به گزارش خبرگزاری مهر، سید مهدی شجاعی در نشست ادبی « کتابخورها» با حضور نوجوانان مخاطب آثار عاشورایی خود که به میزبانی فرهنگسرای اندیشه برگزار شد، حضور پیدا کرده و با آنها درباره برخی از آثار خود از جمله«آفتاب در حجاب» به گفتگو نشست
در ابتدای جلسه، موضوع طرح جلد این کتاب مطرح شد و ازحاضران در جلسه خواسته شد و در ادامه حاضران در جلسه نظرات خود را راجع به عنوان این کتاب بیان کردند. یکی از حاضران در جلسه اعتقاد داشت که منظور از آفتاب در حجاب، حضرت زینب سلامالله علیها است که در صحرای کربلا سیاهپوش شده است. یکی دیگر از حاضران میگفت که عنوان این کتاب با معنای داستان بسیار مرتبط بوده است، آفتاب در حجاب به معنای وقایع دردناکی است که در کربلا رخ داده است و به همین دلیل، آفتاب (خورشید) نیز سیاهپوش شده است. یکی دیگر از نوجوانان حاضر در این نشست نیز معتقد بود که حضرت زینب در مواجهه با تمام آلام و دردهایی که بر خاندان امام حسین علیهالسلام گذشت، حجاب بود تا دشمنان از این دردها باخبر نشود و به بقیه دلداری بدهند.
سید مهدی شجاعی در تکمیل صحبتهای مطرح شده گفت: در مورد عنوان کتاب باید بگویم که حجاب، علاوه بر این که میتواند به وقار و سنگینی حضرت زینب اشاره داشته باشد، مفهوم دیگری نیز دارد. حجاب، چیزی است که مانع دیدن یک شی از جمله حقیقت میشود که البته این حجاب میتواند از جنس تاریکی و نور باشد. باید گفت که «آفتاب در حجاب» به معنای آفتاب تابانی است که شخصیت بزرگ و والای آن شخصیت نورانی هنوز درک نشده است و از این جهت در حجاب مانده است.
وی توجه مخاطبان را به صفحه مقدمه این کتاب جلب کرد و گفت: هر یک از عناوینی که در این صفحه آمده است، یک لقب و یک وجه از شخصیت حضرت زینب است. برای مثال، عباراتی مانند «معلم مردان عالم»، «روشنیبخش خورشید»، «زهرای کربلا» و «صدیقه صغری» لقبی برای ایشان است و بنابراین «آفتاب در حجاب» نیز یک وجه از شخصیت ایشان است. بدین معنی که حقیقت وجودی ایشان همچنان پوشیده مانده است و کشف نشده است.
جنس روایت و زاویه دید متفاوت کتاب، آن را خاص کرده است
در بخش دیگر، نوجوانان راجع به زاویه دید این داستان صحبت کردند. تعدادی از بچهها اعتقاد داشتند که راوی این داستان، دوم شخص است و خطاب به حضرت زینب صحبت میکند که از این جهت جالب، جدید و خاص بوده است. در مقابل، تعدادی از حاضران اعتقاد داشتند که راوی داستان دانای کل بوده است و علاوه بر آن، حضرت زینب نیز با خود حرف میزند و حرف دلش را بیان میکند. در نقد این بخش، تعدادی از حاضران اعتقاد داشتند که اگر نویسنده از راوی اول شخص استفاده میکرد، داستان تکراری میشد و استفاده از راوی سوم شخص نیز کمی غیر عادی و غیر احساسی بود در حالی که استفاده از راوی دوم شخص باعث شده است تا تصویرسازی و فضاسازی داستان به خوبی صورت بگیرد.
سید مهدی شجاعی دربارهی راوی و زاویه دید این رمان توضیح داد و گفت: همانطور که در سخنان بچهها اشاره شد، راوی این رمان ترکیبی از دانای کل و دوم شخص است. در حقیقت، جنس راوی این رمان با کتابهای دیگر متفاوت است و از این جهت شاید بتوان گفت که اصلیترین نکته این کتاب، جنس روایت و نوع زاویه دید است. باید اشاره کرد که این زاویه دید، طرح جدیدی است. همیشه در نوشتن داستان عاشورایی به دنبال این بودم که با توجه به اینکه بسیاری از افراد، مضامین عاشورایی را میدانند، یکی از جذابیتها، استفاده از زاویه دید جدید است. ترکیب دانای کل و دوم شخص، راوی جدیدی را میسازد که این اجازه را به مخاطب و راوی میدهد تا بتواند احساس را کنترل کند و به نوعی پاگشای درونی داشته باشد. به اعتقاد من، این مدل از راوی، حس مخاطب را بیشتر درگیر میکند در حالی که اگر قرار بود راوی داستان فقط دوم شخص باشد، نمیتوانست به بسیاری از حیطهها وارد شود و این حس صمیمیت و عاطفه را برانگیزد. در حقیقت، ترکیب این راوی و ایجاد زاویه دید جدید، اتفاق مهمی باشد که در این رمان رخ داده باشد.
نگاهی نو به ماجرای کربلا در یک رمان مذهبی/ شجاعی: لایههای درونی و پنهان از ماجرای عاشورا را از دید حضرت زینب روایت کردم
بخش بعدی این جلسه، اختصاص به نقد و بررسی درونمایه این رمان داشت و نوجوانان کتابخوان راجع به این موضوع، نظرات خود را بیان کردند. یکی از حضار در این زمینه گفت: با توجه به این که خواندن رمان مذهبی برای بسیاری از نوجوانان سخت است، نویسنده به این فکر افتاده است که با تلفیق عناصر مختلف داستانی، به ترسیم فضا در ذهن خواننده بپردازد و در این کار بسیار موفق بوده است چرا که نگاهی نو به شخصیت حضرت زینب داشته است. باید دقت داشت که در بسیاری از رمانهای عاشورایی توجه اصلی به امام حسین و حضرت عباس علیهالسلام است و توجه کمتری به حضرت زینب صورت میگیرد». یکی دیگر از حاضران اعتقاد داشت که در این داستان، حضرت زینب به مانند یک خورشید، همه را دلگرم میکرده است و از این جهت، شخصیت صبوری بوده که باید بهشان توجه میشده است. حضرت زینب از جمله شخصیتهای تاثیرگذار واقعه کربلا هستند که فضا را تلطیف میکردند. یکی از نوجوانان به جمله معروف «کربلا در کربلا میماند اگر زینب نبود» اشاره کرد و گفت: «کتابهای مذهبی عمدتا به صورت سیره و مقتل نوشته میشوند و از این جهت خیلی برای مخاطبان جذاب نیستند. رمان مذهبی ترکیب عجیبی است و نوشتن آن بسیار سخت است. به نظرم استاد شجاعی در نوشتن رمان مذهبی واقعا تبحر دارند و دیگر آثار ایشان نیز چنین ویژگی را دارد. برای مثال در کتاب «آفتاب در حجاب» مواردی وجود دارد که حضرت زینب با خود گفتگو میکنند که بسیار زیباست». یکی از نوجوانان کتابخوان جلسه گفت: «در بسیاری از رمانهای مذهبی، به جنگ و شمشیر و شهادت پرداخته میشود در حالی که این جنگ، پیشزمینهای نیز داشته است و در پس آن اتفاقات دیگری رخ میداده است. البته باید توجه داشت که در عین لطافت بانو، میتوانیم استواری و محکم بودن ایشان را ببینیم».
سید مهدی شجاعی در توضیح این بخش گفت: اکنون، با استفاده از مونث بودن و زن بودن شخصیت حضرت زینب میتوانیم به لایههای درونی و پنهان از ماجرای عاشورا که کمتر مورد توجه قرار گرفته است، ورود پیدا کنیم. یکی از جدیترین نکات در شخصیت حضرت زینب، پارادوکسی است که توسط بچهها مطرح شد. معمولا اینگونه نمیتواند باشد که یک زن در اوج عاطفه و مهربانی و لطافت باشد و در عین حال، سلحشور و مقاوم و استوار باشد. ترکیب این دو وجه، شخصیت معجزهآسای ایشان را بهتر جلوه میدهد. یکی از موضوعات مهمی که در ماجرای کربلا مطرح میشود، این است که آیا واقعا در این ماجرا، امام حسین شکست خورد؟ نتیجه جنگ چه شد؟
یکی دیگر از حاضران نیز در پاسخ به این سوال گفت که به نظر من، هیچ شکستی در واقعه کربلا وجود ندارد. همانطور که بانو زینب فرمودند، چیزی جز زیبایی دیده نشده است. اوج بزرگی و عظمت ایشان در آنجا است که بعد از آن همه مصیبت و از دست دادن تمام عزیزانش چنین حرفی را بیان میکند. شاید اگر هر کدام از ما انسانهای عادی بود و یکی از عزیزانش را از دست میداد، خرد میشد. به نظرم این اتفاقات اسلام را قوی کرد و اگر چنین اتفاقی رخ نمیداد، نهتنها تشیع بلکه اسلام هم از بین میرفت. واقعه کربلا باعث شد تا پایهگذاری عظیمی از جریان تشیع صورت بگیرد.
مورخانی که در جبهه دشمن بودند اما نتوانستند آفتاب حقیقت را پنهان کنند
شجاعی بیان داشت: یکی از درونمایههای اصلی داستان این است که پیامهای امامحسین و کربلا را به بقیه منتقل کنیم. بنابراین تنها یک درونمایه وجود ندارد بلکه آنچه که عصاره فکری این قیام است باید منتقل شود. اتفاقی که در کتاب رخ میدهد این است که در آن، دو واقعه را به صورت موازی جلو میبریم. یکی این است که واقعه کربلا از منظر حضرت زینب روایت میشود و تمام حوادث و ظرایف از زبان ایشان مطرح میشود و در طرف مقابل، یک درونگرایی در بین لایههای پنهان این ماجرا را داریم. دقت کنید که میتوان واقعه عاشورا را از منظر امام حسین، حضرت زینب، جبهه دشمن و ... دید. برای مثال، بسیاری از تاریخها و مقاتل که نوشته شده است، از طرف دشمن نوشته شده است. جالب اینجا است که بسیاری از دشمنان حضرت، از ایشان روایت نوشتهاند و تاریخ را بیان کردهاند. مطمئنا اگر در این طرف جبهه حضور داشتند، کشته میشدند. نکته مهم در این میان این است که با این که روایت از طرف دشمن صورت گرفته است، بسیاری از حقایق ماجرای کربلا فاش شده است. حکومتی که به غصب بر سرجای پیامبر نشسته است، تمام ابزار لازم را دارد اما در آخر، چیزی که در تاریخ میماند فقط ننگ و شکست برای او است و در مقابل، برای امام حسین، حقیقتی باقی میماند که بعد از 14 قرن، هنوز هم میدرخشد. ما در این دو وجه درگیر هستیم. بدین معنی که همچنان که درون حضرت زینب را میکاویم، لایههای پنهان واقعه کربلا را میجوئیم و از این دوربین نگاه متفاوتی به واقعه کربلا داریم. برای مثال در کتاب «سقای آب و ادب»، چنین داستانی از زبان حضرت عباس نگاه میشود.
تمام کلمات این رمان، مستند هستند
در بخش دیگر این جلسه، نوجوانان به دریافتهای جدیدی که از خواندن این کتاب دریافتند، اشاره کردند. از جمله یکی از آنها گفت: «نکته مهمی در این کتاب وجود داشت و آن هم ماجرای خرابه شام است که پیشتر ماجرای آن را نمیدانستم. ماجرا از آنجا است که معاویه برای این که وجهه مردمی خود را حفظ کند، بخشی از یک خانه پیرزن که قرار بوده است به کاخ خود متصل شود را تخریب نمیکند اما بعد از فوت آن پیرزن، آن خانه باقی میماند و تبدیل به یک خرابه میشود. حضور افراد مختلف در این خرابه و دیدار با آنان از جمله مواردی بود که برایم جدید بود و قبلا نشنیده بودم. باید بگویم که خوبی این کتاب این بود که منابع مستندی داشت که به راحتی میتوان به آنها دسترسی پیدا کرد و خواند. نکته مهم در این کتاب این بود که از لغاتی استفاده کرده بود که همگی را قبلا شنیده بودم و دیگر احتیاج نبود که بروم و راجع به آن جستجو کنم تا معنای آن را بفهمم. نثر داستان روان و خوب بود و طراوت خاصی داشت. من هر سال محرم، این کتاب را میخوانم اما هنوز هم برای جذاب است و تازگی دارد. یکی دیگر از نوجوانان حاضر در جلسه گفت: «این کتاب باعث شد تا کلیشه مسائل مذهبی در جامعه شکسته شده و نگاه جدیدی به آن اضافه شود. این داستان، زوایای پنهانی را برای ما آشکار کرده است که قبلا راجع به آن اطلاع نداشتیم. برای مثال، همیشه ماجرای عاشورا برای ما تا شهادت امام حسین روایت میشده است اما در این کتاب، اتفاقات بعد از شهادت ایشان نیز به تصویر کشیده شده است».
سید مهدی شجاعی به نثر این رمان اشاره کرد و گفت: نوشتن داستان با نثر روان، برای من بسیار مهم است. یکی از اهدافی که در کتابهای مختلف خود دنبال میکنم، ارتقای سطح ادبی مخاطب است. برای مخاطب این درک و احترام را قائل هستم که باید با خود کتاب رشد کنند و بالا بیایند. این کتاب، کتاب سنگینی است و لغات سختی را دارد اما این که میشنوم که هیچ لغتی وجود نداشت که بخواهند راجع به آن جستجو کنند، برایم بسیار باارزش است چرا که روند کتاب و ادبیات بهگونهای بوده است که خود را معنی میکرده است.
این نویسنده در ادامه و در صحبتهای خود سوالی را مطرح کرد و گفت: آیا در روند مطالعه این کتاب جایی بود که احساس کندی و ریتم ضعیف را داشته باشید یا خیر؟ این موضوع از این جهت برای من مهم است که هر کتابی برای خود ریتم نگارش دارد. این که در جایی این ریتم نیفتاده باشد و مخاطب حس خستگی نداشته باشد، برای من مهم است.
یکی از حاضران در پاسخ به این سوال گفت: به نظرم برعکس این موضوع وجود داشت. بدین معنی که در مواردی احتیاج بود که برگردم و دوباره آن صفحه را بخوانم تا به جزئیات توصیف پی ببرم. یکی دیگر از حاضران در پاسخ به این سوال گفت که در کتاب «سقای آب و ادب» دچار این موضوع شدم. فصل عباس فرشتگان برایم سنگین و سخت بود و ریتم کندی داشت.
دشواریهای نوشتن رمان مذهبی چیست؟/ اهل بیت، نمونه اسطورههای واقعی هستند
سید مهدی شجاعی درباره منابع این کتاب گفت: یکی از دشواریهای رمان مذهبی این است که شما بخواهید در عین پایبند ماندن به سند، کار ادبی انجام بدهید و با تخیل و تصویرسازی، داستاننویسی انجام بدهید. چرا که ممکن است این دو موضوع در جاهایی با هم تضاد پیدا کند. راهرفتن روی این لبه تیغ یعنی دور نشدن از مستندات و در عین حال، جذابشدن داستان، کار بسیار سختی است. من در این کتاب اصرار داشتم که مخاطب بداند که هیچ حرفی از خود من در این کتاب نیست و همه چیز سند دارد و نقل روایت تاریخی است. باید بگویم که منابع، مانند مواد خام و اولیهای است که باید پخته شود. البته بدون وجود آنها، هیچ کاری صورت نمیگیرد. یک زمانی است که شما میخواهید داستان تخیلی بنویسید، خب ایراد ندارد اما وقتی قرار است که یک واقعه و یک شخصیت از قدیسین را روایت کنید، دست و پا به شدت بسته است چرا که باید در چارچوب استناد باقی بمانید. این شخصیتها به نوعی کامل هستند که شما دیگر لازم نیست که چیزی به آنان اضافه کنید. به تعبیر آقای شریعتی، امام علی علیهالسلام، حقیقتی بر گونهای از اساطیر است. اسطوره به غیر از افسانه است. خاستگاه آنان این است که بشر دوست دارد آرمانها و ایدهآلهایی را داشته باشد اما چنین شخصیتی وجود خارجی ندارد. چنین کمالطلبی در قالب یک شخصیت در ذهن او متجلی میشود که اسطوره نام دارد. در ارتباط با معصومین، با شخصیتهایی مواجه هستیم که اسطوره واقعی هستند و هیچ کم و کسری ندارند. خداوند چنین افرادی را در برابر ما قرار داده است.
وی دربارهی ایجاد بدعتهای جدید در مراسم عزاداری امام حسین گفت: یکی از دغدغههای جدی من توجه به همین موضوع است. یکی از اهداف جدی من برای تالیف کتاب این است که حقیقت وقایع تاریخی چیست و با بدعتها فاصلهگذاری شود. اگر کسی با خواندن این کتابها به حقیقت دست پیدا کند و از خرافات دور شود، من احساس میکنم که به هدف خود رسیدهام.
چرا امام حسین، درخواست فرشتگان برای حمله به دشمن را نپذیرفت؟
شجاعی به یک شبهه مهم پیرامون امام حسین جواب داد و درباره عدم استفاده ایشان از امدادهای غیبی که بهشان میرسیده است گفت: این موضوع زمانی جدیتر میشود که ما میشنویم که در تاریخ فرشتگان به پیش حضرت آمدند و کمکهای خود را عرضه میکنند اما حضرت آن را نمیپذیرند. امام حسین برای این کار، استدلالاتی دارند که همانها پاسخ به این سوال است که چرا تمام قضایا در کربلا باید در سیر تاریخی خود رخ میداد. یکی از دلایل این است که خداوند تصمیم ندارد که کسی را زوری به بهشت یا جهنم ببرد بلکه باید راه حقیقت و باطل روشن بشود و خود بشر انتخاب کند.
وی اضافه کرد: راویان مقاتل، تا مقاطعی، به شدت معتقد بودند که بین استناد تاریخی و دریافت خود، فاصلهگذاری کنند. حتی در نوشتههای خود این موضوع را رعایت میکردند و جاهایی که استنباط خودشان بوده است را مشخص میکردند. اما در دورههای اخیر، این قید اصلا وجود ندارد و موارد غیر مستند مطرح میشود. در چند دهه اخیر، از وجه شعور و معرفت اهلبیت روز به روز فاصله گرفتیم و به مرز شوآف نزدیک شدهایم. این فاجعه بزرگی است. آنچه که در گذشته به عنوان مجلس عزای امام حسین برگزار میشد، مهمترین وجه آن، وجه معرفتی بود و همیشه سخنرانی وجود داشت و پس از او نیز ذکر مصیبت انجام میشد. اکنون میبینید که به تدریج سخنرانیها حذف میشود و فقط مداحی به ویژه آنان که مبنا ندارد باقی میماند. این موضوع بسیار خطرناک است.
25 جلد فرهنگنامه امام حسین برای دسترسی همه اقشار به منابع مطالعاتی پیرامون واقعه کربلا
نویسنده رمان «سقای آب و ادب» به تدوین فرهنگ نامه امام حسین برای دسترسی راحت نویسندگان به منابع اشاره کرد و گفت: در کتاب کشتی پهلوگرفته، منابع بسیاری را دیده بودم و از هر کدام یادداشتبرداریهایی انجام داده بودم. آرام آرام به این نتیجه رسیدیم که یکی از دلایلی که تاکنون کار جدی و عمیق و مستند برای عاشورا و کربلا انجام نشده است، به تنبلی نویسندگان برای تحقیق برمیگردد. به همین منظور گفتیم که اگر بتوانیم یک بانک اطلاعاتی راجع به عاشورا تولید کنیم، نویسندگان، خطبا و ... میتوانند به راحتی به آن مراجعه کنند و اطلاعات مورد نیاز را به دست بیاورند. از ابتدا تصور نمیکردیم که حجم کار تا این اندازه بالا برود اما در نهایت به 25 جلد کتاب رسیدیم که اسم آن «تاریخ امام حسین» است. زمانی که این کار انجام میشد، پیشرفتهای نرمافزاری وجود نداشت و کار بسیار سختی بود. یک تیم چند نفره بیش از 10 سال بر روی این موضوع کار کردند و آن را به صورت موضوعی و دستهبندی شده کنار هم قرار دادند. اکنون هر نویسندهای که بخواهد راجع به هر مقطع از تاریخ و هر شخصیتی تحقیق انجام بدهد، به راحتی برایش قابل دسترسی است و خیالش از بابت مغتنی بودن آن راحت است. در حقیقت هیچ چیزی در واقعه کربلا وجود ندارد که استناد تاریخی داشته باشد و در این کتاب نیامده باشد. اکنون به شکل سیدی نیز موجود است در حالی که قبلا روند سختتری داشت.
او در بخش پایانی صحبتهای خود ضمن اشاره به روایت جدیدی که در رمان «آفتاب در حجاب» از شهادت حضرت علیاصغر علیهالسلام وجود داشت اشاره کرد و گفت: روایت شهادت حضرت علیاصغر در کتابهای دیگر من از زوایای مختلفی بیان شده است البته پایه آن یکی است. حضرت بیان میکند که من میخواهم دل سنگ این مردم را از هر راهی به دست بیاوریم؛ حتی با کمک بچه 6 ماهه خود و تقاضای آب برای او. این لایههای پنهان این ماجرا است. باید بگویم که بین این روایات تناقضی وجود ندارد بلکه از لایههای مختلف آن روایت شده است.
در بخش پایانی این جلسه، سید مهدی شجاعی، فرازی از این رمان را برای حاضران خواند.
نظر شما