به گزارش خبرگزاری مهر، اسرائیل پس از سپری کردن دوران عبور از بحران و تکیه به ارتش و میلیشیای(شبه نظامیان) یهودی درصدد است تا تئوری های مذاکره و گفتگو را مورد توجه قرار دهد.
مسئله بحث انگیزی که جدای از واقعیت نیروی ارتش اسرائیل وجود دارد، بحث سیاسی- دیپلماسی است که به فعالیت نظامی در پیشبرد برنامه هایش به سمت هدف، کمک می کند؛ بدون اینکه ارتش تنها عامل سرنوشت ساز در تحقق هدف باشد، بلکه فعالیت نظامی عامل همراه با فعالیت دیپلماسی می شود که از اهمیت بیشتری برای محقق کردن طرح برخوردار است و در راس آن روند مذاکره به عنوان محور و شیوه دیپلماسی است.
این مقوله بر آن است تا شیوه های مذاکره رژیم صهیونیستی را که شباهت بسیاری به راهبردهای نظامی آن دارد و به این طریق طبیعت پتانسیلهایی که موفقیت کامل را برای طرح صهیونیسم محقق کند، مورد بررسی قرار دهد.
در این باره باید عنوان کرد که تحقق طرح صهیونیسم به منظور ایجاد کشور در مقطع استاندارد زمانی، از راهکار تکمیلی دیگری در کنار روش توان نظامی سرچشمه گرفته است که در درجه اول، استراتژی سیاسی - دیپلماسی است که تشکیل دهنده مذاکره مفصل و محوری است که به سمت هدف رهنمون می شود.
در بسیاری از مواقع این مسئله بزرگنمایی می شود که طبیعت و اساس موفقیت صهیونیسم ناشی از توان و قدرت نظامی آن بوده، اما در مطالعات تطبیقی و منطقه ای به هیچ وجه به ابن موضوع اشاره نشده و یا تمایلی به اشاره به آن نبوده که این موفقیت بیشتر مرهون مذاکره و توان چانه زنی صهیونیسم از زمان پیش از تشکیل در سطح اروپا تا کنون بوده است، که فعالیتهای تروریستی تقویت کننده آن در مراحل نخستین آن بوده و ادامه آن با مذاکره میسر گشته است.
اسرائیل در تمام جنگهای خود با عربها که همگی در آنها به پیروزی اشاره شده، به پیروزی قاطعی که آنان را به کلی به شکست وا دارد، دست نیافته است. پس دیپلماسی نقش اول را برای تحقق این پیروزی ایفا می کند و نقطه اول و محوری دیپلماسی همان استراتژی مذاکره است.
به گزارش مهر، دکتر"هیثم کیلانی" از برجسته ترین محققان استراتژی در جهان عرب و از کارشناسان مرکز تحقیقات عربی- اروپایی، و همچنین مؤلف کتاب "استراتژیهای نظامی جنگهای اعراب و اسرائیل"در مقاله ای درباره تئوری اسرائیل برای مذاکره می نویسد: "اسرائیل پیوسته مشتاق به دست آوردن پیروزی محدود نظامی بوده است، سپس آتش بس را پیگیری می کند و روند مذاکره را شروع می نماید. رهبری اسرائیل اقدام به غرق نمودن طرف مقابل در جزئیات می کند و شروع به مناقشه جزئیات کرده و یک پیروزی سیاسی را محقق می نماید که مسائل بزرگ را به دست فراموشی می سپارد و به جای آنها مسائل و جزئیات حاشیه ای را برای دشمن مطرح می کند. سپس به ترتیب مرحله نظامی جدید، پیروزی نظامی، مذاکرات و غرق نمودن حریف در جزئیات و سپس دستاورد سیاسی از طریق مذاکرات... را آغاز می کند و بدینگونه تا تحقق هدف پیش می رود و آن به وجود آوردن موجودیت کشور صهیونیست."
اندیشه صهیونیسم با تمام ابعاد مذاکره (تاکتیک مذاکره، ساختار آن، اصول و پایه های آن، خط مشی آن، مسائل غیر اخلاقی آن، فریبکاری و چند پهلو بودن آن و منطقی وغیرمنطقی بودن آن درباره دشمن)، و همچنین سازش و باجگیری متولد شد و با تکیه بر "اصل کار انجام شده" مذاکره می کرد و خواسته های خود را در بالاترین حد آن مطرح می کرد و تا جایی که "کار انجام شده" اجازه می داد و حق ایجاد می کرد، خواسته های خود را پایین می آورد.
بنابراین، هدف - کار انجام شده- و حقی که از کار خود انجام شده نشأت می گرفت، پایه نظریه صهیونیسم در مذاکرات به حساب می آید. این نظریه ادامه و توسعه یافت تا دارای اهرم جدیدی به نام "اسرائیل" شد که جنبش صهیونیسم با همکاری قدرتهای بزرگ جهانی آن را خلق کرد تا برجسته ترین دستاورد از موفقیت هایش در عرصه"کار انجام شده" باشد، و بدین گونه اسرائیل همراه با "تئوری مذاکره" متولد شد.
این تئوری در نوع خود بی نظیر نیست،زیرا این مذاکره با اولین اختلالی که بین دو انسان و دو جامعه بشری به وجود آمده، متولد شده است، اما تئوری ویژه ای با خصوصیات الهام گرفته از طبیعت جنبش صهیونیسم و سپس از طبیعت اسرائیل است.
به گزارش مهر ، رژیمی که برپایه یورش و اشغال و توسعه طلبی و سپس بر تثبیت و تحکیم "حقوق و دستاوردها" بنا شد که "کار انجام شده" آن را به وجود آورده بود. تراکم آن "حقوق و دستاوردها" از همان شروع پیدایش جنبش صهیونیسم در اولین کنگره صهیونیسم (بال، سوئیس، 1897) به رهبری تئودور هرتزل، تا امروز همچنان ادامه یافته است.
هرتزل (1860-1904) زندگیش را در حالی سپری کرد که به خاطر دستیابی به مدرکی که به جنبشش مجوز استعمار نمودن فلسطین را می دهد، مذاکره می کرد. وی بدین منظور اقدام به نفوذ نمودن بیشتری به فلسطین و افزودن شهرکها و مهاجرت یهودیان نمود.تا اینکه "کار انجام شده" برای پدید آوردن "حق" کفایت کرد و این جنبش در سال (1917) به یک سند مطلوب یعنی اعلامیة بالفور دست یافت.
سپس دیری نپایید که این "کار انجام شده" رشد و توسعه یافت و اعلامیه بالفور به یک تعهد بین المللی به نام سند قیمومیت انگلستان بر فلسطین و با موافقت سازمان ملل متحد (1922)، تبدیل شد. طرف مذاکره کننده صهیونیستی در تمام طول این مراحل به پایتختهای جهان سرکشید تا در سال 1947 جنبش با همکاری برخی از کشورهای بزرگ به ویژه آمریکا توانستند قطعنامه تقسیم (قطعنامه شماره 181 سازمان ملل به تاریخ 29/11/1947) را وضع نمایند.
تز "کار انجام شده" به عنوان ستون فقرات تئوری اسرائیل در مذاکره به شمار می رود، زیرا همین کار صهیونیسم و فرزندش اسرائیل، بدون "کار انجام شده" هرگز قادر به مذاکره بر سر چیزی نبودند.
---------
گزارش: حسین امیری
نظر شما