است. جزئیات خوبی دارد اما بعد دیدم یک چتر کلیت، جلوی چشم همه را گرفته است! به هر حال من ته‌اش یک فرد سینمایی‌ام و همین انرژی را باید برای قصه‌ها و فیلم‌های دیگر هم بگذارم. ماجراهای «روز بلوا» از جشنواره آغاز شد. بعد قضاوت‌هایی درباره‌اش شد که گویی این فیلم علیه همه چیز است! بعد برنامه‌هایی علیه آن ساخته شد و از آنجایی که خودم اهل این معادلات نیستم، خیلی از این جریانات خسته شدم. با خودم گفتم این انرژی را روی فیلم دیگری می‌گذارم.

* پس آن تحلیل درست بود که عده‌ای می‌خواستند شما را خسته کنند. کمااینکه این فشارها و حواشی برای فیلم «مصلحت» هم به‌وجود آمده است.

حسین دارابی فیلمسازی است که الان دارم در فیلم تازه‌اش با عنوان «صورت فلکی» بازی می‌کنم چرا که تکنیک سینما را به‌خوبی می‌شناسد و روح بزرگی هم دارد. من از فیلم اولم ۱۰ سال گذشته است، عمر زیادی هم نیست و امیدوارم باز هم بتوانم فیلم بسازم. امروز برای جزئیات فیلمم انرژی می‌گذارم و وقتی پای میز مونتاژ فیلمم را می‌بینم با خودم می‌گویم چیدمان درستی دارد. حتی شکل اتاق آقای بیگدلی در فیلم فکر شده است و تمام آن‌ها را ساخته‌ایم. اینکه عماد وقتی به آن دفتر می‌رود پشت سرش فضای بازی است که عده‌ای مأمور در آن مشغول کار هستند. این جزییات اصلاً دیده نمی‌شود. تازه برخی همکاران هم می‌گویند چرا این فیلم را ساخته‌ای!؟ تمام این‌ها باعث خستگی می‌شود. درباره حواشی جشنواره هم که فکر می‌کنم باید عادت کنم! عین همین حواشی، سر حضور «سیانور» در جشنواره هم افتاده بود!

* ولی آن زمان جو رسانه‌ای حامی فیلم بود.

من باید عادت کنم نگاهی که به نفع فیلمساز کار نمی‌کند و به نفع فیلم کار می‌کند، محکوم به نادیده گرفته شدن است. من اگر در همین فیلم دوز برخی چیزها را بیشتر می‌کردم تا شاید کمی ملتهب‌تر شود، اتفاقات دیگری برای آن می‌افتاد. حتی در فیلم «دارکوب» هم همین شرایط حاکم بود. درباره «روز بلوا» انتظار این واکنش‌ها را نداشتیم، در مراحل ساخت مدام فکر می‌کردیم که داریم حرف مردم را می‌زنیم.

کد خبر 5369089

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha