خبرگزاری مهر- گروه هنر: محمد شمس لنگرودی پس از یک عمر فعالیت در عرصه شعر دست به تجربه های دیگر در حوزه هنر زده و چندی پیش قطعه «در شب» به آهنگسازی کامران رسول زاده و تنظیم سروش قهرمانلو را در مقام خواننده تجربه کرد و در ادامه به عنوان بازیگر وارد سینما شد و در فیلم «فلامینگو شماره ۱۳» به کارگردانی حمیدرضا علیقلیان در نقش یک شاعر بازی کرد و پس از آن در فیلم «جایی در یکی از روزهای آینده» به کارگردانی تارا اوتادی در نقش یک قاضی ظاهر شد و سومین بازی خود را در نقش کارمند دخانیات در فیلم «احتمال باران اسیدی» به کارگردانی بهتاش صناعیها تجربه کرد که امسال در بخش «نگاه نو» سی و سومین جشنواره فیلم فجر رقابت میکند.
محمد شمس لنگرودی در حالی به سینمای ایران وارد شده که هیچیک از فیلم هایی که تا کنون بازی کرده روی پرده نرفته و به گفته خودش امیدوارم است از آن دسته از بازیگرانی نشود که فیلمهایش رنگ پرده را به خود نمی بیند.
شاعر مجموعه «روزی که برف سرخ ببارد» در گفتگویی با خبرنگار مهر درباره دلایل دست زدن به تجربه های تازه در عرصه هنر و حضور در فیلم هایی که بوی شاعرانگی می دهد سخن گفته است و در بخش هایی از این گپ و گفت کوتاه تاکید کرده که به هیچ عنوان نمی خواهد در نقش هایی نزدیک به زندگی شاعرانه خود بازی کند.
گفتگوی کوتاه با شمس لنگرودی شاعر مجموعه های «بومی و رومی»، «رفتار تشنگی»، «در مهتابی دنیا»، «خاکستر و بانو»، «جشن ناپیدا»، «قصیده لبخند» و مجموعه های بسیار دیگری را درباره تجربه های تازه اش در زندگی سینماییاش را می خوانید:
*«احتمال باران اسیدی» به کارگردانی بهتاش صناعیها از جمله فیلم هایی است که برای حضور در سی و سومین جشنواره فیلم فجر انتخاب شده و اگر این فیلم اکران شود چهره یک شاعر روی پرده نقش می بندند.
- همانطور که می دانید پیش از فیلم «احتمال باران اسیدی» دو فیلم دیگر «فلامینگو شماره ۱۳» و «جایی در یکی از روزهای آینده» را بازی کردهام اما هیچ کدام از آنها در جشنواره های فجر یا اکران عمومی دیده نشده اند. ولی خوشحالم که «احتمال باران اسیدی» در سی و سومین جشنواره فیلم فجر رونمایی میشود.
* با توجه به شناختی که جامعه از شما دارد این انتظار وجود دارد که شمس لنگرودی را در نقشی نزدیک به شخصیت حقیقی او یعنی یک شاعر ببیند. فیلم «احتمال باران اسیدی» تا چه اندازه به شخصیت حقیقی شما نزدیک است؟
- واقعیت این است که نقش من هیچ شباهتی به شاعر بودنم ندارد و نقش یک کارمند بازنشسته شرکت دخانیات را بازی می کنم.
داشتن این ذهنیت که در سینما هم قصد شاعر ماندن دارم کاملا اشتباه است چون می خواهم با سینما پنجره دیگری را پیش روی خود باز کنم به همین دلیل دوست ندارم روی پرده نقره ای شاعر باقی بمانم.
* انتظار مخاطب را نمی توان در نظر نگرفت.
- قطعا نمی توان این انتظار را نادیده گرفت اما باید متوجه باشیم که دنیای شعر و سینما با یکدیگر بسیار متفاوت است. شعر یک امر کاملا خصوصی است و من در شعر گفتن به نوعی همه کاره هستم. یعنی هنگام گفتن یک شعر خودم مولف، کارگردان، بازیگر، نورپرداز و تدوینگر و گاهی تهیه کننده هستم اما در سینما چنین نیست و من تنها یک فرد از مجموعه افرادی هستم که گردهم آمده اند تا قصه ای را بسازند و جلوی دوربین ببرند و شاعر ماندن در فیلم بستگی به فضای شاعرانه فیلمنامه دارد و اگر فضای فیلمی طلب کند و شاعرانه باشد قطعا متناسب با فضا پیش خواهیم رفت.
*ولی گویا خودتان هم بدتان نمیآید در نقش شاعر و یا نویسنده بازی کنید؛ همانطور که در فیلم «فلامینگو شماره ۱۳» نقش یک شاعر را بازی کردید.
- غیر از «فلامینگو شماره ۱۳» که اشاره شد هیچ یک از فیلم های دیگری که بازی کردم نقش شاعر را نداشتهام.
واقعیت این است که من بیش از سی سال در خلوت خودم نشسته بودم و شعر می گفتم به همین دلیل برای من به شخصه جذاب نیست که در سینما هم نقش شاعر و یا نویسنده را بازی کنم. دلم می خواهد از این فضا بیرون آیم و زندگی های دیگر را بازی کنم؛ زندگیهایی که فرصت حضور در آنها وجود ندارد. بنابراین شاعری برای من به یک شغل بسیار خصوصی و انفرادی تبدیل شده است و حالا نیاز به تجربه های تازه دارم.
* با این اوصاف اگر فیلمنامه ای که در آن نقش شاعر برایتان درنظر گرفته باشند، چندان مورد اقبالتان نیست.
- بله در آن نقش بازی نخواهم کرد مگر اینکه خود نقش ویژگی های منحصر به فردی داشته باشد و البته حواسم هست که سینما بداند من به عنوان یک شاعر ابزار کاراکترهایی که فیلمنامه نویسان می نویسند نیستم و قرار نیست خودم را به عنوان یک شاعر به انحای مختلف روی پرده ببینم.
* حضور و بازی در فیلم کارگردان های فیلم اولی از نکاتی است که در این سه فیلم در نظر داشته اید. به نظر می رسد قصد حمایت کردن از فیلمسازان فیلم اولی را نیز دارید.
- هر سه کارگردانی که با آنها کار کردم درک و برداشت های متفاوتی از سینما داشتند که البته در مجموع خوب بودند. اما در نهایت معتقدم اگر جوانان فیلمساز توهم نداشته باشند و همچنین اهل ریسک باشند آینده خوبی در انتظار آنها است و قطعا همکاری در کنار این جوانان علاوه بر عنصر حمایت برای من نیز لذت بخش است. ولی برخی از کارگردان های متوهم و خود بزرگ بین هستند که با هزینه های گزاف وارد سینما می شوند و به قولی غوره نشده مویز می شوند و تجربه نشان داده که این دسته از کارگردان ها در نهایت راه به جایی نخواهند برد.
*بنابراین حمایت شما از جوانان فیلمساز بسته به نوع نگاه و فعالیت آنها، متفاوت خواهد بود.
- من پیش تر تجربه همکاری با کارگردان های عجول و متوهم هنگامی که می خواستند مستندهایی از زندگی مرا بسازند داشته ام و در عین حال مستندسازهایی را دیده ام که با چشم باز و انتقادپذیری آثار خود را به بهترین شکل ممکن ساخته و پرداخته اند و خود من از بین ۶ مستندی که درباره زندگی ام ساخته شده است تنها دو مستند را دوست دارم و از ساختار آن راضی هستم.
* و حرف آخر
- حرف ناگفته زیاد است اما دوست دارم بعد از نمایش فیلم هایی که بازی کرده ام درباره هریک از آنها صحبت کنم.
نظر شما