خبرگزاری مهر، گروه استانها- عباس خسروانی*: استاندار محترم استان مرکزی طی مصاحبهای اعلام کرد که نرخ بیکاری در استان مرکزی در بهار سال ۹۹ طبق آمار اعلامی مرکز آمار نسبت به مدت مشابه سال گذشته کاهش ۱.۹ درصدی داشته و به ۶.۵ درصد رسیده است.
مسئولان استان این کاهش را یکی از بزرگترین دستاوردهای خود میدانند و معتقدند توانستهاند علی رغم همه مشکلات اقتصادی نه تنها اجازه ندهند شاغلین بیکار شوند بلکه توانستهاند برای جمعی از بیکاران نیز شغل ایجاد کنند. به راستی آیا میتوان کاهش نرخ بیکاری استان را به عنوان یک دستاورد بزرگ اقتصادی و مدیریتی به حساب آورد؟
اعلام آمار کاهش نرخ بیکاری در استان در حالی صورت میگیرد که عموم مردم به خوبی شرایط رکودی و تورمی که بر کشور حاکم است را درک میکنند. هم نخبگان و صاحب نظران و هم افراد عادی جامعه اذعان دارند که ما در یک شرایط سخت رکودی به خصوص در بخش صنایع و یک شرایط تورمی افسار گسیخته قرار داریم و در این شرایط سخن گفتن از کاهش نرخ بیکاری برای نخبگان و افراد عادی قابل توجیه نیست.
ما باید در نظر بگیریم که متغیرهای کلان اقتصادی یک ارتباط تنگاتنگ با یکدیگر دارند که در هماهنگی با یکدیگر تغییر و تحول پیدا میکنند. در حوزه اشتغال ۳ متغیر نرخ تولید، نرخ سرمایه گذاری و نرخ بیکاری در هماهنگی با یکدیگر قرار دارند به طوری که سرمایه گذاری جدید منجر به چرخیدن چرخهای تولید و افزایش نرخ تولید میشود و در نهایت رشد تولید، خود را در جذب نیروهای جویای کار و کاهش نرخ بیکاری نمایان میسازد.
حال مسئولان اقتصادی استان در استانداری، اداره کل اقتصادی و دارایی و اداره کل کار، تعاون و امور اجتماعی توضیح دهند که این میزان کاهش بیکاری در استان تا چه اندازه از دل این فرایند بیرون آمده است؟ چه میزان سرمایه گذاری جدید و در چه نقاطی از استان و در چه بخشهائی صورت گرفته و این سرمایه گذاری تا چه اندازه به رشد تولید ناخالص استان منجر شده و در نهایت از دل این مسیر چند نفر از جمعیت فعال جویای کار، شغلی پیدا کردهاند؟
آمارهای کشوری نشان از رشد ٣, ٥- درصدی محصول ناخالص داخلی با نفت و ١.٧- درصدی محصول ناخالص داخلی بدون نفت در فصل بهار سال ١٣٩٩ نسبت به فصل مشابه سال قبل دارد.
نکته مهم دیگر که باید در کنار این فرایند به آن توجه کرد نرخ مشارکت اقتصادی در استان و تأثیر آن بر نرخ بیکاری است. این دو نرخ تأثیر متقابلی بر یکدیگر دارند. نرخ مشارکت اقتصادی یا همان نرخ فعالیت از تقسیم جمعیت فعال (بیکار و شاغل) بر جمعیت در سن کار بهدست میآید.
افراد بیکاری که در صورت این تقسیم از آن یاد شده بیکارانی هستند که جویای کارند. اگر به هر دلیلی فرد بیکار از پیدا کردن شغل ناامید شود، از این گردونه خارج میشود و نرخ مشارکت اقتصادی کاهش مییابد و با کاهش آن، نرخ بیکاری هم کاهش مییابد بدون آنکه شغلی یا فرصت شغلی جدیدی ایجاد شده باشد.
این اتفاق دقیقاً در استان مرکزی رخ داده است به طوری که نرخ مشارکت اقتصادی در بهار سال ۹۹ به ۳۵.۸ رسیده در حالی که این نرخ در بهار سال گذشته ۳۷.۵ بوده است یعنی نرخ مشارکت اقتصادی در استان مرکزی کاهش یافته و طبیعتاً این کاهش خودش را در کاهش نرخ بیکاری نشان داده است. عمده کاهش نرخ بیکاری مربوط به بیکاران جوان است.
متأسفانه موج ناامیدی ایجاد شده در بین جوانان جویای کار باعث خروج آنها از گردونه افراد جویای کار شده است. به این مقوله باید دو عامل دیگر یعنی عدم توانایی در مدیریت منابع انسانی و نابسامانیهای اقتصادی را اضافه کرد.
لذا علت کاهش نرخ بیکاری استان مرکزی را میتوان در عوامل مختلفی جست به جز ایجاد فرصتهای شغلی جدید پایدار. عوامل دیگری چون افزایش مشاغل کاذب و محاسبه آنها در آمار، شیوههای غلط آمارگیری، شیوه محاسبه نرخ بیکاری، تعریف غلط از بیکاری، تمایل افراد جویای کار برای گرفتن بیمه بیکاری را هم میتوان به موارد قبلی اضافه کرد.
به هر حال اگر تیم اقتصادی استان مدعی ایجاد شغل در استان هستند و این کاهش نرخ بیکاری را ناشی از ایجاد فرصتهای شغلی جدید و پایدار میدانند باید اعلام کنند که این افزایش شغل در کدام بخشها (خدمات، صنعت، کشاورزی و…) و در کدام مناطق (شهری و روستایی) بوده و میزان سرمایه گذاری صورت گرفته چقدر بوده است؟ نکته دیگر اینکه این بیکاری در کدام گروههای سنی رخ داده است؟
جالب است که عمده کاهش نرخ بیکاری مربوط به گروه سنی جوانان بیکار است و باز عمده آن هم مربوط به گروه سنی ۲۴ تا ۳۵ سال است. محاسبات اولیه نشان میدهد که عمده کاهش بیکاری جوانان به دلیل افت جمعیت فعال بوده است که خود نشانهای از ناامیدی جوانان به کاریابی در بازار است.
هدف این نقد نادیده گرفتن زحمات تیم اقتصادی استان نیست بلکه هدف اصلاح برخی رویهها به خصوص ارائه آمارهای کلیدی به افکار عمومی است که معمولاً با تمسخر آنها همراه میشود که آن را ما در اعلام نرخ تورم هم از گذشته تا به امروز شاهد بودهایم. این گونه آمارها که با زندگی مردم و شرایط عمومی کشور همخوانی ندارد به کاهش اعتماد عمومی و کاهش سرمایههای اجتماعی مسئولان همراه خواهد شد که خسارت سنگینی در پی دارد.
به هر حال ارائه این آمارها نباید ما را از عمق مسائل اقتصادی کشور غافل کند. نرخ بیکاری نوعی دماسنج برای اقتصاد ماست که اگر اقتصاد ما تب داشته باشد که دارد باید درجه بالایی را نشان دهد نه اینکه بگوید این بیمار نه تنها تب ندارد بلکه تب آن در حال کاهش است. این تصور ما را از درمان اصولی این بیمار غافل خواهد کرد و در نهایت میتوان گفت که اقتصاد ما حالش خوب است اما تو باور نکن.
پژوهشگر و مدرس دانشگاه
نظر شما