پیام‌نما

إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا * * * * قطعاً کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند، به زودی [خدای] رحمان برای آنان [در دل ها] محبتی قرار خواهد داد. * * مؤمنى را كه هست نيكوكار / بهر او مهر مى‌دهد دادار

۱۵ فروردین ۱۳۹۲، ۱۰:۱۴

سهم انسان از بهار؛ مهمترین دستاورد بهار برای انسان چیست

سهم انسان از بهار؛ مهمترین دستاورد بهار برای انسان چیست

خبرگزاری مهر- گروه دین و اندیشه: مهمترين رهآورد فصل بهار به عنوان موسم رويش و تجديد حيات زمين براي انسان درك حقيقت هستي و رستاخيز آدمي در قيامت است.

در قرآن كريم مكرر از تجدد حياتي كه براي زمين رخ مي دهد ياد شده، ولي به عنوان يك درس و تعليم و به عنوان راهنماي بشر، كه از اين فصل چه استفاده اي بايد بكند و چه الهامي بايد بگيرد.

گياهان، حيوانات و انسان از فصل حيات بخش بهار سهم و حقي دارند. گلها و سبزه ها در اين فصل خود را به كمال مي رسانند، به حد اعلي جمال خود را طراوت مي دهند.

انسان هم از آن جهت كه انسان است، عقلي دارد و فهم و دلي دارد و احساساتي و عواطفي، او هم از اين فيض عام سهمي دارد، اما سهم انسان چيست؟

براي بعضي از مردم فصل حيات بخش بهار الهام دهنده است؛ درس آموز است؛ آموزنده است؛ از آن نكته ها و رمزها و حقيقت ها در مي يابند و خود را از پليدي ها و فساد اخلاق دور مي كنند و متاسفانه براي برخي شكستن قيود و حدود انساني است.

آيا اين نهايت بدبختي نيست كه محصول رسيدن ايامي به اين لطف و صفا و طراوت، تيرگي دل و تاريكي روح و قساوت قلب باشد؟

به هرحال، فصل بهار فصل تجديد حيات و زندگي دوباره زمين است، فصل نشاط و خرمي زمين است؛ فصلي است كه زمين در شرايط تازه و جديدي قرار مي گيرد و مستعد مي شود كه بزرگترين موهبت هاي الهي يعني حيات و زندگي به او افاضه شود.

در قرآن كريم از اين حالت زمين، از اين تجديد حياتي كه براي اين موجود رخ مي دهد، مكرر ياد شده است. در حدود پانزده بار و شايد بيشتر در قرآن كريم به اين موضوع اشاره شده، ولي به عنوان يك درس و يك تعليم و يك حكمت آموختني.

حقيقت و آثار حيات

اينكه حقيقت حيات و زندگي چيست، مطلبي است كه هنوزدانش بشر پرده از روي آن برنداشته است و به عقيده يك عده از اهل تحقيق هيچگاه هم از اين راز پرده برداشته نخواهد شد، زيرا به عقيده اين دسته، حقيقت حيات و حقيقت وجود يكي است. همان طوري كه حقيقت وجود قابل تعريف و تحديد و تصور نيست، حقيقت حيات و زندگي نيز قابل تعريف و تصور نيست و همان طوري كه حقيقت وجود داراي مراتب شديد و ضعيف و اشد و اضعف است، حقيقت حيات نيز همين طور است. هر موجودي به اندازه بهره اي كه از وجود دارد از حقيقت حيات و زندگي بهره مند است. زنده شدن زمين و هر موجود مرده ديگر عبارت است از يافتن يك درجه عاليتر و كاملتر ازحيات، مرده مطلق وجود ندارد، مرده مطلق، معدوم مطلق است.

درعين حال، با اينكه حقيقت حيات بر بشرمجهول است و يا غير قابل درك است، آثار حيات و زندگي از همه چيز نمايان ترو آشكارتر است. با اينكه خود حيات و زندگي را احساس  نمي كنيم؛ يعني خود حيات را نمي بينيم، لمس نمي كنيم، نمي چشيم، ولي آثارش را مي بينيم و لمس مي كنيم. آثار حيات، ظاهر است و خود حيات، باطن. ما از اين ظاهر به وجود آن پي مي بريم؛ از اين قشر و از اين پوست به آن لُبّ و مغز مي رسيم.

"لب" در قرآن مجيد تعبير بسيار لطيفي است، گاهي كه مي خواهند از حقايق زير پرده ظواهر بحثي بكنند مي گويد: اولوالالباب اين حقيقت را در مي يابند؛ يعني صاحبان لب. "لب" يعني مغز خالص و جدا شده از پوست.

کد خبر 2025552

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha