۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۸، ۱۰:۴۸

توسط انتشارات کتاب جمکران؛

رمان «فرار از شب» چاپ شد/زمانی که دخترها زنده‌به‌گور می‌شدند

رمان «فرار از شب» چاپ شد/زمانی که دخترها زنده‌به‌گور می‌شدند

رمان «فرار از شب» نوشته اکرم صادقی توسط انتشارات کتاب جمکران منتشر و راهی بازار نشر شد.

به گزارش خبرنگار مهر، رمان «فرار از شب» نوشته اکرم صادقی به‌تازگی توسط انتشارات کتاب جمکران منتشر و راهی بازار نشر شده است.

این کتاب اولین رمان اکرم صادقی است که به‌عنوان فیلمنامه‌نویس شناخته می‌شود. داستان «فرار از شب» درباره دورانی است که اعراب جاهلی پیش از ظهور اسلام نوزادان دختر خود را زنده‌به‌گور می‌کردند.

جدا از قرآن که بزرگترین معجزه پیامبر اسلام است، شاید بشود گفت مهم‌ترین اعجاز پیامبر (ص) به راه آوردن مردم سرزمین بادیه و شتر بود؛ مردانی که سخت‌تر از سنگ و خشک‌تر از بیابان بودند؛ رام‌شدنی نبودند مگر به زبان نرم و شراب شیرین. سرگرمی این مردم، جنگ، شعر و زن بود. زبان نرم و اخلاق حسنه پیامبر (ص) این مردم خشن را به راه آورده و از بندگی بت‌ها به بندگی خدا رساند.

داستان رمان «فرار از شب» درباره زندگی زن و مرد عربی است که در عربستان آن‌زمان زندگی می‌کنند؛ یکی از شهر و دیگری از بیابان آمده اما عشق باعث پیوندشان با یکدیگر شده است. بخشی از روزهای عاشقانه این‌دو، مصادف با حضور محمد (ص) در شهر مکه است. زن در انتظار میلاد نوزادش است. شغل مرد نیز که در صحرا بزرگ شده، پیدا کردن نشانه و اصطلاحاً رد زدن است. او باید برای مأموریتی رد رسول خدا را بزند و با او مواجه می‌شود.

داستان این کتاب در ۸ فصل و با رویکرد سفرنامه‌ای و ماجراهای تعقیب و گریز نوشته شده است.

در قسمتی از این کتاب می‌خوانیم:

فرزندش در شکمش جابه‌جا می‌شود. فرزندش نیز این آزادی را حس کرده است و دیگر در گوشه‌ای از شکم جمع نمی‌شود و شکم جیهان را به درد نمی‌آورد. خود را پرنده‌ای رها از بند می‌داند که اکنون بال و پر گشوده و قصد پرواز دارد. او سال‌های پیش از این و در دوران کودکی‌اش همیشه می‌ترسید مبادا روزی مانند غزلان دختر به دنیا بیاورد و زنده‌به‌گور شود و برای همیشه حسرت مادربودن را در قلب داغدارش مدفون نماید.

برای کمک به غزلان و در آغوش گرفتن نوزادان بسیار مشتاق است و با عجله به سمت اتاق نوزادان می‌رود که صدایی می‌شنود. می‌ایستد و گوش تیز می‌کند. صدای ناله و گریه ضعیفی به گوش می‌رسد. به دنبال صدا اتاق‌ها را یکی‌یکی نگاه می‌کند تا به اتاق غزلان و خالد می‌رسد. صدای خالد است که استغفارکنان با پروردگار نجوا می‌کند. هنوز ترس دوران کودکی‌اش را به یاد دارد که به دلیل تنفر خالد از دخترها همیشه باید از دسترسش دور می‌ماند. پنهان می‌شود خالد او را نبیند ولی با دیدن حالت خالد که با آن هیکل مردانه و تنومندش دو زانو زار می‌زند غمگین می‌شود. بیرون اتاق به دیوار تکیه می‌دهد و همین‌طور که به سقف خیره شده به ناله‌های خالد گوش می‌سپارد.

- ای پروردگار بزرگ، من چگونه در پیشگاه تو حاضر شوم و چگونه پاسخگوی تو باشم وقتی دستانم به خون صدها کودک آغشته است. ننگ بر من باد که پیامبر سیزده سال ما را به راه تو هدایت نمود و من کر و کور بودم. ای کاش همان ابتدا صدای تو را شنیده بودم. ای پروردگار بزرگ و مهربان توبه این بنده گناهکار و خطاکارت را بپذیر و از خطاهای من بگذر و من را از آتش دوزخ امان ده...

خالد با صدای بلند گریه می‌کند و به زمین می‌افتد. جیهان بغض می‌کند. التماس‌های خالد او را به یاد ضجه‌های خودش و زنانی می‌اندازد که بعد از نُه ماه چشم‌انتظاری فرزندانشان را به زور از آنها می‌گرفتند و در مقابل چشمانشان زنده‌زنده در گور می‌کردند. هنوز هم باور نمی‌کند.

این کتاب با ۱۶۶ صفحه، شمارگان هزار نسخه و قیمت ۱۵ هزار تومان منتشر شده است.

کد خبر 4612463

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha