۵ آذر ۱۴۰۲، ۱۵:۴۳

«مجله مهر» گزارش می‌دهد؛

یک قدم تا فاجعه انسانی در ایستگاه‌های مترو/ هُل ندهید؛ جا نیست!

یک قدم تا فاجعه انسانی در ایستگاه‌های مترو/ هُل ندهید؛ جا نیست!

فریاد اعتراض مردم پایتخت‌نشین در ازدحام و شلوغی‌ ایستگاه‌های مترو و وسایل حمل و نقل عمومی هرروز بلندتر می‌شود اما باز هم به گوش مسئولان نمی‌رسد.

خبرگزاری مهر؛ گروه مجله _ فاطمه برزویی: پیامی در یک کانال «تلگرامی» توجهم را جلب کرد: «امکان اینکه این روزها در ایستگاه مترو دروازه دولت خفه شوید یا دست و پاهایتان بشکند خیلی زیاد است؛ خیلی خیلی زیاد.» نمونه‌های مشابه این پیام در توئیتر و دیگر شبکه‌های اجتماعی نیز منتشر شده بود که البته در روزهای اواسط پاییز فراگیرتر و گسترده‌تر هم شده است.

یک قدم تا فاجعه انسانی

ازدحام جمعیت آن قدر زیاد است که به نظر می‌رسد اگر چند نفری به افراد منتظر در ایستگاه دروازه دولت اضافه شوند، فاجعه‌ای انسانی رخ می‌دهد. انگار هر لحظه ممکن است فشار جمعیت، تعدادی از مسافران را طعمه ریل قطار کند؛ فاجعه‌ای که شاید حتی جان کسی را بگیرد. دختر جوانی که کوله‌پشتی‌اش را از مقابل روی شانه انداخته، دست‌ها را روی کوله به حالت دعا بالا می‌آورد: «خدایا امروز هم ما را زنده از این ایستگاه نجات بده

اینطور که مسافران می‌گویند، وضعیت هرروز تقریباً همین است. زن جوانی دیگری می‌گوید: «دیروز ساعت یک ربع به شش اینجا بودم، بگذریم که فشار جمعیت و هوای نامطبوع چقدر اذیت‌کننده بود، تا ساعت شش و نیم نتوانستم سوار مترو شوم. این روزها متروی تهران شبیه تصاویر قطارهای هندوستان و اتوبوس‌های پاکستان شده؛ بعد هم می‌گویند از حمل و نقل عمومی استفاده کنید!»

طبق برنامه متروی تهران هر پنج دقیقه یک بار باید قطار بیاید تا جمعیت را از ایستگاه تخلیه کند، اما پنج دقیقه برای ساعت شلوغی غروب زیاد است و هنوز دو دقیقه نکشیده سکوهای مترو از مسافران لبریز شده است. چند قطار وارد ایستگاه می‌شود و ثانیه‌های پیاده و سوار شدن مسافران به مترو، فشار جمعیت را بیشتر می‌کند. جلوی هر در مترو، صحنه درگیری مردم خسته‌ای است که بیش از اندازه منتظر سوار شدن بوده‌اند و مردم خسته‌ای که از میان فشار داخل به سختی خود را بیرون می‌کشند.

روی سکو جایی باقی نمانده و همینطور از پله‌برقی‌ها آدم سرازیر می‌شود. برخی‌ها از همان راهی که آمده بودند برمی‌گردند تا جور دیگری به مقصد برسند؛ اما به نظر می‌رسد خیلی از مردم راهی جز مترو ندارند و در این شرایط هم ناچار به انتظارند. بالاخره برای جلوگیری از خفگی مردم برعکس همیشه که قطار از سمت چپ وارد ایستگاه می‌شود، این بار یک قطار از سمت راست وارد ایستگاه می‌شود، انگار دنده عقب گرفته باشد.

یک قدم تا فاجعه انسانی در ایستگاه‌های مترو/ هُل ندهید؛ جا نیست!

مسافران به وضوح یکدیگر را هل می‌دادند و این کشاکش به قدری جدی است که فقط یک گام تا دعوای فیزیکی فاصله دارد. فریاد کمبود ناوگان حمل و نقل عمومی و صدای ناله‌های مردم پایتخت‌نشین، آنقدر بلند است که گوش خودشان را کر کرده و هرروز و هرشب در شلوغی‌ها، از این شرایط گلایه می‌کنند، اما انگار آنقدر بلند نیست که از تونل‌های مترو و ایستگاه‌های بی‌آرتی و خط‌های تاکسی به گوش مسئولان برسد. فریادی که این روزها، با شروع فصل سرما و افزایش سرسام‌آور نرخ تاکسی‌های اینترنتی گوش‌خراش‌تر هم شده است.

هُل ندهید! جا نیست...

روزی دیگر صبح سراغ همان ایستگاه می‌روم. به گمان خودم زود راه افتاده‌ام و قبل از شلوغی به ایستگاه دروازه دولت می‌رسم؛ اما جایی برای سوزن انداختن نیست. قطار اول می‌ایستد و در واگن که باز می‌شود. جمعیت روی سکو تلاش می‌کنند هر طور شده خودشان را در همین قطار جا بدهند. از داخل واگن داد می‌زنند: «هل ندهید؛ جا نیست.» از بیرون در فریاد می‌کشند: «تا کی منتظر بمانیم تا قطاری خالی بیاید؟»

خستگی و کلافگی در صورت‌ها موج می‌زند. جمعیتی که حتماً لابلایش افراد تحصیل‌کرده و کسانی که جایگاه اجتماعی دارند کم هم نیستند، فقط به این فکر می‌کنند که جایی برای نشستن یا حتی ایستادن پیدا کنند و برای این هرروز چندین بار باید مجادله کنند. یکی از مسافران می‌گوید: «زمستان و پاییز مکافات است، از ساعت پنج عصر بیچارگی ما مسافرها شروعمی‌شود؛ فرقی هم نمی‌کند صف مترو باشد یا اتوبوس.»

دیگری می‌گوید: «پاییز و زمستان ندارد! هر فصل مکافات خودش را دارد. گرمای تابستان فشار بیشتری به آدم وارد می‌شود. راننده قطارها هم انگار حیف‌شان بیاید کولر قطار را روشن کنند؛ شلوغی و هوای گرم آدم را کلافه و عصبانی می‌کند. زمستان هم آنقدر شلوغ است که مترو سوار شدن برای مردم کابوس می‌شود. البته خودمان هم رعایت نمی‌کنیم؛ یک نفر ده ایستگاه دیگر می‌خواهد پیاده شود اما از جلوی در واگن تکان نمی‌خورد مبادا جایش کمی تنگ‌تر شود.»

امکانات کم است! قول‌ها زیاد...

یکی از فروشنده‌های مترو را راضی می‌کنم حرف بزند. اکراه دارد. چهار نفر قبلی از دست‌فروش‌های مترو دست رد به سینه سوالاتم؛ اما بالاخره «مریم» که زن تقریباً چهل ساله‌ای است پا به گفتگو باز می‌کند: «این سال‌ها که در مترو کار کرده‌ام به اندازه موهای سرم دعوا و درگیری دیده‌ام؛ ۹۰ درصد هم به خاطر شلوغی و ازدحام بوده. مردم از شدت شلوغی روی هم می‌ریزند و تحمل‌شان کم می‌شود. همین‌طوری هم زندگی در این شهر خستگی دارد. حساب و کتاب و دودوتا چهارتا خستگی دارد. وای به حال اینکه روزی دو سه ساعت در این شلوغی‌ها بروی و بیایی! آن مسئول هم اگر برای رسیدن به خانه‌اش مجبور بود مترو سوار شود یا ایستگاه دروازه شمیران و دروازه دولت و امام خمینی خط عوض کند، احتمالاً اینجور دست روی دست نمی‌گذاشت.»

حالا که مریم دل به این گفتگو داده، فروشنده دیگری هم اعتماد می‌کند و به بحث‌مان اضافه می‌شود: «به خاطر همین شلوغی‌ها، گاهی بدنم کبود شده. هزار بار دیده‌ام مردمی که خسته و کلافه به خاطر شلوغی‌ها به جان هم می‌افتند. ۱۵ سال پیش زمانی که سوار مترو می‌شدم تا به قلهک بروم از خلوتی می‌ترسیدم، از بس خالی بود. آن موقع‌ها کسی زیاد از مترو استفاده نمی‌کرد؛ اما حالا اوضاع فرق کرده. شهر شلوغ‌تر شده، رفت و آمدها بیشتر شده. کرایه‌ها حسابی سنگین است. ترافیک و هزار علت دیگر که مردم را مجبور می‌کند با مترو رفت و آمد کنند. اما امکانات کم است!» آنچه او به عنوان امکانات از آن یاد می‌کند همان زیرساختی است که مسئولان سال به سال، قول بهبود و تقویتش را می‌دهند.

ایستگاه «تئاتر شهر» هم واویلایی است. سیل عظیم جمعیت از قطار پیاده می‌شود. این بار سراغ واگن‌های میانی می‌روم. مسافری در پاسخ به سوالم می‌گوید: «از وقتی که خط ستاری_ دولت‌آباد باز شده، ایستگاه‌های ولیعصر و هفتم‌تیر خیلی شلوغ‌تر شده است. می‌دانید احتمالاً چون با آغاز به کار آن خط تعداد قطارهای خط‌های دیگر کمتر شده و انتظار مسافران در صف‌ها طولانی‌تر شده است. هر روز در این مسیر به خصوص همین ایستگاه‌ها که غلغله می‌شوند، درگیری مردم با هم را می‌بینم. اینها به خاطر فشار کاری و فکری است که مردم دارند. مصیبت مسافران به مترو هم ختم نمی‌شود؛ برخی تاکسی‌ها در روزهای بارانی کرایه را دو برابر می‌کنند! در حالی که اجازه این کار را ندارند. چرا کسی نظارتی ندارد؟ گاهی همراه همکارانم تاکسی اینترنتی می‌گیریم، به صرفه‌تر است و ما هم چاره دیگری نداریم.»

مصداق حرف‌هایش در باران شدیدی که مدتی پیش در تهران آمد، قابل مشاهده بود. اغلب تاکسی‌ها در مسیرهای مختلف کرایه خود را دو برابر نرخ اصلی اعلام می‌کردند و مردمی که زمان طولانی در سرما منتظر تاکسی بودند، گرچه صدای اعتراض‌شان درآمده بود؛ اما چاره دیگری هم نداشتند و به همان نرخ دو برابر راضی شدند.

به ‬خاطر صف تاکسی ۳۰ ساعت در ماه کسر حقوق خورده‌ام

از بوشهر به تهران آمده‌، ترم اولی است و به تازگی مترو سوار شدن به یکی از روزمرگی‌هایش تبدیل شده است اما می‌گوید در مترو شاهد صحنه‌هایی بوده که امیدوار است هرگز برایش تکار نشود: «بارها دیده‌ام خانمی با کودک در آغوشش داخل واگن آمده اما کسی به او اهمیت نداده است. همین امروز یک زن با بچه دو ماهه‌اش از ایستگاه پایانه جنوب تا خود میرداماد سر پا بود و حتی یک نفر جای خودش را به او نداد. واقعاً برایم عجیب بود. انگار شلوغی و ازدحام مردم را حریص کرده و به هم بی‌تفاوت شده‌اند.»

همکلاسی‌اش که اهل کرمانشاه است می‌گوید: «مجبوریم از مترو استفاده کنیم وگرنه با این شلوغی هرگز سوار نمی‌شدیم. هزینه خط‌های تاکسی واقعاً گران است؛ برادر من چند سال پیش در تهران درس می‌خواند، اصلاً اینطور نبود که هزینه رفت و آمد برایش مشکل‌ساز باشد. ما مجبوریم از بی آر تی و مترو استفاده کنیم. گاهی پیش می‌آید دیر به کلاس برسیم. این وقت‌ها استادها غر می‌زنند که با تاکسی بیایید یا زودتر راه بیفتید. فکر می‌کنند عمداً دیر سر کلاس می‌رویم اما واقعاً شلوغی‌های مترو تهران حساب و کتاب ندارد. بعضی ایستگاه‌ها چند بار قطار می‌آید و می‌رود و نمی‌توانیم سوار شویم.

تاکسی و صف‌های تاکسی هم یکی از دیگر از نقاط پیک مسافران است. در ایستگاه تاکسی میرداماد بعضی‌ها عجله دارند و سوالم را رد می‌کنند ولی بالاخره یکی دو نفر می‌مانند تا پاسخ بدهند. یک مسافر می‌گوید: «گاهی برای تاکسی‌های خط میرداماد صف تشکیل می‌شود و این تشکیل صف قانون و روز خاصی ندارد. حساب و کتاب ندارد که چقدر معطل می‌شوید. مخصوصاً اگر کمی باران بیاید.»

مسافر دیگری می‌گوید: «امان از این صف‌ها. میرداماد، ونک، تجریش! تاکسی‌دارها مسافران دربست را ترجیح می‌دهند و نرخ‌های عجیب و غریب می‌گویند. از طرفی هم تعداد وسایل حمل و نقل عمومی کم است. به خاطر همه اینها ساعت‌ها کسری کار در ماه می‌خورم. این هم به کنار؛ گاهی یک ساعت در صف بوده‌ام تا به خانه برگردم. علافی آدم را کلافه می‌کند. من جوان بیست و چند ساله روزی حداقل سه ساعت از عمرم را در این صف‌ها می‌گذرانم. هشت ساعت هم کار می‌کنم. پس کی زندگی کنم؟»

تاکسیرانی ارزشی برای رانندگانش قائل نیست

مسافرهای زیادی از تاکسی‌دارها گلایه داشتند. گلایه را به گوش یکی از رانندگان تاکسی می‌رسانم. حوالی ظهر است و سرشان خلوت. اخم‌هایش را در هم می‌کشد و با لحنی گلایه مند شروع می‌کند: «با وجود تاکسی‌های اینترنتی می‌توانم بگویم شغل راننده تاکسی مرده است. مسافر هم حق دارد ولی مسئولان مربوطه ارزشی برای تاکسیرانی قائل نیستند؛ تاکسیرانی هم ارزشی برای رانندگانش قائل نیست. ما هیچ گونه امنیتی شغلی نداریم و همیشه شرمنده زن و بچه خود هستیم. ما زیر نظر شهرداری هستیم ولی قربانی اختلافات شهرداری، تاکسیرانی و شورای شهر ما رانندگان هستیم. یکپارچگی که در اتوبوسرانی وجود دارد در تاکسیرانی نیست. نه سنوات و نه بن داریم. بیمه درست حسابی هم که هیچی. ما هیچی نداریم؛ در این شرایط تاکسی‌های اینترنتی هم بلای جان شده، مسافر از ما چه توقعی دارد؟»

یک قدم تا فاجعه انسانی در ایستگاه‌های مترو/ هُل ندهید؛ جا نیست!

او یادآوری می‌کند که خبرنگاران زیادی آمده‌اند تا صدای دغدغه آنها باشند اما هیچوقت خبری نشده است و الان هم امیدی ندارد. راننده دیگری که تازه به جمع ما پیوسته است با لحن تند و تیز تری می‌گوید: «فقط قانون می‌گذارد و به اجرایش فکر نمی‌کنند و در جریان روند اجرای آن هم نیستند. قانون گذاشته‌اند که سرنشین عقب تاکسی نباید سه نفر باشد ولی مقدار ناچیزی کرایه تاکسی را افزایش می‌دهند. ما چطور دخل و خرجمان را تنظیم کنیم؟»

درد دل‌هایشان بیشتر از مسافران است. راننده دیگری می‌گوید: «درآمد ما به اندازه امرار و معاش که نیست هیچ؛ خرج ماشین‌مان را هم گاهی نمی‌دهد. با این اوضاع که رسیدگی نمی‌کنند هشت تاکسی‌دارها گرو نُه‌شان شده است. تاکسیرانی از زیر مجموعه خودش حمایت نمی‌کند. مثلاً قبلاً روی برگه نرخ کرایه درج می‌کردند که از ۱۲ شب تا ۶ صبح کرایه ۲۰ درصد افزایش میابد اما الان همان را هم گرفته‌اند.»

راننده تاکسی اول ادامه می‌دهد: «مدیر و مسئولی باید کسی باشد که خودش از پوست و خون ما باشد. ما که می‌گوییم یعنی همه، من و شما. مسافر و راننده. باید درک‌مان کند و با سختی‌ها آشنا باشد. چه کسی به فکر ما است؟ ما هم برای خدمت به خلق در خط‌ها مانده‌ایم و پنجاه سال است کارمان همین است وگرنه رها می‌کردیم و می‌رفتیم به رانندگان تاکسی‌های اینترنتی می‌پیوستیم. ولی مگر همه مردم می‌توانند ماشین دربست بگیرند؟ ما هم هوای هم قشر خودمان را داریم، یعنی قشر متوسط و گاهاً ضعیف. اما چه کسی هوای ما را داشته باشد؟»

کد خبر 5949010

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha

    نظرات

    • فاطمه IR ۱۶:۵۲ - ۱۴۰۲/۰۹/۰۵
      3 0
      عالی بود👌👌👌
    • زینب US ۱۷:۳۴ - ۱۴۰۲/۰۹/۰۵
      0 0
      واقعا مطلب جالبی بود نیاز بود یکی راجب شلوغی مترو چیزی بنویسه عالی بود🙏
    • علیرضا NL ۱۶:۵۹ - ۱۴۰۲/۰۹/۰۷
      0 0
      وضعیت متروی تئاتر شهر بد تر از این هم هست. از این نظر که تقاطع دو مترو هست مشابه متروی دروازه دولت ه اما به این وضعیت دو خط BRT هم اضافه کنید که یک خط آن هم مسیر با مترو نیست و تمامی مسافران BRT سرازیر میشن به مترو تئاتر شهر.