خبرگزاری مهر - گروه فرهنگ و ادب: در بخش پنجم از نشست تحلیلی «رویشهای شعر معاصر» اسماعیل امینی، سعید بیابانکی، حمیدرضا شکارسری و محمدسعید میرزایی درباره بحث رسانهها و کتاب و کتابخوانی به طرح مباحثی پرداختند که محور اکثر آنها نقد بیتفاوتی رسانهای نسبت به مساله فرهنگ و کتاب و شعر بود.
بخش دیگر صحبتها نیز به جشنوارهها و کنگرههای شعر در کشور اختصاص داشت که ادامه این بحث با سخنان میرزایی در بخش پایانی این نشست پی گرفته میشود.
میرزایی: در بحث سیاستگذاری جشنوارهها و افرادی که سیاستگذاری میکنند، لازم است خود شاعر هم دخیل باشد و این خیلی مهم است. از سوی دیگر قانون هم مهم است. ما در زمینه حقوق مولفان فقدان قانون داریم. در فرانسه اگر یک شاعر از شاعر چند قرن پیش هم مضمونی را بدون منبع بردارد، او را محاکمه و جریمه میکنند، ولی در ایران شعر خودت را جلوی خودت میخوانند و هیچ کاری از دستت برنمیآید.
بیابانکی: یا میفرستند برای جشنوارهای که خودت آنجا داوری!
میرزایی: تئوری آدم و نقد آدم را با تغییراتی استفاده میکنند و یا از اصطلاحات آن استفاده میکنند و هیچ کاری هم نمیتوانیم بکنیم. در چنین شرایطی چه ارزشی برای خلاقیت و حرکتهای شعری باقی میماند؟ ما نیاز به قانون داریم. یک مورد دیگر اینکه جایگاه ژانر شعر در جامعه ما مبتنی بر این است که خود شاعران هدفمند عمل کنند. چرا ژانر شعر در مقایسه با رمان شکست خورده است؟ رمانها چندین چاپ میخورند، ولی درباره کتاب شعر کمتر پیش میآید کتابی به چاپهای متعدد برسد و اگر هم دیدیم که چند کتاب شعر به چاپهای متعدد رسیده، برخی از آنها با بده بستانهای خود شاعران بوده است. وقتی تجدید چاپ کتابهای شعر از 5 چاپ بیشتر میشود واقعا غیرطبیعی است.
لازم است رابطه شعر با مخاطب بازتعریف شود. اگر یک دوره شاملو آمد مجموعههای کوچک چاپ کرد به نیاز مخاطب توجه کرد، ولی چرا الان بچه ها تا 30 غزل میگویند، کتاب چاپ میکنند؟ کتابی که در یک نشست میشود همه آن را در همان کتابفروشی خواند؛ در حالی که یک دیوان را یکباره نمیتوان تا آخر خواند، بلکه باید با آن دیوان مانوس شد. باید خیلی پرحجمتر کار کرد. حتی باید به حجم آثار هم فکر کنیم و خود شاعران تعیین کنند چه میخواهند. اگر میخواهیم نگاه به شعر متعالی شود، همچون نگاه رهبری، باید یکسری امکانات هم در اختیار شاعران قرار گیرد. مثلا نباید یک شاعر را به تنظیم نامه واداشت. این کمال بی ذوقی یک مدیر است. مدیران ما متاسفانه خیلی ذوق و دغدغه شعر ندارند. با وسیع شدن حلقههای شعر در کشور و همگرایی شاعران این شرایط فراهم میشود.
بیابانکی: در بحث قوانین، آیا شما معتقدید قوانین نشر کتاب را سفت و سختتر کنیم تا کسی به راحتی نتواند شعر چاپ کند؟
امینی: الان قوانین حافظ حقوق حاکمیت است و میگوید تو چیزی نگو که به من بربخورد و حافظ حقوق مولف نیست. کاری ندارد که شعر کسی را دزدیدی و در کتابت گذاشتی، ولی میگوید به من نگو بالای چشمت ابروست.
میرزایی: من از قوانین اطلاع ندارم. حقوق نخواندم ولی باید روی این کار شود.
بیابانکی: در کشورهای پیشرفته وقتی یک کتاب منتشر میشود، هر جلد آن یک شماره سریال دارد. هر جلد این کتاب به شبکه مرکزی وصل است تا هر کجا فروش رفت، مشخص شود. برای تجدید چاپ باید شماره سریال دیگری تعریف کرد، ولی در کشور ما این نظام وجود ندارد. کتاب را ناشر 3هزار جلد قرارداد میبندد، ولی چندین بار منتشر کرده و شما دیگر نمیدانی و یا اینکه در شناسنامه نمینویسد چاپ دوم.
میرزایی: در حال حاضر وقتی یک ناشر به شاعر سفارش میدهد که مجموعهاش را چاپ کند، دیگر هیچ تعهدی در قبال شمارگان و فروش کار ندارد و گاه 4 سال طول میکشد که کتابهایتان را بفروشد، ولی یک ناشر دیگر همان کتاب را در یک سال به چاپ چهارم میرساند. آن ناشر تعهدی در اینباره که سرمایه ذهنی و ذوقی شاعر را بلوکه کرده ندارد و اگر متعهد بود که در فروش آن اقدام میکرد.
شکارسری: اگر بخواهم درباره همان جشنوارهها و کنگرهها نظرم را بگویم میتوان اینگونه گفت که آخرین کارکرد جشنوارهها سرگرمی و پرکردن اوقات فراغت جماعت است؛ بنابراین کارکردهای کنگره و جشنواره چه ادبی و چه فرا ادبی ایجاد فضا است. نکته اینجاست که در این حیطه دو نوع فضا ایجاد میشود؛ یعنی کنگره و جشنواره ایجاد میشود تا فضای ادبی ایجاد کند و دومین حالت ایجاد فضای فراادبی است که چندان هم به ادبیات کاری ندارد؛ مثلاً کنگره شعر دفاع مقدس. این کنگره بیشتر نیتش ایجاد فضا و روحیه دفاع مقدسی است، یعنی یاد و نام دفاع مقدس را با کمک شعر زنده میکند.
اینها باید از هم جدا شود که کدام کنگره کارکرد ادبی دارد، کدام کارکرد فراادبی و یا بیرون از ادبیات. نکته اینجاست در کنگرههایی که میخواهند ایجاد فضای ادبی کنند فراوانی آنها نتیجه و اثر مثبت ندارد بلکه اثر معکوس هم دارد و مخاطب را سردرگم میکند و در نهایت همدیگر را خنثی میکنند. البته این از مشکلات فضای دموکرات است. وقتی در ادبیات حرف از دموکراسی میزنید یعنی هیچ جریانی غالب نیست و هر کدام در فضای خودشان مشغول حکومت هستند، اما وقتی یک جریان را آنقدر قدرتمند میبینی که برایش کنگره ایجاد کنی، آنگاه ایجاد یک آنارشیسم میکند، ولی وقتی نیت ایجاد جریان ادبی نداری، یعنی همان چیزی که بیشتر در کشور ما اتفاق میافتد کنگره و جشنواره موضوعی خواهیم داشت یعنی چیزی خارج از ادبیات هم مدنظر است، آنگاه تعدد کنگرهها و جشنوارهها به کار میآید و فراوانی به آن فضای فکری خاص کمک میکند.
بیابانکی: در بحث انتقال گفتمان انقلاب به نسل شاعران امروز اگر حرف ناگفته مانده است، میتوان آن را جمعبندی کرد.
مهر: موضوع پاتوقها و انجمنهای ادبی به ویژه وضعیت آنها در شهرستانها را هم میشود به طور اجمالی به بحث گذاشت و اینکه برای احیای آنها چه کارهایی می شود کرد. در شرایطی که انتشار کتاب در شهرستانها دشواریهای خاص خود را دارد و همچنین شاعران شهرستانی امکانات کمتری برای چاپ کتابهایشان و طرح آثارشان را دارند، این پاتوقها میتواند راهگشا باشد.
مهر: آیا اینگونه نیست که نقش انجمنها ادبی را امروزه فرهنگسراها برعهده گرفتهاند؟
بیابانکی: بیشتر در تهران اینطور شده، وگرنه در شهرستانها هنوز در کتابخانهها و محافل ادبی نشستها و جلسات شعر برگزار میشود که به اعتقاد من این خیلی خوب است.
بیابانکی: به اعتقاد من، انجمنهای بزرگ و تاثیرگذار مثل گذشته دیگر نیست، دلیل آن هم این است که آن آدمها دیگر نیستند. وقتی قرار است یک انجمن را اداره کنی، باید خودت ادیب و شاعر باشی و در حلقهای که درست میکنی تو را قبول داشته باشند. مرحوم بیریای گیلان (شیدا) ادیب فاضل مشهوری بود که انجمن صائب را راهاندازی کرد. آنقدر آدمهای بزرگ به آن محفل میآمدند که بعد از مدتی نشستن در آنجا به مراتبی نیاز داشت و باید تو را تایید میکردند و مدارجی کسب کرده بودی. آنقدر مشهور شده بود که آدمهایی از خارج میآمدند تا یک صبح جمعه بازدیدی از انجمن داشته باشند. ما الان همچین چیزهایی داریم؟ آن آدمها و آن نسل که صرفا به خاطر عشق و تکلیف ادبی، انجمن ایجاد میکردند، دیگر نیستند. امروز در برخی موارد همان غم نان و به دست آوردن یک حقالجلسه هدف است است.
شکارسری: ما در زندگی امروز اقتضائاتی داریم و زندگی مدرن حد و مرزها و دشواری هایی دارد که خودبخود روی این محافل تاثیر میگذارد. این اقتضائات از رفت و آمد در محیطهای شهری امروز است تا ملاحظات اقتصادی. از سوی دیگر ضرورت این جلسات هم غیرقابل انکار است. شعر امروز تجربههایش جوان است و اکثر آنها هم شاعران جوان هستند که شعر آنها نیاز به نقد و بررسی دارد.
بیابانکی: انتقال گفتمان به نسل امروز.
میرزایی: شاعران گذشته هم روزی جوان بوند و نوگرایی داشتند؛ مثل امین پور. آن شاعران هم تجربههای زیادی داشتند، ولی فکر میکنم در شعر انقلاب با همه گسستهایی که هست اگر امروز اشعار ایدئولوژیک نداشته باشیم، ولی شهودی زیاد داریم که جنبه معرفتی دارد. برای انتقال گفتمان انقلاب به نسل امروز باید دستگاه ژورنالسیم و نقد پویا را بازسازی کنیم تا نمونههای خوب آثار نسل امروز را منتقل کند. استعدادهای خوبی هم داریم که به مرور بروز پیدا میکنند و شاهد شکوفایی در این ساحت خواهیم بود که شاعرانی داشته باشیم که بگوییم نسل چهارم شعر انقلاب اسلامی هستند.
نظر شما