۲۸ مرداد ۱۴۰۲، ۱۰:۰۳

با پیام آیت الله جوادی آملی؛

هشتمین دوره طرح ملی گفتمان نخبگان علوم انسانی برگزار شد

هشتمین دوره طرح ملی گفتمان نخبگان علوم انسانی برگزار شد

هشتمین دوره مقدماتی طرح ملی گفتمان نخبگان علوم انسانی با پیام آیت الله جوادی آملی در تالار جابر بن حیان دانشگاه تربیت مدرس برگزار شد.

به گزارش خبرگزاری مهر، مراسم افتتاحیه هشتمین دوره مقدماتی طرح ملی گفتمان نخبگان علوم انسانی با پیام آیت الله جوادی آملی در تالار جابر بن حیان دانشگاه تربیت مدرس برگزار شد.

در ابتدای این مراسم پیام آیت الله جوادی آملی قرائت شد که متن پیام به شرح زیر است:

اعوذ باللَّه من الشَّیطان الرَّجیم

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ

«الحمد لله ربّ العالمین و صلّی الله علی جمیع الأنبیاء و المرسلین و الأئمة الهداة المهدیین و فاطمة الزهراء بهم نتولّی و من أعدائهم نتبرّء الی الله».

مقدم شما اندیشوران، بزرگان، نخبگان، مسئولین عالی قدر نظام اسلامی و دانشجویان عزیز و گرامی را ارج می نهیم و از ذات اقدس الهی مسئلت می‌کنیم به همه خردورزان حوزه و دانشگاه و امت اسلامی، آنچه خیر و صلاح و فلاح دنیا و آخرت است عطا بفرماید!

بحث در علم دینی و علوم اسلامی انسانی است. بخشی از این مطالب قبلاً به عرضتان رسید، ممکن است بازسازی شده و عصاره آنها در این محفل نورانی بازگو بشود و برخی از نکات هم افزوده گردد.

در جریان علم مستحضرید که علم هر چه دارد از معلوم دارد؛ اگر دینی است مربوط به معلوم است و اگر غیر دینی است مربوط به معلوم است. برای اینکه فضای بحث خوب روشن بشود، باید دانست که مسئله تعلیم دینی و مسئله تعلّم دینی، کاملاً از مرز علم دینی جداست. تعلیم دینی، یک رفتار و عمل است، همچنین تعلّم دینی، یک رفتار و عمل است که ارتباطی با خود علم ندارد. آن رفتار باید خالصانه باشد سودمندانه باشد، معلّم در بیان و بنان کوتاهی نکند، بی مطالعه وارد کلاس درس نشود، حوصله حلّ اشکال را داشته باشد و شرایط دیگر؛ متعلّم هم همین طور. بنابراین تعلیم دینی کاملاً بحثش جداست، تعلّم دینی کاملاً بحثش جداست، علم دینی هم مرزش جداست؛ آنچه در این پیام مطرح می‌شود علم دینی است.

مستحضرید که علم هر چه دارد از ناحیه معلوم است، چون خودش صورت ذهنیِ معلوم است، این صورت ذهنی وقتی اثر دارد که آن موجود خارجی، مؤثر باشد، پس علم هر چه دارد از دینی بودن یا غیر دینی بودن، خصیصه را از معلوم می‌گیرد.

مطلب بعدی آن است که معلوم یا امر اعتباری است که خود بشر ساخته است که آن خیلی مهم نیست _گرچه آن هم باید مطالب با موازین اصلی باشد_ اما یک وقت است که معلوم، موجود خارجی است حالا یا موجود آسمانی است یا موجود زمینی است یا موجود تحت الأرضی است یا موجود فوق السمائی است یا موجود بین الأرض و السماء است، بالاخره موجودی است، اگر معلوم، یک موجود خارجی و حقیقی بود، مخلوق خداست: ﴿الله خالق کل شیء ﴾. هیچکدام از اینها، هستی شأن عین ذاتشان نیست وگرنه واجب الوجود بودند. چیزی که گاهی هست و گاهی نیست، معلوم می‌شود هستی او عین ذات او نیست و چیزی که هستی او عین ذات او نبود، علت می‌طلبد سبب می‌طلبد. اتفاق و گزاف و بیهوده و یاوه در جهان نیست، وگرنه سنگ روی سنگ بند نمی‌شود که آدم منتظر باشد بدون عامل خارجی، فلان پدیده رخت بربندد یا فلان پدیده رخت در بر کند؛ این رخت هستی را کنَدن یا پوشیدن و پوشاندن به وسیله علت خارجی است.

هر چه در جهان خارج هست چه در آسمان چه در زمین چه بین آسمان و زمین مخلوق خداست و چون مخلوق خداست، مصنوع خدا نظیر صنعت‌های عادی نیست. یک اتومبیل، مصنوع فلان شخص است، آن شخص بعد از ساختن این اتومبیل چه باشد چه نباشد این اتومبیل هست. فلان خانه مصنوع دست فلان بنّا و معمار است، او بعد از اینکه این خانه ساخته شد چه باشد و چه نباشد این خانه سر پا هست؛ اما در نظام هستی، اصل هویت و هستی، به مبدأ هستی بخش قائم است؛ قیام و قوام هر موجودی به هستی بخش اوست. بنابراین اگر چیزی را خدا خلق کرد خواه زمین یا درخت یا سنگ یا کوه یا هوا یا فضا یا انسان یا غیر اینها، این شیء مخلوق خداست یعنی متقوم به فیض خداست و قرآن کریم شرح این صحنه را به عهده گرفت و شرح داد که آسمان، زمین، انسان و حیوان چگونه خلق شدند و به دست چه کسی اند و تبیین کرد که حدوثشان و بقائشان به ارتباط با آفریدگار آنهاست و همان طوری که در اصل حدوث، نیازمند به مبدأ هستند، در بقا هم نیازمند به مبدأ هستند.

علم، دینی نخواهد شد مگر با فراگیری معلوم دینی؛ اگر معلوم، دینی بود، علم می‌شود دینی. معلوم چه زمانی دینی است؟ معلوم که موجود خارجی است، دینی بودن آن به این است که آن کسی که این را آفرید این را معرفی بکند که آسمان چند ضلعی است، زمین چند ضلعی است، انسان چند ضلعی است. خدای سبحان که فرمود: ﴿الله خالق کل شیء﴾، در بخش دیگری از آیات فرمود: ﴿الذی أحسن کل شیء خلقه ﴾ یعنی هر چه را خدا آفرید زیبا آفرید. زیبایی آفرینش تنها مثل طاووس و امثال طاووس نیست، خرچنگ را هم خدا زیبا آفرید، مار و عقرب را هم زیبا آفرید؛ هر حیوانی را که خدا آفرید زیبا آفرید، هر داروی تلخ و شیرینی را که آفرید زیبا آفرید. فرمود: ﴿الذی أحسن کل شیء خلقه﴾؛ منظور از این حُسن، حسن هنری نیست، حسن فلسفی است یعنی آنچه این شیء لازم دارد به او داد.

در یک بخش فرمود: ﴿الله خالق کل شیء﴾، در بخش دیگر فرمود: ﴿الذی أحسن کل شیء خلقه﴾ یعنی هر چه آفرید نیکو آفرید. در بخش سوم به بیانی که به موسای کلیم (سلم الله علیه) آموخت که در برابر فرعون خدا را معرفی کند، در آنجا وقتی فرعون به موسی (سلام الله علیه) گفت که این رب العالمینی که شما از طرف او آمدید کیست؟ گفت: ﴿ربنا الذی اعطی کل شیء خلقه ثم هدی ﴾؛ فرمود خدای من کسی است که هر چه را آفرید مثلث آفرید و اضلاع سه گانه، هویت او را تشکیل می‌دهند. ضلع اول نظام فاعلی و مبدأ فاعلی است که این درخت را این زمین را این زمان را چه کسی آفرید؛ فرمود ﴿اعطی کل شیء﴾ یعنی خدا آنچه یک درخت لازم دارد را به این درخت عطا کرده است.

بنابراین ضلع اول، مبدأ فاعلی است که خدا آفرید. ضلع دوم مبدأ داخلی و نظام داخلی است که این شیء هر چه را لازم داشت خدا به او عطا کرد. اگر حیوان است، کیفیت رشد و تغذیه و تنمیه و تولیدش را به او گفت، سازمان فرزندآوری او را به او داد، کیفیت زندگی و بهره وری را به او عطا کرده است: ﴿الذی أحسن کل شیء خلقه﴾ یعنی آنچه لازمه ساختار خلقت او بود را به او عطا کرده است. ضلع سوم: ﴿ثم هدی﴾؛ او را برای مقصد خاص و نظام مخصوص آفرید. بنابراین هر موجودی مثلث است: نظام فاعلی دارد که خداست؛ نظام داخلی دارد که نظم دقیق علمی است که علوم دانشگاهی در کشف راز و رمز همین درون اشیا است که این حیوان چگونه خلق شد، چه چیزی برای آن نافع است و چه چیزی برای آن ضار، چه چیزی زاد و ولد آن را تأمین می‌کند و چه چیزی زاد و ولد آن را از بین می‌برد و مانند اینها؛ سوم: ﴿ثم هدی﴾ یعنی برای مقصد خاص آفریده شده است. هیچ موجودی برای جنگ جهانی اول و دوم خلق نشد، هیچ موجودی برای جنگ‌های نیابتی خلق نشد، هیچ موجودی برای اختلاس و نجومی خلق نشد، هیچ موجودی برای من و ما و کبریاورزی خلق نشد؛ ﴿ربنا الذی اعطی کل شیء خلقه ثم هدی﴾.

ضلع اول مبدأ فاعلی و نظام فاعلی است، ضلع دوم مبدأ داخلی و نظام داخلی است و ضلع سوم مبدأ غایی است. این معلوم است و این شناسنامه هر شیء است چه آسمانی چه زمینی.

یک وقت کسی سوال کرد که فاصله بین زمین و آسمان چقدر است، امام حسن (سلام الله علیه) فرمود اگر منظورتان آسمان ظاهری است «مدّ البصر» یعنی تا آنجا که چشم می بیند و اگر آسمان واقعی است «دعوة المظلوم»؛ فاصله بین این آسمان و زمین، آه مظلوم است یعنی کسی بخواهد حقی را از کسی بگیرد ظلمی را بر کسی تحمیل کند، این بر خلاف خلقتِ این کار کرده است و آه این شخص به آن هدف نهایی می‌رسد و این ظالم را خدا سرکوب می‌کند و از بین می‌برد.

هیچ موجودی در عالم نیست مگر اینکه مثلث است: ضلع اولی دارد که نگهداری و نگهبانی از او را عهده دار است که «هو الله»؛ ضلع داخلی دارد که یک نظم دقیق علمی است و ضلع سوم دارد که هدفمند است. هیچ موجودی را نمی‌شود صرف بیراهه کرد، صرف ظلم کرد، صرف قتل کرد، صرف آدم ربایی کرد. بنابراین معلوم، مثلث است و علم صد درصد تابع معلوم است.

ما اگر خواستیم ببینیم که یک علم، اسلامی است یا نه، باید این علم با این معلوم که فیض خدا و فعل خداست مطابق باشد یعنی هر چیزی را که فرد می‌شناسند آفریدگار آن را معتقد باشد و بشناسد، هدف آن را معتقد باشد و بشناسد و نظام داخلی آن را کاملاً یاد بگیرد تا بشود عالم. حالا این فرد می‌خواهد زمین شناس باشد یا زمان شناس، انسان شناس باشد یا گیاه شناس یا مانند اینها، فرقی نمی‌کند.

آنچه از غرب آمده و دیگران هم در غیر غرب دامن زدند این است که این مثلث را مثله کردند یعنی هر چه را خواستند بشناسند مثلاً شمس و قمر را خواستند بشناسند زمین و زمان را خواستند بشناسند انسان و دام را خواستند بشناسند، ضلع چه کسی خلق کرد را گذاشتند کنار، ضلع برای چه چیزی خلق کرد را گذاشتند کنار یعنی ضلع مبدأ و معاد را ضلع نظام فاعلی و نظام غایی را گذاشتند کنار، فقط این ضلع داخلی را که مثله شده است، در دانشگاه‌ها مطرح کردند که شما معلومتان این است این را بشناسید! معلوم مثله شده علم سردخانه‌ای تحویل می‌دهد! این شخص می‌داند زمین چیست زمان چیست اتم چیست چگونه می‌شود اتم را به کار بُرد، اینها را می‌داند؛ اما اینکه این موجودات خارجی، هدفمند هستند و خالقی دارند را گذاشتند کنار. نظام فاعلی را که ضلع اول است کنار گذاشتند، نظام غایی و هدفمند بودن را که ضلع سوم است کنار گذاشتند، این ضلع داخلی را که مثله شده و بریده بریده شده است را محور درس قرار دادند!

علم مثله، علم سردخانه‌ای است، این دیگر نمی‌تواند اسلامی باشد. وقتی علم، اسلامی است که معلوم مثلث را بشناسد، آن وقت هر چیزی فیض خداست: ﴿سنریهم آیاتنا فی الآفاق و فی انفسهم حتی یتبین لهم انه الحق ﴾. علم سردخانه‌ای نه مجامع علمی را گرم می‌کند و نه جامعه را، علم سردخانه‌ای روابط بین الملل را گرم نمی‌کند، علم سردخانه‌ای سازمان ملل را گرم نمی‌کند، همه شأن سردخانه‌ای اند و علم سرد، حرف سرد دارد نوشته سرد دارد و نوشته سرد و حرف سرد، جنگ گرم را به همراه دارد. این است که جهان، آرام نمی‌گیرد.

مطلب دیگر آن است که خود انسان حقیقتی است که هیچ گاه نباید خودش را فراموش کند. هر کسی چه حوزوی باشد چه دانشگاهی باشد چه با علوم و کتاب‌ها مأنوس باشد چه با آنها مأنوس نباشد، این شخص می‌گوید من هستم که هستم که هستم! من مثل درخت نیستم که بعد از مدتی هیزم بشوم، من مثل آن پرنده‌ای هستم که بعد از مدتی از قفس تن آزاد می‌شوم و پرواز می‌کنم به سراغ ابد. اگر دیگران _ معاذالله_ از اسلام فاصله گرفتند، هیچ حوزوی یا دانشگاهی مجاز نیست که بگوید من هم فاصله بگیرم! هر کدام از ما موظفیم که به ابدیت خودمان بیندیشیم که من هستم که هستم و با خدایم رابطه دارم.

بنابراین یک بحث درباره تعلیم است و تعلّم که بخش اول بود و خارج از سخن ماست، بخش دیگر مربوط به علم دینی است که علم، تابع معلوم است، معلوم، مثلث است و معلوم اگر مثله شد علم سردخانه‌ای نصیب آدم می‌شود و از این علم هیچ کاری ساخته نیست، هیچ فضیلت اخلاقی هیچ گذشت اخلاقی هیچ مردانگی و مردمی ساخته نیست و قسمت بعدی که بخش دیگر است که فرصت بحثش نیست، درباره خود انسان است.

در هر حال چه حوزوی چه دانشگاهی چه سایرین، همه ما در شبانه روز لحظاتی باید به این فکر باشیم که من هستم که هستم که هستم و چون موجود ابدی هستم کالای ابدی می‌خواهم، آن کالای ابدی توحید است پذیرش وحی و نبوت است پذیرش امامت و ولایت است پذیرش قرآن کریم است پذیرش کلمات عترت طاهرین (صلوات الله علیهم اجمعین) است.

من مجدداً مقدم شما فرهیختگان، نخبگان، اساتید، مسئولان عالی قدر نظام علمی و عزیزان و فرزندان دانشجوی مان را گرامی می‌دارم و از ذات اقدس الهی مسئلت می‌کنم به فرد فرد شما عزت و شکوه و جلال و جمال دنیا و آخرت مرحمت کند تا سرآمد دیگران باشید!

«و الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی جمیع الأنبیاء و المرسلین»

اینکه علوم انسانی در کشورما جایگاه خودش را ندارد به خاطر ضعف در خودآگاهی تاریخی ما است

در ادامه این نشست حجت‌الاسلام و المسلمین احمد واعظی؛ رئیس دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم سخنرانی کرد.

هشتمین دوره طرح ملی گفتمان نخبگان علوم انسانی برگزار شد

حجت‌الاسلام و المسلمین احمد واعظی گفت: تقسیم‌های مختلفی از توسعه و پیشرفت عرضه شده و عرضه می‌شود. برخی از این تلقی‌ها و تفسیرها وجه فرهنگی‌اش ضعیف است، وجه اخلاقی و معنوی‌اش ضعیف است و عمده به مناسبات فضای زندگی مادی برمی‌گردد. در نظریات توسعه و پیشرفت هر چه به سمت وجوه فرهنگی، وجوه معنوی و ارزش‌های انسانی و ارزش‌های متعالی نزدیکتر شویم کار دشوارتر می‌شود یعنی ارائه دانش لازم برای وصول به چنین پیشرفتی دشوارتر می‌شود مثلاً اگر در مسئله پیشرفت بر وجوه سخت‌افزارانه پیشرفت تمرکز کنیم، یعنی جامعه و کشوری در بحث پیشرفت ملی‌اش، ارتقای اقتدار ملی‌اش فقط متوجه مؤلفه‌های سخت قدرت باشد، مثل امنیت، قدرت نظامی و آن چیزهایی که در پارادایم قدرت تعریف می‌شود، این دست یافتنش آسان‌تر است؛ اما اگر در کنار مؤلفه‌های سخت اقتدار ملی و قدرت، دنبال مؤلفه‌های نرم قدرت هم باشد و یکسری ارزش‌های بنیادین برایش مهم باشد کارش دشوارتر است.

وی ادامه داد: به تعبیر دیگر اگر کشوری مسئله تمدن را از وجه اقتدارگرایانه نگاه کند و تمدن را در مؤلفه‌های سخت قدرت ببیند، این نگاه کار آسان‌تری دارد نسبت به تلقی و نگاهی از پیشرفت و تلقی و نگاهی از تمدن که آن نگاه به تمدن، فرهنگ‌محور است و فقط قدرت محور نیست. در این نگاه پی‌ریزی جامعه و جامعه‌پردازی به گونه‌ای است که جامعه در کنار برخورداری از مؤلفه‌های سخت قدرت یعنی قدرت نظامی، امنیت، هژمونی منطقه‌ای می‌خواهد یکسری وجوه فرهنگی را ارتقا ببخشد. طبیعتاً این حکومت کارش سخت‌تر است، مدل سازی‌اش سخت‌تر است، تکاپوی بیشتری را طلب می‌کند.

شدت بالای تحولات در جامعه ایران

رئیس دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم افزود: با این مقدمه به مسئله ایران امروز ورود می‌کنم. بدون هیچ تردیدی ما نسبت به گذشته پیشرفت‌هایی داشتیم. در این چهل سالی که نگاه می‌کنیم جامعه خیلی نسبت به گذشته پیشرفت کرده اما وقتی به صحنه نگاه می‌کنیم می‌بینیم جامعه ایران ما یک جامعه‌ای است که نسبت به گذشته خودش تحولات زیادی را در خودش پذیرا بوده. البته اگر جهانی نگاه کنیم آهنگ تحولات در جهان زیاد است ولی در جامعه ایران شدت تحولات بیشتر بوده یعنی جامعه ایران جامعه‌ای است که به شکل سنتی یکسری اسباب تکثر را داشته اما در طی چند دهه اخیر به ویژه یکی دو دهه اخیر دچار تحولات اجتماعی بیشتری شدیم یعنی جامعه امروز ایران یک جامعه متکثرتری است، یک جامعه‌ای است که حکمرانی در این جامعه کار آسانی نیست. پیشرفت در این جامعه انرژی خیلی زیادی طلب می‌کند. مقصودم از انرژی یعنی انرژی علمی معرفتی مدیریتی.

واعظی در ادامه گفت: جامعه ایران امروز یک جامعه‌ای است که هم به لحاظ فرهنگی هم به لحاظ سیاسی و هم به لحاظ دشمنی‌های بیرونی و تحریم‌ها و مسائل دیگر دارای چالش‌های متنوعی است. در این جامعه‌ای که چنین هست توفیقاتی داشتیم ولی توفیقات نظام و جامعه ما به جبر محیط، به جبر شرایط تحمیل‌شده بیشتر به سمت مؤلفه‌های سخت اقتدار ملی رفته است یعنی از بس تهدید داشتیم، از بس تحریم داشتیم، از بس خطر متوجه جامعه ما بوده طبعاً مدیریت کلان در طی این چند دهه به سمت توفیقاتی نسبت به مؤلفه‌های سخت اقتدار ملی رفته است، یعنی ما از نظر مسائل امنیت و قدرت نظامی و بازدارندگی نسبت به هجمه نظامی بیرونی توفیقات خوبی داشتیم اما رشد ما و پیشرفت ما متوازن نبوده است.

رئیس دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم با طرح این سوال که چرا پیشرفت ما متوازن نبوده است، گفت: به خاطر اینکه ما انقلابی کردیم به شدت فرهنگی، یعنی انقلاب اسلامی ایران بزرگترین دستاوردش گفتمان انقلاب اسلامی است. اگر بگوییم انقلاب اسلامی ایران چه چیزی برای عرضه کردن دارد قدرت معنایی و گفتمانش مهم است. مؤلفه‌های این گفتمان چیست؟ مؤلفه‌های این گفتمان از خداباوری و توحید گرفته تا اخلاق و معنویت، تا عدالت اجتماعی، تا آزادی، تا کرامت انسان، تا وحدت اسلامی. ما می‌توانیم فهرستی از مؤلفه‌های گفتمان انقلاب اسلامی را معرفی کنیم.

وی افزود: پیشرفت انقلاب زمانی است که در کنار مؤلفه‌های سخت تمدنی دنبال مؤلفه‌های نرم افزارانه تمدنی باشد. آن پیشرفتی که بخواهد متوازن باشد پیشرفتی است که در کنار اقتدار ملی برآمده از مؤلفه‌های سخت قدرت بتواند مؤلفه‌های گفتمان انقلاب اسلامی را در عینیت جامعه محقق کند، یعنی عدالت اجتماعی را محقق کند، بتواند آزادی را محقق کند، بتواند خداباوری را در عینیت جامعه بسط دهد، بتواند معنویت و اخلاق را بسط بدهد.

واعظی در ادامه گفت: این چنین جامعه‌ای می‌تواند یک جامعه‌ای باشد که تیتر و عنوانش پیشرفت اسلامی ایرانی شود که شاخصش گفتمان انقلاب اسلامی است. به تعبیر دیگر اگر جامعه حرکت تمدنی می‌کند حرکت تمدنی‌اش صرفاً روی مؤلفه‌های اقتدار نباشد، از درون باشد، از پایه باشد، فرهنگ متحول شود. مدیریت و سیاست و تنظیم‌گری و حکمرانی تابع و در خدمت مؤلفه‌های گفتمان انقلاب اسلامی باشد. اگر اینطور نگاه کنیم آن وقت نقش علوم انسانی اسلامی خیلی برجسته می‌شود چون جامعه پردازی تکیه‌اش روی ایده‌های خلاقانه، نهادسازی خوب و نظریه‌پردازی مناسب برای چنین پیشرفتی است.

نقش اساسی علوم انسانی در ایجاد تمدن غربی

حجت‌الاسلام و المسلمین احمد واعظی در ادامه با تبیین جایگاه علوم انسانی در تمدن غربی گفت: اگر غرب، غرب شد و تمدن معاصر غربی شکل گرفت به خاطر این بود که در کنار پیشرفت در علوم طبیعی و پیشرفت در فناوری برآمده از علوم طبیعی علوم انسانی متناسب با بافت فرهنگی خودش را شکل داد و علوم انسانی‌شان مسائل آنها را حل کرد. در همان بافت فرهنگی و نظام ارزشی خودشان، در همان تلقی لیبرال دموکراسی خودشان، در همان ارزش‌های لیبرالی خودشان سعی کردند مسائلشان را حل کنند لذا تعلیم و تربیتشان را در آن فضا قرار دادند، در آن فضا در پی حل چالش‌های اقتصادی خودشان برآمدند.

وی ادامه داد: اینکه علوم انسانی در کشورما جایگاه خودش را ندارد به خاطر ضعف در خودآگاهی تاریخی ما است. ما علوم انسانی خودمان را ذیل علوم انسانی غرب تعریف می‌کنیم چون در علوم انسانی صرفاً به بازگویی و ترجمه علوم انسانی آنها اکتفا می‌کنیم. اگر این خودآگاهی را پیدا کردیم که می‌توانیم حل‌کننده مشکلات و مسائل خودمان باشیم آن وقت دانشجویان ما، اساتید ما دنبال حل مسئله می‌روند، دنبال علم انسانی بومی می‌روند، دنبال علوم انسانی متناسب با بافت ارزشی خودمان می‌روند.

واعظی افزود: نکته آخر اینکه جامعه ما، ایران ما پیشرفت نمی‌کند، خصوصاً پیشرفتی که متوازن و بر مدار گفتمان انقلاب اسلامی باشد، پیشرفتی که بخواهد اساس گفتمان انقلاب اسلامی در عینیت جامعه رشد دهد؛ این اتفاق نمی‌افتد مگر اینکه حکمرانی ما متناسب با این ایده باشد. تا حکمرانی گفته می‌شود به غلط بین حکمرانی و حاکمیت خلط می‌کنند. حکمرانی مقوله وسیعی است که یک بخش آن به نهادهای دولتی و قدرت سیاسی برمی‌گردد، بخش قابل توجهی از حکمرانی به نهادهای غیر رسمی و خود مردم و گروه‌های اجتماعی برمی‌گردد.مثلاً وقتی می‌گوئیم حکمرانی عرصه فرهنگ یا حکمرانی اقتصادی، حکمرانی موفق اقتصادی غیر از مسئله اقتصاد دولتی است. همه بار حکمرانی به دوش نهادهای رسمی حاکمیت نیست و بخش قابل توجهی باید دست خود مردم باشد. پس حکمرانی وسیع‌تر از حاکمیت است ولی این در دهه اول انقلاب خلط می‌شد.ما نباید فرهنگمان را دولتی کنیم البته دولت در فرهنگ نقش دارد ولی نباید همه بار فرهنگ را به دوش نهادهای دولتی قرار دهیم. پس مولدان فرهنگ کجا هستند؟ بار اصلی فرهنگ به دوش مولدان فرهنگی است. بله، دستگاه‌های دولتی نقش صیانتی می‌توانند باشند ولی حکمرانی فرهنگ به این معنا نیست همه بار را روی دوش نهادهای دولتی بگذاریم.

حجت‌الاسلام و المسلمین احمد واعظی در پایان گفت: اگر بخواهیم حکمرانی متناسب با گفتمان انقلاب اسلامی داشته باشیم نهادهای علمی ما، عالمان ما نقش‌آفرین خواهند بود. بار اصلی رشد و پیشرفت کشور به دوش اینگونه نهاده‌ها است و ما امیدواریم در این طرح گفتمان قدم کوچکی برداریم تا شما افراد دلسوز وطن بتوانید در آینده با رشد علمی خودتان، با لبه حکمرانی دادن به تلاش‌های خودتان در این زمینه اثرگذار باشید.

کد خبر 5864766

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha