خبرگزاری مهر-گروه فرهنگ: دوازدهم ربیع الاول در تاریخ برادران و خواهران اهل سنّت به عنوان سالروز میلاد نبی مکرّم اسلام (ص) پاس داشته میشود. از طرف دیگر، علمای شیعه بر این باورند که این میلاد سراسر نور در هفدهمین روز از این ماه واقع شده است.
این بود که پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی و با تدبیر ماندگار حضرت روحالله(ره)، فاصله این دو روز به عنوان «هفته وحدت» نامگذاری شد تا بازخوانی این مفهوم باشکوه در این هفته، بیش از پیش جلوهگر باشد؛ نکته ای که اگرچه در اشعار ادیبان و شاعران ایران زمین خودنمایی میکند؛ اما همچنان نیاز است تا بیشتر به آن پرداخته شود.
آغاز این بیان، شعری از منیژه رضوان خواهد بود؛ آنجا که شاعر، «صُبحِ وحدت» را در کوچه ها جار میزَنَد و چنین میسراید:
تکیه کردیم ما به غربت هم
پشت هم را دوباره پشت شدیم
ذره ذره کنار هم رفتیم
تا به چشم شما درشت شدیم
صبح ِخورشید وحدت ما بود
صبح را توی کوچه جار زدیم
فرق ها پرده های دل ها بود
پرده ها را همه کنار زدیم
پس گرفتیم عزت خود را
غصه ها را به دست غم دادیم
پا به پای هم از مسیر درست
دست ها را به دست هم دادیم
پنج انگشت ما گره خوردند
توی چشم آمد و درشت شدیم
جمع کردیم قدرت خود را
رو به سمت شما و مُشت شدیم
و اما شعر بعدی در این موضوع را محمدمهدی طریقت سروده است؛ شعری که اشعار ابتدایی آن در مدح و ثنای حضرت محمد بن عبدالله (ص) و نامگذاری آن حضرت به عنوان "نمادِ شریعت" و «چراغِ راه اهل طریقت» است:
بخوان نام زیبای پروردگار
که بعد از خدا نام آموزگار
محمّد نکو گشت نزد خدا
نه در نزد او، نزد اهل وفا
پیمبر بود مشعل تابناک
نماد شریعت درین خاک پاک
محمّد بُود خاتم المُرسلین
امین خدا در آسمان و زمین
محمّد بُود علم را رهنمون
به خیل بشر از قدیم و کنون
بفرمود آن را به مرد عرب
که باشد کلامش، پیامی زِ رَبّ
منم شهر علم و علی، باب آن
علیِّ ولی باشد ارباب آن
چو حرفی بیاموزم از آدمی
بر او برفشانم همه عالمی
بیاموزدَم گر ز حکمت نَمی
همه عمر باشم بر او همدمی
پیمبر، بهین رهبر دانش است
به خَلقِ جهان گوهر بینش است
محمّد چراغ ره مردم است
که بی نور او اهل عالَم، گُم است
پیمبر بُوَد روشنی بخشِ جان
جهان، روشن از نور پیغمبران
به یاد محمّد، روان شاد کن
فراموش یادش ز یادت مکن
بُوَد معدنِ علمِ ایزد، نبی
برای همان عِلم، خواهد وصی
محمّد فروغی ست عالَم فُروز
فروغی که هرگز نیفتد ز سوز
هَمی بر فروز که گرمی دهد
به سنگین دلان، درسِ نرمی دهد
نَجوید به جز یک دلِ حق شناس
خداوند حق را نماید سپاس
به کعبه، به مکه، به فرزانگی
مدینه، نگینِ فروزندگی
همان خانه ی ارجمند و شگفت
به شهرِ مدینه جهانی نهفت
پیمبر بلند اختری روشن است
جهانی ز نور رُخ اش گلشن است
جهان، خرم از عشق پیغمبری ست
من آن عشق می بویم؛ آن، عنبری ست
چهل سال ام آموزگاری ست، کار
مرا عشق آموزگاری ست یار
"طریقت"! سپاس پیمبَر بگوی
به اَمر خداوند راهش بپوی
ادامه ابیات این شعر نیز، وجود همه پیام آوران الهی را در وجودِ وحدت بخشِ این "پیکِ وحدت"، یعنی حضرت رسول اعظم (ص) جمع می بیند و این وحدت و یکپارچگی را، برترین کارها و "أفضل الأعمال" می شمارَد:
در جهان نقش محمّد بی گمان
هست نقشِ جمله ی پیغمبران
حی داور دادش این نقش عظیم
تا بشویَد سعی شیطان رجیم
از برای رونق بازار شمع
"أفضل الأعمال" در او گشت جمع
شد عیان پاکیزه رخساری نکو
گنبد خضرای اَسرارش بگو
آیه ی "فتح" و "یُزکّیهِم" زِ ربّ
فکر تعلیم خلائق زیر لب
خود رها بر خدمت مردم بسی
این نیاید بی دریغ از هر کسی
انبیاء هر یک بشارت داده اند
مصطفی را در حدیث آورده اند
چون محمّد وارث نقشی نکوست
بر سریر معرفت مأوای اوست
گر به اَمرش عالَمی دانا شود
آدمی فرزانه و بُرنا شود
امّتی را کرده گویا رستگار
ملّتی دارد همیشه برقرار
هر چه باید برفُروزَد از ضمیر
می رساند بر صغیر و بر کبیر
هر دَم این ره توشه می گردد به پا
خوشه از گندم برویاند خدا
بنده ی حقّ اند مردان خدا
ذکر حق دارند تا روز جزا
کِردگارا! کردگاری کرده ای
پیک وحدت را تو یاری کرده ای
مزد اگر بسیار و کار آسان بُدی
کِی ابوالقاسم مقام این سان شدی
ای رضای حق، قرینِ کار تو
دولت جاوید، نرم افزار تو
حق، محمّد را سِزَد در رهبری
مُطلق پیغمبران را پیغمبَری
گردش چرخ و فلک باطل مَدان
با محمّد می شود کامل جهان
از صفات فطرت و روح و روان
نقش استاد ازل کامل بِدان
گر وِرا نام محمّد داده اند
اسم احمد را مُجدّد داده اند
اسم اَحمد بر ابوالقاسم نهاد
مهدی از نیک اختر "قائم" نهاد
ای کریم پاک، کامل داوری
خاتم و ختم رسل، پیغمبری
فخر عالَم گشت نیکو اختری
اختران آسمان را سَروری
ای "طریقت" آفرین گو؛ آفرین
آفرین! بر آن پیمبرآفرین
و اکنون شعری از حبیب نوبخت را به تماشا می نشینیم؛ شاعری که در شعر خود از خدا می خواهد تا این وحدت، یکپارچگی و محبّت امّت اسلام را، عاملی برای کوری چشمان دشمنان قرار دهد:
تابش نور جهان فرخنده باد
رفتن جهل و گمان فرخنده باد
زادروزِ آن شه معراج و آن
علت هفت آسمان فرخنده باد
هفته ی وحدت نشان یکدلی ست
فتنه روبی های آن فرخنده باد
دست وحدت را به دست هم دهیم
دوستیِّ یکدلان فرخنده باد
چشم دشمن زین محبّت کور باد
کوریِ آن فتنه ران فرخنده باد
بیت آخر را نثار عاشقان
می کنم کاین عیدتان فرخنده باد
زادروزِ خاتمِ پیغمبران
بر تمام عاشقان فرخنده باد.
و پایان بخش این اتحاد شاعرانه، ابیاتی از هادی ملک پور خواهد بود که ضمن تبریک این عید فرخنده، هرگونه شک و تردید را در پای یقینِ وحدت و محبّتِ پیامبرِ وحدت آفرین (ص)، قربانی می کند:
در صدف پنهان مکن اینقدر مروارید را
عاشقان بگذار خوش باشند روز عید را
با وجود تو دگر جایی برای ماه نیست
آسمان با دیدنت گُم می کند خورشید را
می کشانی کهکشان ها را به دنبال خودت
مشتریِ چشم هایت کرده ای ناهید را
می شکوفد چهره ی تو غنچه را در بوستان
شانه هایت می نوازد شاخه های بید را
کوهی و آتش فشان عشق جاری می کنی
بر لبانت آیه های محکم توحید را
در بشر یک عمر امید رهایی مرده بود
آمدی تا زنده گردانی تو این امید را
من به چشمانت یقین دارم؛ دلم یک رنگ نیست
ذبح خواهم کرد پای این یقین، تردید را
نظر شما