خبرگزاری مهر- گروه دین و اندیشه: پیدایش جریان مذهبی- سیاسی خوارج از نکتههای تأمل برانگیز تاریخ اسلام است. این گروه در آغاز پیدایش خود در ماجرای صفین و پس از جریان موسوم به "حکمیت"، با برداشتی سطحی از قرآن، حق حکمیت و داوری انسانها در منازعات میان انسانهای دیگر را انکار کرد.
پس از این انکار حتی فرمانروایی و سلطه سیاسی انسانها را بر انسانها ناروا شمرد و آن را تنها متعلق به خدا دانست. این گروه اگر چه به سبب اقدامات تندروانه حاصل از کافر شماری بیشتر مسلمانان در ماجرای "نهروان" قلع و قمع شد، اما همانگونه که امام علی(ع) پیش بینی کرده بود، دنبالههای آنان تا قرنها در صحنه سیاسی جهان اسلام ماندند و به خصوص در مبارزه با دستگاه خلافت اموی نقش مهمی ایفا کردند.
از جمله دلایل این ماندگاری تعدیلی بود که نسلهای بعدی خوارج یعنی وارثان "محکمه اولی" در دیدگاههای خود به وجود آوردند. هر چند نویسندگان کتابهای ملل و نحل، خوارج را در انتساب به افراد و سرکردگان مختلف به فرقههای متعددی تقسیم کردهاند، اما جوهر اندیشه و باور آنها مشترک بوده است؛ عقایدی نظیر توجه به زهد، انکار عثمان خلیفه سوم، خردهگیری بر امام علی(ع) به خاطر تن دادن به حکمیت، ظلم ستیزی، اعتقاد به عدم انحصار خلافت در قریش (بر خلاف گفتمان رایج در میان اهل سنت) و در مواردی استفاده از تقیه دینی و اعتقاد به کافرشماری مرتکب گناه کبیره وجه مشترک تمامی گروههای خارجی مذهب است.
صاحبان این گونه اندیشهها موفق شدند در سرزمینهایی که زمینه پذیرش این گونه افکار وجود داشت دست به کار تبلیغ شوند.
آنان به خصوص در نواحی دوردست و حاشیهای جهان اسلام با بهرهگیری از شیوه "دعوت" و با استفاده از ناخشنودی مردم این نواحی از والیان دستگاه خلافت توانستند در پایهگذاری حکومتهای کوچک محلی توفیقهایی به دست آورند. بخشهایی از سرزمین وسیع شمال آفریقا نیز از اواخر قرن اول هجری دستخوش ناآرامیهایی شد که برانگیزندگان اصلی آن سرکردگان خوارج بودند.
آنان سرانجام با زد و خوردهای شدید و پس از دهها سال تلاش موفق شدند در بخشهایی از این سرزمین همچون شهر طرابلس غرب، شهر ساحلی طنجه، شهر نوبنیاد تاهرت و شهر تجاری و دور از دسترس سجلماسه در شمال غربی آفریقا قدرتهای کم دوام ناحیهای و در دو مورد (رستمیان و بنی مدرار) حکومتهای پایدار اما کوچکی به وجود آورند.
این اثر کوشیده با تکیه بر دادههای منابع، فرایند شکلگیری این نوع از حکومتها را در آن فراز از تاریخ اسلام مورد بازکاوی قرار دهد.
این کتاب علاوه بر مقدمه و نتیجه در 9 فصل سامان یافته است. وجود نمایههای اعلام، اماکن، و فرق و قبایل از نکات قابل توجه این اثر است.
فصل اول کتاب به کلیات بحث اختصاص دارد. فصل دوم به بررسی زمینهها و عوامل سیاسی گسترش خارجیگری در شمال آفریقا پرداخته است. فصل سوم به بررسی مراحل شکلگیری دولتهای خارجی مذهب در شمال آفریقا میپردازد.
نویسنده در فصل چهارم کتاب به عوامل آسان کننده موفقیت خوارج در شمال آفریقا پرداخته است.
موارد آسیب پذیری جنبش خوارج در شمال آفریقا، زمینههای فکری و دینی گسترش خارجیگری در شمال آفریقا، اعتدال نسبی و تلاش فکری خوارج، نقش عوامل اجتماعی، قومی و زبانی در توجه به تفکر خارجی، زمینهها و عوامل اقتصادی گسترش خارجیگری در شمال آفریقا سایر فصول این کتاب به شمار میروند.
نظر شما