خبرگزاری مهر - مجله مهر: هشتاد سال پیش، نانجینگ شهری آرام در کنار دلتای رود یانگتسه، با حمله ژاپن در آتش اشغال و جنگ سوخت. کمتر از یک ماه طول کشید تا خیابانهایش به گورستانی بزرگ بدل شود؛ جایی که تلههایی از اجساد بوجود آمد و مردمان هراسان، بیپناه به هر سوی گریختند. ژاپنیها در دل میگفتند: چین دوباره به قرن تحقیر بازگشته است؛ قرنها طول خواهد کشید تا دوباره کمر صاف کند. نیمی از خاک پهناور چین به زیر چکمههای ارتش امپراتوری درآمد و کشوری عظیم در مردابی فرو رفت که کمتر کسی تصور میکرد از آن رها شود.
اما پس از مدتی ورق برمیگردد. درست هشت دهه بعد، در سالگرد پیروزی چین بر تجاوز ژاپن، همان سرزمین تحقیرشده میزبان بزرگترین رژه نظامی بود؛ با نمایش صفوف کامیونهای حامل کلاهکهای هستهای و سربازانی که گامهای هماهنگشان زمین را میلرزاند. دیگر چین چهرهای از ضعف نداشت بلکه این بار، سایه هراس با دیدن این صفوف نظامی بی انتها بر ذهن هر دشمنی میافتاد.
تماشای این دو تصویر چین غرق در خون دیروز و چین مقتدر امروز یادم میآورد که قدرت کنونی این کشور، ریشه در همان رنجها و شکستهای گذشته دارد. چین قرن تحقیر، جنگهای ویرانگر و عقبماندگیها را پشت سر گذاشت تا به جایگاهی برسد که امروز جهان را به شگفتی وامیدارد. همینجا پرسشی برایم پیش میآید: چین چگونه توانست این مسیر پرپیچوخم را به پیماید؟ و اگر بخواهیم راز این دگرگونی را بفهمیم، آیا راهی جز خواندن تاریخش داریم؟
چرا تاریخ و چرا تاریخ چین؟
تاریخ چیزی بیش از قصههای کهنه است؛ دفترچه راهنمای ملتهاست. در صفحات آن، ردپای شکستها، فرصتها و راههای رفته و نرفته را میبینیم. تاریخ دانشی است که به ما کمک میکند گذشته را بفهمیم، حال را بهتر تحلیل کنیم و آینده را آگاهانهتر بسازیم. صریحتر اگر بگویم: تاریخ یک ابزار استراتژیک است. سیاستمداران، اقتصاددانان یا حتی مردم عادی، هرکدام با فهم تاریخ جایگاه خود را دقیقتر میشناسند. هیچ تحول بزرگی در جامعه ناگهانی نیست؛ تنها ملتی که تاریخ بخواند میتواند فردایش را درست بسازد.
چین؛ کشوری که نمیتوان نادیده گرفت
شاید بپرسید چرا باید تاریخ کشوری را بخوانیم که هزاران کیلومتر از ما فاصله دارد و زبان و فرهنگش با ما بیگانه است؟ پاسخ روشن است: چین امروز یکی از مهمترین بازیگران جهان است. اقتصادی که ظرف کمتر از نیمقرن از فقر و کشاورزی به دومین اقتصاد بزرگ دنیا رسید. ارتشی که رژههایش همه را خیره میکند؛ که برخلاف بسیاری از کشورها، نه بر پایه تکیه به غرب، بلکه با استراتژی و منابع داخلیاش ساخته شده است.
برای ایران، چه چین را «دوست» بدانیم چه «رقیب»، شناخت تاریخ این قدرت آسیایی حیاتی است. بدون درک ریشههای فکری، سیاسی و فرهنگی چین، نمیتوانیم رفتار امروز و فردای آن را رمزگشایی کنیم؛ همانطور که مطالعه تاریخ استعمارگران غربی برای فهم سیاستهایشان ضروری است.
تجربهای که نمیتوان دوباره از سر گذراند
تاریخ ایران سرشار از تجربههایی است که نشان میدهد کم توجهی به گذشته، گاهی پیامدهایی به همراه داشته است؛ چه در قراردادهایی که اگر با شناخت بیشتری از شرایط جهانی بسته میشدند، شاید زیانهای کمتری به بار میآوردند، و چه در برداشتهایی از تحولات منطقه که میتوانستند با دقتی بیشتر به نتایج بهتری ختم شوند. اگر به سالهای اخیر نگاه کنیم؛ از قراردادهای اقتصادی و سیاسی ایران و چین، از برنامه همکاری ۲۵ ساله گرفته تا توافقهای انرژی و زیرساخت، همگی نشان میدهد که رابطه ما با پکن فقط در حد شعار یا ملاقات دیپلماتیک نیست، بلکه به آینده اقتصاد و امنیت کشور گره خورده. حالا آیا میتوان در برابر کشوری مثل چین که در حال طراحی آینده جهان است باز هم بیاطلاع وارد میدان شد؟
چینی که هزاران سال تمدن پیوسته دارد، اگر ندانیم چه فراز و نشیبهایی را پشت سر گذاشته، بر چه پایههایی ایستاده و چه رؤیاهایی در سر دارد، تصمیمهای ما در رابطه با تعامل با این کشور بر زمینی لغزان بنا خواهد شد. شناخت پیروزیها و شکستهای این کشور، به ما کمک میکند زبان قدرت چین را بفهمیم. همانطور که یک تاجر هوشیار پیش از معاملهای بزرگ، سابقه طرف معاملهاش را بررسی میکند، یک ملت نیز باید پیش از هر تعامل جدی، تاریخ ملت دیگر را بداند.
آغاز یک پرونده
از اینرو، در قالب سلسلهگزارشهایی، قصد داریم تاریخ چین را با زبانی ساده مرور کنیم؛ گامبهگام در مسیری پرپیچوخم همراه خواهیم بود تا ببینیم این سرزمین چگونه از خاکستر تحقیر برخاست و به یکی از ستونهای قدرت جهانی بدل شد و از این طریق بتوانیم به رمز و رازهای این کشور بپردازیم. تاریخ چین، تنها تاریخ یک ملت نیست؛ بلکه بخشی از داستان جهان معاصر است، داستانی که برروی کشورمان نیز نقش دارد.
۱۲:۵۲ - ۱۴۰۴/۰۸/۱۴
۱۴:۲۷ - ۱۴۰۴/۰۸/۱۴
۱۵:۲۴ - ۱۴۰۴/۰۸/۱۴


نظر شما