۶ مرداد ۱۳۹۸، ۹:۰۵

«کدام مقاومت؟ کدام رهایی؟»-۱۲/ مهر گزارش می‌دهد

دشواری‌های مقاومت در دورانی که «پول» خدایی می‌کند!

دشواری‌های مقاومت در دورانی که «پول» خدایی می‌کند!

مقاومت در برابر کشوری که به طور نمادین معنایی جز «تجسم نظام‌مند پول» ندارد، توسط کسانی که بارها و بارها ثابت کرده‌اند شیفته، مفتون و «کشته‌مرده» پول هستند، چه معنایی می‌تواند داشته باشد!

خبرگزاری مهر – سرویس فرهنگ:

یک.

چند سال پیش در جلسه‌ای «خصوصی» با حضور دو تن از چهره‌های فرهنگی رسانه‌ای تأثیرگذار کشور حضور داشتم که قرار بود درآن جلسه درباره راه‌اندازی یک سایت و مجله فرهنگی رسانه‌ای صحبت شود. یک طرف این گفت‌وگوی دو طرفه، چهره انقلابی رادیکالی حضور داشت که قرار بود با دفاع از طرحش برای راه‌اندازی سایت و مجله، به گفته خودش، مقابله و مقاومتی تمام‌عیار را در برابر روشنفکران و غرب‌زده‌ها و نئولیبرال و… ایجاد کند. طرف دوم اما مسئولی فرهنگی رسانه‌ای نشسته بود که بیشتر شنونده بود و گویی می‌توانست زیرساخت‌ها، هزینه‌ها و از همه مهمتر «پول» این اصطلاحاً مقابله تمام عیار در برابر واداده‌ها و غربزده‌ها و نئولیبرالها و روشنفکران خودفروخته و… را فراهم کند.

فرایند پرزنت طرح، از سوی چهره اصطلاحاً اندیشه‌ورز و منتقد فرهنگی و… بسیار پرشور انجام می‌شد و در لابه‌لای صحبت‌ها هم تاکید ویژه‌ای بر «ضرورت انجام این تکلیف به هر قیمتی» می‌شد و همچنین تاکید بر این نکته مدام تکرار می‌شد که اگر چنین مقابله‌ای صورت نگیرد تمام «ارزش‌های اصیل» فرهنگ دینی و انقلابی ما محو و نابود خواهد شد و....

همه این حرف‌های صریح و رادیکال تا لحظات پایانی این جلسه (هنگام خداحافظی دو چهره فرهنگی) در هاله‌ای از ابهام وجود داشت تا اینکه حرف اصلی و روشنگر، توسط چهره اندیشه‌ورز رسانه‌ای و فرهنگی زده شد. در انتهای این نشست گفته شد که این کار هزینه و بودجه بالایی می‌خواهد و اگر شما تأمین کنید، تیم ما کار را شروع خواهد کرد. بعد از چند ماه، آن کار شروع شد و البته چند ماه از شروع هم به دلیل مشکلاتی تعطیل شد و «انجام تکلیف به هر قیمتی» روی زمین ماند و آرمان مقابله و مقاومت معطل ماند!

***

دو.

مدتی پیش با یک تیم فرهنگی - اجتماعی متصف به آرمانگرایی، عدالت‌خواهی و انقلابی و… درگیر یک کار رسانه‌ای بودیم تا از مشکلات مردم حرف بزنیم. پروژه عظیمی بود که از ابتدا، انتهایش هیچ معلوم نبود و کار این مجموعه در حکم گشودن راهی یا روزنه‌ای برای شنیده شدن حرف‌ها و دردهای مردم بود. فرایند رو به جلوی این اقدامات رسانه‌ای در بین مردم در حاشیه مانده استان‌های کشور شوری به پا کرد و این تیم رسانه‌ای با حجم بالای تعریف‌ها و تمجیدها و «خداقوت» ها و «با همین فرمان جلو بروید» از سوی مسئولان دغدغه‌مند و مردم دردمند روبرو شده بود. بیش از دو سال از مراحل نفس‌گیر و حساس کار می‌گذشت و همه چیز تقریباً داشت سر جای خودش قرار می‌گرفت تا گامی بلند در راستای جریان‌سازی رسانه‌ای برای بازتاب صدای «دیگرانی» که عموماً از رسانه‌های کشور حذف‌شده بودند برداشته شود؛ اما مسئول مجموعه فرهنگی اجتماعی مذکور، تیم رسانه‌ای را که تا آن زمان کارشان «رضایت‌بخش» توصیف می‌شد، مخاطب قرار داد و گفت به نظر می‌رسد که این کار رسانه‌ای بازخوردی ندارد و علی‌رغم دغدغه‌های ما برای بازتاب درد و داغ‌های مردم و کار خوبی که در حال انجام است، برآیند آن رضایت‌بخش نیست!

کار رسانه‌ای، بعد از چند روز متوقف شد و معلوم بود که دلیل اصلی این توقف، چیزی جز «پول» و «سود» نیست. این اتفاق در حالی رخ می‌داد که همزمان بودجه‌های هنگفتی توسط مجموعه‌های بالادستی مؤسسه در مسیرهایی صرف و خرج می‌شد که هرچند بازخورد رضایت‌بخش مادی (نه صرفاً «پولی») داشت، اما مطلقاً عاری از هر گونه کیفیت بهبود دهنده در وضعیت موجود و عنصری با عنوان «مقاومت» بود. البته باید به مؤسسات و ارگان‌ها و نهادها و… حق داد که دنبال بازگشت سرمایه و ثروت خود باشند، اما آنچه در اینجا نمی‌تواند حقانیت داشته باشد، تسلط پول و سود حداکثری بر «همه چیز» اعم از آزادی، عدالت، حیات، شرافت و حتی جان آدمی است. مسئله این است که هر گاه سوژه‌ها و ساختارهای موجود در اداره جامعه در برابر دوراهی «پول» و «حقیقت، شرافت، عدالت، آزادی و…» قرار می‌گیرند و مجبورند بین این دو راه، یکی را انتخاب کنند، انتخابشان کدام است. وضعیت کنونی و انتشار گسترده اخبار در خصوص فساد از رده‌های بالای مدیریتی در کشور نشان می‌دهد که در دهه‌ها اخیر به طور گسترده‌ای «بنیان ارزش‌ها» در کشور جابه‌جا شده و «پول» به عنوان مهمترین بنیاد کنونی ارزش‌ها خود را بر دیگر رقبا برتری داده است.

در چنین وضعیتی، مقاومت با هدف دفاع از اصول، بنیادها و ارزش‌های متعالی و چه و چه، در فرایندهایی کاملاً رنگ‌باخته صورت می‌گیرد و از درون بی‌معنی می‌شود. مصداقی را به ذهن آورید که مثلاً مؤسسه‌ای فرهنگی در اقدامات اصطلاحاً معنوی‌اش تلاش می‌کند به «گردشگری مذهبی» روی آورد و در این زمینه فعالیت کند؛ گردشگران که احتمالاً عمومشان مردمی مذهبی و سنتی هستند چنین برنامه‌هایی را «خداپسندانه» و «مذهبی» و غیره می‌دانند و با مؤسسه همراه می‌شوند و مثلاً به زیارت مشهد مقدس و کربلای معلای و… می‌روند. حالا فرض کنید بعد از اجرای دو سه برنامه زیارتی توسط این مؤسسه، آنچه عیان می‌شود این است که کارگزاران در حال پر کردن جیب خودشان هستند و اساساً کنش «فرهنگی» و «مذهبی» و «معنوی» و… پوششی فریبنده برای ساده‌دلان باایمانی است که در پس‌زمینه یک زلال بودن مبتنی بر اعتقادات مذهبی، بیایند پولشان را در اختیار مؤسسه بگذارند. بعد از رو شدن چنین واقعیتی اراده به «پیشبرد معنویت» در این مؤسسه می‌تواند باورپذیر و تأثیرگذار باشد؟

چنین وضعیتی در خصوص عموم بنگاه‌های خیریه و انجام کارهای فرهنگی و تولید محصولات فرهنگی از جمله فیلم سینمایی و سریال و… هم صدق می‌کند و لااقل ما در سال‌های اخیر شاهد نمونه‌های بسیار پولشویی از رهگذر همین خیریه‌ها، تعاونی‌ها، فیلم‌سازی‌ها و سریال‌سازی‌ها و غیره بودیم. همه اینها نشانگر تسلط همه‌جانبه «پول» بر شئون مختلف حیات سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و… در ایران است و این سوال اساسی را پیش می‌آورد که وقتی بنیاد ارزش‌ها در چنین جامعه‌ای «پول» است، چنین جامعه‌ای چطور می‌تواند از ارزش‌های غیرمادی و اصیل انسانی در برابر دشمنی که خود به گویاترین شکل، تجسم و نماد «پول» در کلیت جهان و تاریخی است که بشر آن را ساخته، مقاومت کند؟ مقاومت در برابر کشوری که به طور نمادین هیچ معنایی جز «تجسم نظام‌مند پول» ندارد، توسط کسانی که بارها و بارها ثابت کرده‌اند شیفته، مفتون و «کشته‌مرده» پول هستند، چه معنایی دارد؟

***

سه.

یکی از جنجالی‌ترین متفکران دو قرن اخیر جهان، قطعاً «کارل مارکس» است. چه ما با او موافق باشیم، چه نباشیم، تأثیری که او بر جهان مدرن گذاشته است، تقریباً نمونه دیگری ندارد. البته آرای او در ایران سرنوشتی پیچیده و تراژیک پیدا کرده و همین امر موجب می‌شود هر جا نامی از آن برده شود «جنگ انگ‌» آغاز شود و حواشی به تمامی جای متن را بگیرد. در اینجا به حواشی کاری نداریم؛ بیایید به برخی آموزه‌های او که مرتبط با مضامین طرح شده در بالاست نگاهی بیندازیم؛ طبیعی است که آرای مارکس هم مانند هر آرای متفکر دیگری نیازمند بازخوانی و بازاندیشی است. بویژه امروز وقوع تجربیات جدید جهانی، در دورانی که مارکس مجال درک آن را نیافت به خوبی نشان داد که نقصان‌های اندیشه مارکسیستی بسیار جدی است و به همین دلیل بازاندیشی در خصوص اندیشه‌هایش باید وجه جدی‌تری به خود بگیرد.

به هر حال، هدف این گزارش، به هیچ‌وجه شرح و تبیین اندیشه‌های «مارکس» نیست، بلکه در اینجا مسئله اصلی «پول» است و بنابراین پای چیزی به عنوان اقتصاد و مناسبات اقتصادی وسط می‌آید؛ مناسباتی که شاید هیچ‌کسی مانند مارکس در فهم دقیق آن به بشریت کمک نکرده، هرچند اگر اندیشه‌هایش به طور جدی نیازمند بازخوانی و فهمیدن دوباره باشند. در این خصوص اتفاقا رأی و کلام او در خصوص «زیربنا» بودن اقتصاد و مناسبات تولید در نسبت با سایر حوزه‌ها و امور، دقیقاً نیازمندِ همین بازتعریف و تفسیر دوباره است. معنای این اعتقاد مارکس صرفاً این نیست که اقتصاد، عامل اصلی تعیین‌کننده فرهنگ، مذهب و سیاست است، بلکه در نظر او، جایی که نزاع و تخاصم اجتماعی بر سر منافع اقتصادی و سرمایه‌ای باشد، تمام نزاع‌های دیگر، بی‌ارزش و فاقد اهمیت است. او اعتقاد داشت تنها کسانی می‌توانند نزاع اجتماعی را درست درک کنند که این تخاصم و ستیز را در متن یک تضاد طبقاتی و اقتصادی فهم کرده باشند. زیرا بر مبنای اندیشه او، تا جایی که ضدیت و ستیز اجتماعی، به اقتصاد و منافع سرمایه‌ای مربوط نشود، مهم نیست که حق با چه کسی است. تنها در بستر توزیع منافع است که چنین جدال‌هایی ارزش بررسی و فهم پیدا می‌کنند. طبق دیدگاه مارکس، جدال‌های ایدئولوژیک در جهان سرمایه‌داری اگر سهمی در توزیع منافع نداشته باشند، حقانیّت می‌تواند صفت و ویژگی هر جریانی باشد که در این جدال‌ها دخیل‌اند.

بنابراین کسانی که نزاع و تضادهای ایدئولوژیک جهان سرمایه‌داری را بر اساس مناسبات اقتصادی تعریف نمی‌کنند، عموماً قادر به درکِ منطقِ روابط دنیای جدید نیستند. بدین ترتیب دیدگاه مارکس را باید این‌گونه در نظر آورد: «جایی که پول مسأله است، سایر امور یا از میدان به‌در خواهند شد، یا اینکه در منطق سرمایه‌داری ادغام و به امری فُرمال، ظاهری و لذا تهی‌شده، تقلیل می‌یابند». شواهد و مصادیق بیشماری از این بصیرت را می‌توانیم در جامعه خودمان نشان دهیم؛ همه عرصه‌هایی که در آنها سوژه‌ها و ساختارها به پیوند سرمایه‌داری با دین و مناسبات اعتقادی رسیده‌اند و به قولی از دین ارتزاق شده است، می‌تواند صادیق و شواهد این موضوع باشد. حتی در سطح جهانی هم پیوند سرمایه‌داری با خود آرای مارکس، با کمونیسم و سوسیالیسم در کشورهای مختلفی از جمله روسیه و چین و… هم قطعاً در این راستا قابل فهم است. همه این‌ها نشان می‌دهند که چرا پول در جهانی با سیطره ارزش‌های سرمایه‌داری «مهمترین ارزش» و حتی خاستگاه همه ارزش‌های دیگر است و چگونه همه ارزش‌ها در مجاورت جلال و جبروت و الوهیت «پول» رنگ می‌بازد، حتی ارزشی تاریخی مانند «مقاومت»!

بنابراین نمی‌توانیم بدون اینکه ارزش «مقاومت» را در کنار خاستگاه نهایی همه ارزش‌های جهان کنونی فهم کرده باشیم، از چیزی انتزاعی و ایده‌آلیستی با درون‌مایه «ایستادگی در برابر دشمن» سخن بگوییم. در حقیقت مجبوریم برای فهم این مسئله و همه مسائل و جدال‌های جامعه ایرانی بار دیگر به کارکرد «پول»، این الوهیت برساخته جهان سرمایه‌داری، ایمان بیاوریم! چیزی که بیش از هر موجود دیگری به عنوان «قادر مطلق» تعین یافته و خود را به امری فناناپذیر و جاودانه بدل کرده است. در این وضعیت، حتی زمانی که اسکناس‌ها چروک و کهنه می‌شوند، کماکان ارزش واقعی‌شان محفوظ و امری جاودان و ابدی باقی می‌ماند. در راستای فهم این موقعیت، خوب یا بد، کفرآمیز یا غیرکفرآمیز، باید در برابر این واقعیت تسلیم شویم که در میان همه نشانه‌های جهان امروز، هیچ امری به میزان پول، خدا را بازنمایی نمی‌کند! با این وضعیت و در دل چنین الوهیتی، آیا واقعاً می‌توان از آرمان غیرمادی «مقاومت» به شکلی معنی‌دار سخن گفت و خوشبینانه آن را به عنوان آخرین سنگر برای دفاع از ارزش‌های والای انسانی، معنوی در برابر جهانی که به شکلی فراگیر صرفاً با سود و سرمایه و پول و قدرت ناشی از آنها تعین یافته است، به کار گرفت؟!

کد خبر 4667202

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha

    نظرات

    • علی IR ۱۴:۴۵ - ۱۳۹۸/۰۵/۰۶
      1 0
      واقعا عالی بود. 👌
    • IR ۱۵:۲۷ - ۱۳۹۸/۰۵/۰۶
      0 0
      جامعه ایران بیمار است ، از ابتدایی ترین اصول زندگی در خانواده ایرانی تا روابط اقتصادی ، سیاسی و فرهنگی در حد کلان . لطفاً مقاله بعدی را به راه های درمان و احیاء این بیمار رو به موت اختصاص دهید با تشکر