به گزارش خبرنگار مهر، نشست "سواد رسانه ای؛ ضرورت دنیای امروز" با حضور دکتر حسینعلی افخمی، پیام آزادی و امیر یزدیان، روز سه شنبه، 14 دی ماه 1389 از سوی انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران برگزار شد.
دکتر حسینعلی افخمی، در آغاز این نشست با اشاره به اینکه سواد رسانهای بحثی جدید در ایران محسوب میشود، از سه حوزه مهم مطالعاتی یعنی مطالعات فرهنگی، مطالعات رسانهای و مطالعات ارتباطی نام برد و گفت: در دهه شصت و هفتاد بیشتر از تحقیق در زمینه ارتباطات سخن گفته میشد و در آن مباحث نظریات کارکردی و ساختی مورد توجه قرار میگرفت. در دهه هفتاد اما مطالعات فرهنگی و مکتب بیرمنگام، به طور جدی به مطالعات رسانه توجه نشان دادند که به موازات آن مطالعات ارتباطی نیز در دانشگاه شفیلد مطرح شد.
وی با اشاره به اینکه مفاهیمی مانند مطالعات تلویزیون و مطالعات فیلم که ریشه در مطالعات فرهنگی دارند، از دیگر موضوعات مورد بحث در حوزه مطالعات رسانهاند، افزود: در اوایل دهه هشتاد میلادی بحثی با عنوان آموزش تلویزیون مطرح شد که متفاوت از گذشته بود و در نتیجه آن، آموزش رسانهای، بررسی نهاد رسانه، ایدئولوژی و تلویزیون و نیز شناخت رسانهها مورد توجه قرار گرفت.
عضو هیئت علمی گروه ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی ادامه داد: در اوایل دهه نود در لندن مطالعات رسانهای بخشی از درس دانشآموزان شد و در چارچوب آن زبان در رسانه، نهاد تلویزیون، ایدئولوژی و ژانرهای مختلف در کلاسهای دانشآموزان دبیرستانی مورد بحث قرار گرفت.
وی در پایان تصریح کرد: دانشجویان فارغالتحصیل رشته مطالعات رسانه، از یک سو میتوانند به عنوان معلم در مدارس تدریس کنند و از سوی دیگر میتوانند منتقدانی باشند که همچون یک روشنفکر حرفهای نقش دیدهبان رسانهها را بازی کنند و شهروندان را مسلح کنند تا اجازه ندهند رسانهها ذهنشان را تسخیر کنند.
سواد رسانهای باید به طور مداوم ارتقا یابد
در ادامه پیام آزادی سخنان خود را با موضوع "تئوری سواد رسانهای شناختی" آغاز کرد و گفت: مفهوم سواد به طور سنتی به الفبا و اصول زبانی مربوط میشد که با گذشت زمان این مفهوم توسعه بسیار یافته است و میتوان گفت سواد در دورههای گوناگونی چون عصر کلاسیک، انقلاب اول صنعتی، انقلاب دوم صنعتی و در نهایت جامعه اطلاعاتی معانی مختلفی داشته است.
وی افزود: در دوران معاصر که عصر جامعه اطلاعاتی نامیده میشود، رسانههای دیجیتال و اینترنت موجب ایجاد سواد دیجیتالی و رسانهای شدهاند. سواد رسانهای را میتوان در امتداد مفهوم تاریخی سواد دانست که به معنای توانایی در دسترسی به رسانهها و درک و ارزیابی انتقادی جنبههای مختلف رسانهها جهت خلق ارتباطات در زمینههای گوناگون است.
این پژوهشگر حوزه ارتباطات و مطالعات رسانه ادامه داد: سواد رسانهای مرتبط با تمامی رسانههاست و شامل تلویزیون، فیلم، رادیو، رسانههای چاپی، اینترنت و تمامی تکنولوژیهای ارتباطی دیجیتال دیگر نیز می شود.
وی در ادامه ضمن بیان سیر تاریخی مباحث مربوط به مطالعات رسانه و وضعیت سواد رسانهای در کشورهایی چون بریتانیا، آمریکا و کانادا تصریح کرد: بریتانیا را مهد سواد رسانهای میدانند که برای اولین بار در سال 1929 گروه آموزشی لندن از معلمان خواست تا مهارتهای خاص تحلیل و ارزشگذاری فیلم را به دانشآموزان بیاموزانند که این مسئله پس از سال 1990 نیز در آمریکا به طور جدی مورد توجه قرار گرفت.
آزادی خاطرنشان کرد: کانادا یکی از قویترین جنبشهای سواد رسانهای را در دنیا دارد و سازمان "شبکه آگاهی رسانهای" به عنوان سازمانی برجسته در این کشور مستقر است. آموزش رسانهای در کانادا مانند بریتانیا از فعالیتهای اولیه درباره آموزش فیلم ریشه میگیرد.
وی سپس با اشاره به نقش مهم و پر رنگ سازمان یونسکو در پیشبرد سواد رسانهای در جهان افزود: سواد رسانهای فرآیندی چند بعدی است که نباید آن را به صورت یک مهارت مستقل و مجزا فرض کرد بلکه این موضوع در ارتباط با سایر مهارتهای افراد است.
این پژوهشگر حوزه رسانه با اشاره به اینکه "تئوری سواد رسانهای شناختی" توسط جیمز پاتر مطرح شده است، گفت: پاتر در مقاله "سواد رسانهای در آینده" سعی میکند "فرد" را در کانون توجه قرار دهد. وی مواجهه افراد با رسانههای مختلف را دارای اهمیت بسیار میداند و میگوید کنترل و تسلط بر سواد رسانهای میتواند موجب شود که امکان تمایزگذاری میان واقعیت و آنچه رسانهها تصویر میکنند به دست آید.
وی ادامه داد: از نظر پاتر تمام رسانهها منفی نیستند اما آنچه اهمیت دارد برخورداری از سواد رسانهای همچون یک نقشه است. این تئوری شامل سه موضوع اصلی میشود که عبارتند از ساختارهای دانش، دیدگاه شخصی و مهارتهای سواد رسانهای. از نظر وی سواد رسانهای باید به طور مداوم در جوامع ارتقا پیدا کند چراکه این موضوع از آنجایی که رسانهها و دنیای واقعی پیوسته در حال تغییرند، فرآیندی است که هرگز پایان نمییابد.
سواد رسانهای انتقادی بر نقد ایدئولوژی تمرکز دارد
امیر یزدیان دیگر سخنران این نشست بود که با موضوع "سواد رسانهای انتقادی" سخن میگفت. وی در آغاز سخنان خود با شاره به اینکه رویکردهای مختلفی در آموزش رسانهای وجود دارد، گفت: در رویکرد حمایتگرا نوعی ترس از رسانهها وجود دارد که بهترین نماینده آن را میتوان نیل پستمن دانست. در رویکردهای مربوط به آموزش هنرهای رسانه اما به دانشآموزان یاد میدهند که با به کارگیری خلاقیت خود برای ابراز وجود از طریق خلق هنر و رسانه اقدام کنند.
وی در ادامه با اشاره به اینکه در رویکردهای مربوط به جنبش سواد رسانهای در آمریکا با تمرکز بر آموزش سنتی، از معلم خواسته میشود تا درباره سواد رسانهای با بچهها صحبت کنند، به رویکردهای مربوط به سواد رسانهای انتقادی پرداخت و گفت: این رویکرد جنبههایی از هر سه رویکرد قبلی را دارد و در آن تمرکز بر نقد ایدئولوژی و تحلیل سیاستهای بازنمایی و ابعاد تعیین کننده و حیاتی نظیر جنسیت، نژاد و طبقه است.
یزدیان تصریح کرد: با توجه به اینکه مطالعات فرهنگی و مکتب فرانکفورت بیشترین تأثیر را بر مطالعات رسانهای و سواد رسانهای داشتهاند، میتوان گفت که تمرکز بر روابط قدرت و نابرابریهای جنسیتی و نژادی فصل مشترک گرایشهای مختلف در رویکردهای سواد رسانهای انتقادیاند.
وی سپس از داگلاس کلنر، از نظریهپردازان انتقادی نسل سوم مکتب فرانکفورت به عنوان تأثیرگذارترین نظریهپرداز سواد رسانهای انتقادی نام برد و برخی از مفاهیم اساسی در این رویکرد را چنین برشمرد: نخستین مفهوم اصل عدم شفافیت است که در آن بر این نکته تأکید میشود که پیامهای رسانهای ساخته میشوند یا به تعبیر دیگر ساختگیاند. همچنین زبان رسانهها دارای رمزها و قواعد ویژهای است. رمزگشایی مخاطب مفهوم دیگری است که در آن به این موضوع توجه میشود که هر مخاطب میتواند از یک پیام واحد، برداشتهای مختلفی داشته باشد.
این پژوهشگر مطالعات رسانه ادامه داد: در بحث محتوا و پیام میتوان گفت که هر رسانهای دارای ارزشهای ایدئولوژیک خود است که میکوشد عقاید پنهانی خود را در لفافه بیان کند. مسئله مهم دیگر نیز به مفهوم انگیزه در رسانه مربوط میشود، به این معنا که انگیزه رسانهها در وهله نخست کسب سود و قدرت مالی است.
یزدیان در پایان مهمترین کارکرد سواد رسانهای انتقادی را فرصتی دانست که به خرده فرهنگها برای سخن گفتن میدهد. وی تأکید کرد که سواد رسانهای انتقادی مطمئناً به تقویت دموکراسی کمک میکند و موجب پرورش شهروندانی آگاه میشود. اما اگر قرار باشد که سواد رسانهای انتقادی در مدارس آموزش داده شود باید مبتنی بر الگوهای مشارکتی باشد که این امر نیازمند ساختارشکنی جدی در زمینه آموزش است.
نظر شما