۱۶ مهر ۱۳۹۵، ۱۰:۰۱

نگاهی به دفتر رباعی‌های میلادعرفان پور؛

دربارۀ تو، ای پسر انسان

دربارۀ تو، ای پسر انسان

آنچه خطری پیش روی سرایش عرفان‌پور است این است که در شعر او با تعمیق معنا، مضمون به کلی رها شود و توجه به درونیات و اندیشه‌های متعالی منجر به فراموشی کشف‌های ساده و صمیمی شود.

به گزارش خبرنگار مهر، حسن صنوبری شاعر و منتقد ادبی با ارسال یادداشتی برای خبرگزاری مهر، به دفتر شعر «درباره تو» شامل تازه‌ترین سروده‌های میلادعرفان‌پور که از سوی انتشارات سوره مهر منتشر شده است نگاهی انداخته است. متن این یادداشت به شرح زیر است:

رباعی، راه درازی را پیموده تا به امروز، تا به میلاد عرفان‌پور برسد. سخن‌گفتن درباره مجموعه شعر تازۀ عرفان‌پور، شاعری که توانسته در اندک زمانی، آن‌هم در جوانی، پسند مخاطب عام و خاص را به دست بیاورد و اتفاقی نو در قالبی کهن رقم بزند کار آسانی نیست. همان سه اسم که در ابتدای یادداشت از آنان یاد شد، اسم‌های کوچکی نیستند و رسم‌های ساده‌ای را در جهان رباعی پدید نیاوردند. اگر ادبیات فارسی فقط همین سه شاعر را داشت برایش کفایت می‌کرد که بر جهانیان فخر بفروشد. اما رباعی با همین پیشینه‌های درخشان روزگار گذشته، خواست تا در روزگار نو، نونوار شود. اولین تجربه‌های رباعی نوین را شاید شاعرانی چون منصور اوجی در دهۀ پنجاه رقم زدند. اما اتفاقات جدی‌تر و هنری‌تر در دهۀ شصت بود که توسط شاعرانی چون مرحوم سیدحسن حسینی و زنده‌یاد قیصر امین‌پور در این قالب پدید آمد و باعث شد رباعی پس از مدت‌ها و پس از انقلاب نیما، در شعر امروز جدی گرفته شود. این تلاش‌ها ادامه پیدا کرد تا رباعی در دهۀ هفتاد به اسم درخشانی به نام بیژن ارژن رسید که هنوز خاص‌ترین امضا و غیرقابل تکرارترین شیوۀ رباعی‌سرایی را دارد. با ارژن بود که بیش از پیش رباعی به تصویرگرایی رسید.

 در میانۀ دهۀ هشتاد بود که عرفان‌پور آمد تا ثابت کند مسیر رباعی و نوگرایی بن‌بست ندارد. عرفان‌پور هم چون ارژن بلاغت تصویر را جدی گرفت، اما هم در مخاطب‌شناسی هم در اندیشه، مسیر خود را در پیش گرفت. گسترۀ مخاطبان عرفان‌پور گسترده‌تر و لحن او ساده‌تر و صمیمانه‌تر از رباعی ارژن شد و در ابراز اندیشه نیز صراحت بیشتری از خود نشان داد. این است که من امروز هم رباعی ارژن را دوست دارم هم رباعی عرفان‌پور را، اما کتاب عرفان‌پور را به افراد بیشتری می‌توانم هدیه بدهم.

«از شرم برادرم» (نخستین مجموعه‌شعر عرفان‌پور) با این رباعی آغاز شد، شعری که نام مجموعه را هم در دل خود داشت:

آن‌روز در آن معرکه مجنون رقصید
بی‌خود شد و در کنار کارون رقصید
خورشید فرو رفت در اعماق زمین
از شرم برادرم که در خون رقصید

به جز این شعر که با پردازش مضمون غروب آفتاب هنوز هم ارزش هنری خود را دارد، در این مجموعه شعرهای دیگری هم بود که با قدرت عاطفی بالا توانست مقبولیت زیادی را در فضای شعر شاهد به دست بیاورد:

انشام دوباره بیست، بابای گلم!
موضوع: کسی که نیست –بابای گلم-
دیشب زن همسایه به من گفت: یتیم
معنای یتیم چیست؟ بابا گلم!

مجموعه شعر «از شرم برادرم» با این رباعی تمام می‌شود (به هر دو معنای عبارت) و آغازگر اتفاقات جدیدی برای شاعرش:

تلخ است که لبریز حقایق شده است
زرد است که با درد موافق شده است
شاعر نشدی وگرنه می‌فهمیدی
پاییز بهاری‌ست که عاشق شده است

«پاییز بهاری‌ست که عاشق شده است» عنوان دومین مجموعه‌شعر عرفان‌پور بود و همین سطر با همین کشف صمیمی و ساخت شگفت توانست از میان تمام سطرهای غیرموسیقایی فاتح حافظۀ شعری مردم دهۀ هشتاد و نود شود.

 پس از این دو کتاب («از شرم برادرم» و «پاییز بهاری است که عاشق شده است») عرفان‌پور رباعی‌های خود را در کتاب‌های «پادشهر»، «جشن فراموشی‌ها» و «ناخوانده» به طور تخصصی و در کتاب‌های «بی‌خبری‌ها» و «از آخر مجلس» همراه با  قالب‌های دیگر ادامه داد. با نگاهی به سیر رباعی‌سرایی عرفان‌پور در طی این کتاب‌ها رباعی‌های او با توجه به زبان، تقویت؛ با توجه به بیان، هنری‌تر و با توجه به معنا، درونی‌تر و عرفانی‌تر شدند.

 مخصوصا از مجموعۀ پادشهر به بعد، در کنار درون‌مایه‌های اجتماعی و مذهبی، نوعی عرفان اخلاقی ‌جان‌مایۀ رباعی‌های عرفان‌پور را تشکیل می‌دهد، گاه به ظرافت و گاه به صراحت و به مثابه ادبیات تعلیمی مدرن. از   پادشهر به بعد شاهکارهای شعری عرفان‌پور عموما شعرهای عرفانی هستند. به نظر من بهترین شعر کتاب «جشن فراموشی‌ها» و شاید حتی بهترین شعری که در آن روزگار منتشر شد این رباعی بود:

دل –این دل تنگ- زیر این چرخ کبود
یک عمر دهان جز به شکایت نگشود
آرامشِ تسبیحِ شما بر هم خورد
شرمنده‌ام ای درخت! ای گل! ای رود!

از بهترین رباعی‌های کتاب ناخوانده هم این دو رباعی بودند:

چشم همه چشمه‌های جوشان به خداست
باران، اثر نگاه دهقان به خداست
گل‌ها همه آیه‌های قرآن هستند
ایمان به بهار، عین ایمان به خداست

و

خود را به حیات دیگری آوردم
قبرستان را قیامت خود کردم
هر قبر کتاب تازه‌ای از مرگ است
آهسته، کتابخانه را می‌گردم

و آنک بهترین رباعی کتاب تازۀ «دربارۀ تو» این شعر زیباست:

یک پنجره، گلدانِ فراموش‌شده
یک خاطره، انسانِ فراموش‌شده
در خانه، جماعتی پی معجزه‌ها
بر طاقچه، قرآنِ فراموش شده

این کتاب همین یک شعر را داشت هم بهترین کتاب شعر امسال بود. می‌گویند سینما هنر هفتم و هنر امروز است، می‌گویند حرف‌هایی را فقط می‌توان در عالم سینما زد، می‌گویند تاثیرگذاری و روایت‌گری سینما از دیگر هنرها پیش است؛ این گوی و این میدان! در محدودۀ چهار سطر، یک جهان معنا و یک معنای جهانی را کجا جز شعر می‌توان جست!؟ رباعی‌های عرفان‌پور می‌گویند شعر هنوز زنده است و هنوز هنر نخست این سرزمین و هنوز مادر همه هنرها.

گفتم شعر عرفانی، نگفتم شعر مذهبی. از نخستین مجموعه‌شعر عرفان‌پور تا فرجامینش شعر مذهبی از محتواهای اصلی شعری اوست؛ اما وقتی سخن از عرفان می‌کنیم نظر به باطن مذهب و باطن اشیاء داریم. نه اینکه در شعر عرفانی حق نداریم از ظواهر سخن بگوییم، بلکه باید رجوع سخن و گرانیگاهِ شعر آگاهانه به سوی وجهه باطنی دین و معرفت الهی باشد. نگاهی فراتر از امور ظاهری دین. در رباعی آخر نام کتاب مقدس مسلمانان آمده ولی نه به عنوان کتابی خاص مسلمانان، بلکه به عنوان کتاب اعجاز و کتاب خدا و پنجره‌ای به جهان غیب.  

آنانکه در هنر صرفا با انسانِ کلیِ بی‌زمانِ بی‌مکانِ لامذهبِ کور و کر سخن می‌گویند، همانقدر با حقیقت انسان و انسان حقیقی بیگانه‌اند که آنانکه مخاطب خویش را صرفِ انسانِ این‌جاییِ این‌زمانیِ خویش و هم‌کیش می‌انگارند. انسان هم جزئی است، هم کلی است. هم در زمین است هم در آسمان. هم ما هم من. عرفان‌پور در مجموعه‌های نخستینش با انسانی این‌جایی و این‌زمانی گفتگو کرد، با ایرانیِ مسلمانِ امروز؛ وقتی پیش‌تر آمد –مخصوصا از کتاب پادشهر- روی سخن با انسان بی‌جا و بی‌زمان نیز کرد و این نگاه به آسمان باعث نشد درخت شعر ریشه از زمین ببرد. مخاطب شعر عرفان‌پور نیز، مخصوصا در مجموعه‌های بازپسینش نه «تو» ی ایرانی مسلمانِ امروز و نه «تو» ی کلی و انتزاعی که «تو» ی انسان است. هم انتزاعی، هم انضمامی. هم زمینی هم آسمان. هم ظاهری و هم باطنی. وقتی با انسانِ اکنونی و اینجایی سخن می‌گوید شعرش رنگ شعر اجتماعی می‌گیرد و آن‌گاه که با انسان بی‌زمان و بی‌مکان، شعرش آهنگِ شعر عرفانی را می‌نوازد. این است که «دربارۀ تو» کتابی است دربارۀ من و دربارۀ تو ای پسر انسان!

 باری، چنانچه به بیانی دیگر گفته شد، وقتی به سیر سرایش عرفان‌پور بنگریم، در مجموعه‌های اول غلبه با مضمون بود و در مجموعه‌های آخر دست بالا با معنا. آنچه خطری پیش روی سرایش عرفان‌پور است این است که در شعر او با تعمیق معنا، مضمون به کلی رها شود و توجه به درونیات و اندیشه‌های متعالی منجر به فراموشی کشف‌های ساده و صمیمی شود. توجه به آسمان حق است که حواس شاعر را از زمین پرت کند ولی پاهایش را نباید قطع کند. اگر چنین اتفاقی بیافتد با شعری بی‌روح،   بی‌نمک، و بی‌سود و زیان و بیگانه با امروز مواجه می‌شویم که بهترش را شاگردانِ شاگردانِ ابوسعید گفته‌اند. من امیدوارم شاعر نیز متوجه این ظرافت باشد و بداند اگر عمق و والایی شعرش به واسطه همین رویکرد اخیر توجه به معنا است، نمک شعرش همان کشف‌ها و مضمون‌یابی‌های ساده و صمیمی است.

کد خبر 3778009

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha