یادداشت؛

آیت الله سیدهاشم بطحائی گلپایگانی، شیعه شیفته امیرالمومنین علی(ع)

آیت الله سیدهاشم بطحائی گلپایگانی، شیعه شیفته امیرالمومنین علی(ع)

آیت الله سیدهاشم بطحائی گلپایگانی فقیهی سنت گرا و مطلعی بود که رویکرد تقریبی داشت و در عین ولایتمداری، در عقاید اسلامی معتدل و عقلانی بود.

خبرگزاری مهر، گروه دین و اندیشه_یاسر عسگری: یکی از سنت‌های جاری عمومی در ایام غدیر، دید و بازدید از سادات و تبریک عید به آنهاست. در سالهای اخیر، در ایام عید غدیر، بعضاً خدمت آیت الله سید هاشم بطحائی گلپایگانی (ره) (استاد حوزه و دانشگاه و نماینده مجلس خبرگان رهبری) می‌رسیدم. اما امسال ایشان در بین ما حاضر نیست و این متن، یادنوشتی است برای این سید بزرگوار، فقیه حوزه علمیه قم و روحانی دوست داشتنی.

۱. دو سال گذشته در حدود بیست جلسه خاطرات شفاهی آیت الله بطحائی گلپایگانی رو ثبت و ضبط کرده بودم و نسخه اولیه پیاده شده خاطراتشان را نیز به دستشان رسانده بودم که تورقی بکنند و اگر اصلاحات و اضافاتی دارند، روی پرینت انجام دهند. این ایام فرصت خوبی بود برای شناخت ایشان، زندگی و فعالیت‌ها، رویکردها و منطق موضع گیری هایشان. تا اینکه اواخر اسفندماه خبر رسید آیت الله سید هاشم بطحائی گلپایگانی درگذشت. پیش تر در اوایل این ماه خبر درگذشت استاد محقق سید هادی خسروشاهی (شخصیت برجسته فرهنگی و حوزوی و به تعبیر زیبای استاد حکیمی، «فرهنگبان کوشا») و مهندس حسینعلی عظیمی (جهادگر دغدغه مند و از نظریه پردازان احیای جهادسازندگی و راوی کتاب خواندنی و ارزشمند «رسم جهاد») و… جامعه فرهنگی و انقلابی را داغدار کرد و آیت الله بطحائی گلپایگانی نیز داغها را بیشتر کرد. خدای متعال این سه شخصیت عالم و عامل را غریق رحمت بیکرانشان بکند. انشاءالله.

۲. آیت الله بطحائی گلپایگانی دانش آموخته حوزه علمیه قم، دانشگاه تهران و دانشگاه قاهره مصر بود. از سختی‌های تحصیل در حوزه و دانشگاه آن زمان می‌گفت. فقر، نداری، محرومیت، تنگ نظری و.... به شدت به نقشه‌های دشمنان دین در بیسواد و متحجر نگاه داشتن حوزویان و مشغول کردن حوزویان به امور غیرمهم معتقد بود. همواره تحصیل در حوزه و دانشگاه و تمام زندگی خودش را مدیون الطاف الهی و عنایات اهل بیت (ع) می‌دانست.

۳. وی از دوستان نزدیک و هم دوره ایهای آیت الله احمد بهشتی و آیت الله سید محمد خامنه ای و آیت الله سید مصطفی محقق داماد بود که همزمان با تحصیل در حوزه علمیه قم، تحصیل در دانشگاه را آغاز کرده بودند. همواره از سختی‌های تحصیل طلاب در دانشگاه آن وقت‌ها می‌گفت و خطر تحجر و جمود فکری را برای حوزه، بسیار خطرناک می‌دانست. در زندگی و سیره او نوعی خرافه ستیزی و تحجرستیزی مشهود بود.

۴. از مدرک گرایی های مفرط این دوره (خصوصاً دو سه دهه اخیر) در حوزه و دانشگاه انتقاد داشت و آن را آفتی برای جامعه علمی و حوزوی می‌دانست. بر سنت‌های علم آموزی گذشته و اصالت‌های حوزوی پای می‌فشرد. گاهی اوقات به شوخی درباره مدرک دانشگاهی اش می‌گفت «تاجدار» است (مال دوره رژیم گذشته است و مثل الآن و این دوره نیست که «راحت»!! یا با «پول»!! یا با «سفارش» به دست آمده باشد) با اینکه سال‌ها معلم و مدیر بهترین دبیرستان‌های قم و استاد دانشگاه تهران بود، اما بیش از همه خودش رو «طلبه» و «یک سرباز اسلام و مکتب اهل بیت (ع)» می‌دانست. خودش می‌گفت من یک سربازم در دو جبهه؛ هم در سنگر حوزه و هم سنگر دانشگاه.

۵. بعد از اتمام تحصیلات کارشناسی در دانشگاه تهران، سربازی نیز رفته بود و با توجه به تحصیلاتش یکی از افسران نظامی بشمار می‌رفت و عکس نظامی اش رو همواره همراه خودش داشت و خاطرات زیادی از این دوران بیان می‌کرد و از اینکه در این دوران هم شعائر دینی و روحیه طلبگی اش را حفظ کرده بود شاکر خدای متعال بود. شاید بعضی از روحیات انضباطی و قاطعیت در زندگی و تدریس و حتی مواضع بدون ملاحظانه و قاطعانه اش ناشی از درک و لمس چنین دورانی باشد.

۶. امورات زندگی شأن از تبلیغ و تدریس بود؛ چه تدریس حوزوی و چه تدریس در دبیرستان‌ها و دانشگاه‌ها. مدت‌ها معلم دینی و فلسفه دبیرستان‌های قم و حتی در مقطعی، مدیر دبیرستان دین و دانش قم بود. بعدها استاد پردیس فارابی دانشگاه تهران شد و تمرکزش در اواخر دوره تدریسش بیشتر روی فقه و حقوق بود. پس از بازنشستگی پرحاشیه شأن توسط دکتر فرجی دانا، رئیس وقت دانشگاه تهران، در برخی دانشگاه‌های قم مانند دانشگاه ادیان و مذاهب، دانشگاه آزاد اسلامی واحد قم و مؤسسه آموزش عالی شهاب دانش و… تدریس می‌کرد.

۷. روحانی و فقیهی متشرّع، خوش مشرب، بانشاط، سالم، ساده زیست، دغدغه مند و عدالت خواهی بود. زندگی کودکی و جوانی اش با فقر و محرومیت عجین بود و از همین سو، همواره درد محرومین و فقرا رو داشت. به برخورد با مفسدین اقتصادی قائل بود و بر قاطعیت دستگاه قضائی در برخورد با مفسدان و متخلفان تأکید داشت. ساده زیست بود و کارهای شخصی اش را تا این اواخر خودش انجام می‌داد یا اینکه اواخر فرزندان یا نوه‌ها کمکش می‌کردند. از نقش مهم و زیاد همسرش یاد می‌کرد و از همراهی ایشان در طول زندگی مشترکشان بسیار تقدیر می‌کرد. خانه ساده و باغچه زیبایی داشت. عالم و فقیهی در دسترس بود و تلفن‌ها را خودش جواب می‌داد و درب‌ها را نیز نوعاً خودش باز می‌کرد. ماشین قدیمی جالبی داشت که بعضاً خودش نیز رانندگی می‌کرد و این اواخر به خاطر مسئولیت نمایندگی مجلس خبرگان رهبری، راننده و نگهبانی برایش در نظر گرفتند که گرچه به آن راضی نبود ولی بخاطر کهولت سن و یکسری مسائل دیگر و رفت و آمدهای مکرر در شهرستان‌ها و خصوصاً به تهران پذیرفت.

۸. به مردم و قدرت مردم اعتقاد داشت و دغدغه خدمت به مردم داشت و روابط اجتماعی خوبی با مردم عادی و کوچه و بازار داشت و چون فقر و محرومیت و نداری و بیسوادی و اوضاع نامناسب مردم در دوره پهلوی را به عینه دیده بود و با تمام پوست و گوشت و خون لمس کرده بود، البته انتظار داشت که مردم هم قدردان و شاکر الطاف الهی و نعمت انقلاب اسلامی باشند. اگرچه به کم کاری و عملکرد بد و ندانم کاری‌های برخی مسئولان و وجود نفوذی‌ها انتقاد و اعتراض داشت ولی نقش بالایی برای انقلاب اسلامی و مجاهدت روحانیت متعهد در ارتقای وضعیت رفاه و آموزش و بهداشت و معیشت همه مردم در این چهل سال قائل بود و شاکر بودن / نبودن مردم در این دوران را آزمایش الهی می‌دانست.

۹. از برخی اساتید حوزه می‌شنیدم که سواد فقهی و تفسیری بالایی دارد و مهمتر اینکه شجاعت در بیان نظرات فقهی و تفسیری اش را نیز دارد. صاحب رساله عملیه بود، ولی خیلی متواضع و در دسترس و خودمانی بود. بی تکلف و ساده زیست بود. هر کس با او ارتباط می‌گرفت از روحیات و آزادمنشی و خودمانی بودن ایشان خوشش می‌آمد.

۱۰. در بیان عقاید سیاسی و نظرات فقهی اش، آدم شجاع و حُرّی بود. شجاعت و صراحتش کم نظیر بود. اهل ریا و تزویر و تملّق و نفاق نبود. طی این مدت آشنایی، ایشان را روحانی صادق و سالم و صریحی دیدم که یافتن شخصیت‌هایی با این ویژگی، در این دوره و زمانه، نعمت بزرگی هست و لطف خدا بود که اواخر حیات ایشان را درک کردم.

۱۱. شخصیت مستقلی بود و نظرات مستقل و غیرجناحی داشت. به خط امام و رهبری اعتقاد داشت و بدان پایبند بود. گروه‌های سیاسی رو خوب می‌شناخت و از هر کدام از گروه‌ها و جریانات، زخم خورده بود. در جلسات خصوصی اش بعضاً و به درخواست‌های مکرر بنده، از اتفاقاتی که هر کدام از این جریانات متعارف سیاسی و مدعی انقلابی گری یا اصلاح طلبی برای او ایجاد کرده بودند، کم و بیش گفته بود. به وظیفه و رسالت خودش عمل می‌کرد. تعلّق خاطری به هیچ جریانات و جناح‌های سیاسی و حوزوی نداشت و خود را فدای یک جریان سیاسی یا حوزوی نکرد. دغدغه اش، شریعت الهی و دین خدا بود. به استقلال حوزه و حوزویان معتقد بود و جناح گرایی و باندبازی و سیاست زدگی (غیرشرعی) را یکی از آفات برخی حوزویان و روحانیون می‌دانست و آنها را باعث رویگردانی مردم از دین و روحانیت می‌دانست.

۱۲. از رسانه‌ها نمی‌ترسید و به اثرگذاری و روشنگری رسانه‌ها باور داشت و از این فرصت برای رساندن نظرات خودش استفاده می‌کرد. گویی به رسانه‌ها، به عنوان یک «منبر مجازی» و «تریبونی» برای تبلیغ دین و بیان مواضع حوزه علمیه استفاده می‌کرد. لذا گفتگوهای رسانه‌ای زیادی از ایشان به جای مانده است که می‌تواند تا حد زیادی گویای مواضع دینی و سیاسی و فرهنگی و اجتماعی خصوصاً دو دهه اخیر ایشان باشد. غیر از رسانه‌های غربی، با تمام رسانه‌ای مصاحبه می‌کرد و محدودیت رسانه‌ای داخلی نداشت. هم با خبرگزاری‌های حوزه و فارس و تسنیم و مهر و رسا مصاحبه از او موجود است و هم با خبرگزاری‌های ایسنا و ایرنا و ایلنا. او رسانه‌ای ترین عالم و فقیه حوزوی در بیان اتخاذ مواضع سیاسی و اجتماعی و فرهنگی روز جامعه یافتم و از این جهت، از نمایندگان بسیار فعال مجلس خبرگان رهبری بود. برای رأی مردم تهران ارزش و احترام بالایی قائل بود و به تشخیص خودش، مواضع صریحی برای بهبود اوضاع سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و حتی کشاورزی مردم اتخاذ می‌کرد یا پیشنهاد می‌داد.

۱۳. در بیان کلمات دقیق و متوجه بار حقوقی کلمات بود. شیطنت رسانه‌ها و بهانه جویی ها را به خوبی می‌دانست و چون دانش آموخته حقوق بود، سعی می‌کرد دقیق نظر و مواضعش را بیان کند. شاید برخی نظرات و مواضع سیاسی و فرهنگی اش را نپذیریم ولی استدلال و منطق آن نظرات و مواضع، همواره در گفتگوهای رسانه‌ای اش قابل دسترسی و قابل تأمل است.

۱۴. ایشان سال‌ها به تبیین شعائر اسلامی، خدمت به مکتب اهل بیت (علیهم السلام)، سخنرانی‌های ارزشمند معارفی و اعتقادی و تربیت طلاب و دانشجویان علوم دینی اهتمام داشتند و در مسئولیت‌های گوناگون از جمله نخستین استاندار چهارمحال و بختیاری و نمایندگی ولی فقیه در این استان و سپس امامت جمعه گلپایگان خدمات شایانی به نظام اسلامی و آن مناطق کرد. از شخصیت‌هایی بود که از گذشته اش، احساس پشیمانی نداشت و می‌گفت همواره سعی می‌کردم در مواضع و اقداماتم، رضایت خدای متعال را در نظر بگیرم و مواضع افراطی و تفریطی نداشته باشم و کارهایم به نفع همه مردم باشد.

۱۵. به فقه و شریعت اسلامی، اعتقاد و باور و پایبندی خاصی داشت و از منطق و عقلانیت مکتب اهل بیت (ع) دفاع می‌کرد. از امورات فرهنگی و اجتماعی، به «اجرای شریعت» و «تحقق عدالت» و «حفظ حجاب» خیلی تأکید داشت و آنها را جزو وظایف اصلی حکومت اسلامی می‌دانست. بارها شده بود که شخصیت‌ها یا از دفاتر مراجع، به ایشان زنگ می‌زدند و بابت نظرات صریح و امر به معروف و نهی از منکر علنی اش، تشکر می‌کردند. چرا که خودشان به دلایل مختلف، نمی‌خواستند یا نتوانستند متعرض آن اتفاقات بشوند.

۱۶. همواره از شیطنت دشمنان اسلام و انقلاب اسلامی می‌گفت و مواضع روشن و قاطعانه ای علیه آمریکا و انگلستان و رژیم صهیونیستی و سردمدارانشان و فرقه‌های انحرافی مانند بابیت و بهائیت و وهابیت داشت. از مظلومیت مسلمانان جهان و به ویژه مردم فلسطین و افغانستان و بحرین و یمن و عراق می‌گفت و از مشکلات و مسائل آنها غافل نبود.

۱۷. آن مرحوم در طول عمر خویش از زمره روحانیون آگاه به مسائل روز بود که همراه با تقوای الهی خود را در محیط اجتماع حاضر می‌ساخت و به ترویج متناسب اندیشه دینی اقدام می‌نمود. سفرها و جلسات تبلیغی زیادی داشت و گویی هر چه بر سن و سال ایشان افزوده می‌شد، انگیزه و تلاش او نیز افزوده می‌شد.

۱۸. از گفتگو استقبال می‌کرد. همه افراد و گروه‌ها را به حضور می‌پذیرفت مگر ضدانقلابها. از شنیدن نظرات متفاوت و متضاد استقبال می‌کرد. طیف‌های مختلف سیاسی و فرهنگی با ایشان ارتباط می‌گرفتند و ایشان هم نظرات خود را صریح بیان می‌کرد. خوشامد دیگران و جناح‌ها، نظر نمی‌داد و موضع نمی‌گرفت و تلاش داشت از نظرات و مواضعش به نفع ضدانقلاب سواستفاده نشود. اگر به نظر و رأیی رسیده بود، محکم بر آن پای می‌فشرد و سفارشات و تماس‌های مختلف او را از نظرش برنمی گرداند، به استقلال حوزه و حوزیان از احزاب و جناح‌های سیاسی اعتقاد داشت و رسالت مهم خود را اعلام موضع یک طلبه و روحانی حوزه علمیه می‌دانست و برای مواضعش، سروصدا و هیاهو و جنجال نمی‌کرد؛ بعضاً می‌گفت من نظرم را دادم و آنهایی که باید بشنوند شنیدند. یا می‌گفت اهمیت این مواضع بعداً مشخص می‌شود.

۱۹. فقیهی سنت گرا و مطلعی بود که رویکرد تقریبی داشت و در عین ولایتمداری، در عقاید اسلامی معتدل و عقلانی بود. از مدعوان حوزوی کنفرانس‌های تقریب مذاهب اسلامی بود. برای سخنرانی بین مردم اهل سنت (خصوصاً منطقه گلستان و آذربایجان غربی و کردستان) دعوت می‌شد و بعضاً از ارادت برخی علمای اهل سنت به خودش می‌گفت و اینکه جلسات و سخنرانی‌هایم را می‌پسندند. دیدگاه تقریبی او توجه همه به سنت پیامبر (ص) و معصومین (ع) بود.

۲۰. شاکر خدای متعال بود و عاشق اهل بیت (ع) و زندگی اش را مدیون الطاف الهی و عنایات آن ذوات مقدسه می‌دانست. از ته دل، به آنها باور عمیق داشت و بعضاً از عنایات معصومین (ع) می‌گفت. کهنسال بود و عوارض کهولت سن از جمله لرزش دست، خستگی و بعضاً تنگی نفس و… تا حدی در او مشهود بود. پیش تر در ماه رمضان سال ۱۳۸۵ سکته مغزی داشت و سمت چپ بدن ایشان از کار افتاده بود و شفا یافته بود. به باورم، یک بار در اوایل اسفند، به برکت تربت امام حسین (ع) و اعتقادش به آن، به صورت موقت (سه هفته‌ای) درگذشت / مرگ او به تأخیر افتاد، ولی تقدیر او به گونه‌ای دیگر رقم خورده بود و به عالَم باقی رفتنش قطعی شده بود و این گونه بود که اواخر اسفندماه درگذشت و پیکرش مثل بقیه درگذشتگان ایام کرونایی، در مظلومیت خاصی تدفین شد. اگرچه کلیپ کوتاهی از سخنانش در اوایل اسفند ماه گذشته پرحاشیه شد ولی ایشان مظلوم واقع شد، ولی زندگی و مرام کل زندگی او را باید دید و نظر داد، نه اینکه افرادی از زندگی و تجربه و سلوک حدود هشتاد ساله اش بگذرند، و به سه چهار دقیقه کلیپی بسنده و بر آن اساس، درباره ایشان موضع گیری کنند. خدای متعال عاقبت همه ما را ختم به خیر بکند و ایشان را بیامرزد و با اجداد طاهرینش (ع) محشور نماید.

کد خبر 4996600

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha