۶ اردیبهشت ۱۳۸۶، ۱۰:۵۱

یک پیشنهاد جدید برای مخاطب؛ نگاهی به مستند "سرخ" امید بنکدار و کیوان علیمحمدی

یک پیشنهاد جدید برای مخاطب؛ نگاهی به مستند "سرخ" امید بنکدار و کیوان علیمحمدی

"سرخ" مستندی از مجموعه 20 شب به تهیه‌کنندگی ارد عطار پور است که به بیماری ایدز می‌پردازد؛ مستندی از زوج فیلمساز بنکدار و علیمحمدی که مولفه‌های آشنای آثار آنها را به گونه‌ای متکامل به همراه دارد.

به گزارش خبرنگار مهر، مستند "سرخ" بیماری ایدز یا همان HIV را از منظرهای مختلف مورد تحلیل قرار داده، به گونه ای که همگام با تکامل اثر دیدگاه مخاطب هم نسبت به این بیماری شکل می گیرد. بیماری که به گفته بنکدار دیگر نحوه ابتلا به آن مطرح نیست، بلکه نحوه برخورد با این بیماران که در حال فراگیر شدن هستند، حرف اول را می زند. با چنین نقطه نظری است که فیلم زاویه نگاه بالا به پائین را برای نگاه به موضوع، بیماران، تاریخچه، درمان و ... انتخاب نمی کند. بلکه در موقعیتی برابر آنها را بسان ناگزیرانی واخورده تحلیل می کند.

اینکه سبک خاص بنکدار و علیمحمدی با مستندسازی و بخصوص چنین موضوعی همخوانی دارد یا نه، ترجیع بند همیشگی نگرش به آثار آنهاست. ولی بهترین پاسخ را می توان در گفته های خودشان جستجو کرد. فیلمسازانی که شیوه کار خود را به عنوان یک پیشنهاد در اختیار مخاطب قرار می دهند نه یک اصل. اگر مخاطب از ورای این سبک و پیوند آن با مضمون و به گفته دیگر پیوند فرم و محتوا بتواند با موضوع ارتباط بهتری برقرار کند، فیلم و فیلمساز رسالت نانوشته خود را به سرانجام رسانده است. حالا چه باک که به تعبیر برخی، این دو فیلمساز با پررنگ کردن وجوه کارگردانی با مولفه هایی خاصی که از سینمای مورد علاقه آنها می آید، خود را برجسته می کنند.

سینمایی که به تعبیر آنها مفهوم حرفه ای بودن را در تمام ارکان و جزئیات خود به همراه دارد، از بازیگری، فیلمنامه و کارگردانی تا فیلمبرداری، تدوین و موسیقی و ... به قول خودشان هر گاه به این نتیجه رسیدند که نافیلمنامه، نافیلمبردار و ناتدوینگر و ... استفاده کنند، نابازیگران هم به فیلم های آنان وارد می شوند. حضور بازیگران برجسته حرفه ای از ویژگی هایی است که از مرحله فیلم کوتاه در آثارشان حضور داشته و این بار این مولفه در مستند "سرخ" نه فقط به رخ کشیدن حضور یک چهره، بلکه کارکردهایی ویژه پیدا می کند.

"سرخ" سه خط روایی دارد که به نظر می آید برای یک مستند چندان متعارف نباشد، ولی در ادامه کارکرد جزیی آنها نمود پیدا می کند: خط روایی اول به حضور مهتاب کرامتی می انجامد. بازیگر سینمای ایران که با هویت واقعی خود در جستجوی دوست قدیمی اش نسیم است که شنیده به ایدز مبتلا شده. این خط با حضور کرامتی در سطح شهر، مکان هایی که به جستجوی نسیم می رود و ... در واقع برشی از اجتماع را در رابطه با ایدز مورد تحلیل قرار می دهد. زنی که با فرزند مبتلا به ایدز در شهر گم شده، حتی مادرش هم از او خبر ندارد و هیچ نشانی از او موجود نیست.

در خط روایی دوم که با حضور تعدادی از بازیگران سینمای ایران پررنگ شده، اطلاعات گزارشی در مورد تاریخچه بیماری، علایم آن و ... داده می شود. حضور مهدی احمدی، مریم بوبابی، بابک حمیدیان، صدای مهرانه مهین ترابی و ... از مواردی است که کارکرد این اطلاعات را از وجه گزارش صرف ارتقاء می دهد و با تکیه بر صدا و کاراکتر بازیگر، لختی و یکنواختی اجتناب ناپذیر اطلاع دهی صرف را تعدیل می کند. حضور در مکان هایی که بخش عمده آن کتابخانه است، به نوعی فضاسازی برای کلامی است که به نظر تخت و مستقیم می آید.

خط روایی سوم به گفته های مستند بیماران، مبتلایان، پزشکان و مسئولان اختصاص پیدا کرده که در این بخش هم با توجه امکانات موجود باز هم سعی بر خلق موقعیت های بکر و خاص شده است. مثلاً در ابتدای فیلم که یک بیمار از ابتلا به ایدز از طریق جنسی اشاره می کند، بدون آنکه از تصویر محو، شطرنجی و ... او استفاده شود صدای او بر فضایی غریب حاکم است. فضایی سیاه که دانه های سپید و براق پودرمانند در آن معلق هستند و به گونه ای به ترسیم فضایی که جوان از موقعیتش و چگونگی ابتلا ارائه می دهد کمک می کند.

این روند در خط سوم تنوع بصری بیشتری دارد و ضمن استفاده از تصاویر محض بیمارانی که تمایل به دیده شدن داشته اند به تناوب از تصاویر غیرمستقیم آنها با تکیه بر دست یا پاها، تار کردن بخشی از چهره، استفاده از صدای آنها روی پیغام گیر تلفن و استفاده از تصاویر ویدئو پروجکشن، حتی یک اجرای نمایشی از گفتگو با بیماری که تمایل به دیده شدن و استفاده از صدایش ندارد ترتیب می دهد. جایی که مهتاب کرامتی و مهدی احمدی دو سوی میز مقابل پرده ویدئو پروجکشن  قرار دارند و کرامتی حرف های زن را از روی کاغذ می خواند و احمدی به جای پرسشگر از او سئوال می کند.

همخوانی فضاسازی و موقعیت طراحی شده با بخش روایی که کمیت اعظم فیلم را تشکیل می دهد از ویژگی هایی است که در  "سرخ" به انسجام خوبی رسیده است. به نمونه های خاصی هم در این مورد می توان اشاره کرد، مانند صحنه ای که کرامتی گریم خود را پاک می کند که همراستا با حرف های زن بیماری قرار گرفته که عنوان می کند برای پنهان کردن بیماری خود و فرزندش به شهری جدید مهاجرت کرده ... نوعی نقاب زدن یا برداشتن نقاب.

این همخوانی در صحنه هایی چون چهره شهر در روز چهارشنبه سوری که همراه با خود نوعی بی نظمی و انفجار درونی به همراه دارد هم لحاظ شده است، به خصوص هنگامی که پوستر فیلم "چهارشنبه سوری" هم در گوشه کوچک کادر دیده می شود. این نکته ما را به یک نقطه قوت مهم در اثر می رساند که به در نظر گرفتن همان وجوه حرفه ای به خصوص در فیلمنامه یک کار مستند می انجامد.

در نگارش یک فیلمنامه داستانی همواره طراحی ضرب الاجل زمانی کمک می کند تا نوعی چفت و بست محکم در کار اعمال  شود و "سرخ" از این نقطه قوت استفاده کرده است. در نظر گرفتن محدوده زمانی عید نوروز برای پیگیری تحقیقات و مستندات درباره ایدز که به نوعی حضور راویان بازیگر را در شهر مد نظر قرار می دهد اهمیت زیادی پیدا می کند.

این مقطع زمانی یک زیرمتن را بدون آنکه حرفی از آن به میان بیاید به فیلم وارد می کند که در سکانس چهارشنبه سوری به مفاهیم و فضاسازی فیلم نزدیک شده و در انتها به پایانی با چفت و بست هم به جهت داستانی و هم به جهت فضا و حال و هوای کلی کار می انجامد. فیلمی که مانند بقیه آثار این دو فیلمساز، به مخاطب چیزی فراتر از حد متعارف و انتظار ارائه می دهد.

کد خبر 476433

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha