خبرگزاری مهر - گروه استانها - میرنبی عزیززاده*: تاریخ بشریت، کانون پرورش انسانهای است که از رتبهی «من» میگذرند و «ما» میشوند. برخی از آنان حصارهای تنیده بر وزانت «ما» را نیز کنار زده و «صبغه الله» میشوند. وقتی به این مرحله انسانی رسیدند، نورانیتر از آفتاب تابان درخشش دارند، چراغ فروزان اراده انسانی و الهی در سطح جهانی میشوند. در زمین بسان ما زندگی میکنند امّا گفتار و کردارشان الهی میشود.
در تبیین این پدیده انسانی، خیلی آسان کلمهها در قالب عبارتهای ادبی چینش میشوند و پیامی را میسازند. امّا واقعیت آن است که شناخت مبدا و مقصد و سیر منازل این مراتب عالی بسیار پیچیده است. گاهی عمر نسلی از انسان لازم است تا از حصار «من» خارج شویم و به منزل «ما» برسیم. زحمت میخواهد؛ هزینه میخواهد، اخلاص و انصاف و انسانیّت میخواهد که انسان بتواند این مراتب را طی کند.
در گستره تاریخ، همه انسانها در همه اعصار باور عمیق به «منجی» دارند. باور به مسیح و سوشیانت و مهدی و… دارند که ظهور کنند و جهان غرق در فساد و ظلمت را نجات داده و منجی زندگی مردم شوند. این باور مذهبی و اجتماعی برکات عظیم برای ساختن جامعه انسانی دارد. اما ممکن است در مسلخ شیطانی شیّادان به صلیب کشیده شوند و همین نعمت در باورمندی، نقمتی سخت در ویرانی زندگی ملل شود.
بدون شک، حاج قاسم سلیمانیها، جلوهای از ظرفیت همین باور «منجی» هستند. تبلوری از اراده انسانها در بهره مندی از برکات هادی و منجی در جهان هستند. امّا پرورش و بروز این جلوه انسانی، بستر مناسب لازم دارد. در عصر ما؛ انقلاب اسلامی ملّت ایران و نظام اسلامی بر آمده از این انقلاب، بستر را فراهم ساخت تا «قاسم سلیمانی» ها به وجود آیند.
در گذر زمان، صحنههای عجیب انسان ساز دوران دفاع مقدس این بستر را عطرآگین نمود. فداکاری شهدای والامقام و غیرت ایثارگران آن دوران نورانی، منازل «شهیدانه» برای این بستر فراهم نمودند. حاج قاسم سلیمانیها با رهبانیّت به این مقام نرسیدند. بلکه این ظرفیت جامعه بود که موجد چنین انسانها شد، خون شهدای نونهال و نوجوان بود که قاسم سلیمانی کرمانی را منجی جهانی ساخت. ایشان را «عَلَم» و نشان فرهنگ و تمدّن ملت ایران معرفی کرد. شهید همتها، باکریها، خرازیها، کاظمیها و… بودند که «شهید حاج قاسم سلیمانی» را در سختترین شرایط زندگی ملل جهان به جامعه انسانی هدیه دادند. در شهر و دهات و ایلات مان از «حاج قاسم» ها بسیار داریم. نه قاسم سلیمانی با ما فاصله دارد و نه ما از او دور هستیم.
اما درک این قربت و اُنس یک شرط دارد. از مرتبه «ما» به منزل «منیّت» سقوط نکنیم. این ضمیر «من» خیلی حساس و ظریف است: «من دانشمندم»، «من اقتصاددانم»، «من فرمانده بودم»، «من تاریخ دان هستم» و… همینها است که انسان را از قلّه عزّت به ذلّت میکشاند. حاج قاسم سلیمانی بسی رنج برده بود تا از «ما» جدا نشود تا این گونه بشود که در امروز و فردای تاریخ جهان جاودانه شود.
جوانان وطن! ایّام میگذرد و ما هم میرویم. چه شادان و چه نالان! بالاخره میرویم. در مسیر رفتن، به عنوان دانشجوی تاریخ عرض میکنم. قدر خودتان و قدر وطن تان و عظمت نظام تان و قدر ارزشهای تان و قدر حاج قاسمهای تان را بدانید تا سرافراز زندگی کنید. یقین بدانید در فردای تاریخ بشر، شما به احترام تربیت «حاج قاسم سیلمانی» ها، عزیزترین ملّت در نزد ملل جهان شناخته میشوید.
خدمتی که حاج قاسم سیلمانی و یاران عزیزش و دوستان شهیدش به جامعه بشری کردند، هرگز از صفحات تاریخ زریّن ملل جهان حذف نخواهد شد. در قرنی که ما و اجدادمان زندگی کردند؛ دو پدیده بسیار خطرناک زندگی، فرهنگ و تمدّن جهان بشریت را تهدید کرد:
۱- دو جنگ جهانی اوّل و دوّم ویرانگرِ تحمیلی صهیونیسم بین الملل، ملل جهان را نابود کرد. حدود یکصد میلیون انسان بی گناه در تنور جنگ سوختند و نابود شدند و بیش از آن از تبعات آن دو جنگ اهریمنی تلف شدند.
۲- در دهه اخیر، تحمیل پدیده جهنّمی «داعش» از سوی جبهه متحد صلیبیها و صهیونیستها نیز زخم عمیق بر فرهنگ و تمدّن ملل جهان زد. امّا در برابر ظهور این پدیده شیطانی، جلوهای از رحم و رحمت الهی در قد و قوّاره «حاج قاسم سلیمانی» ها متجلّی شده و اجازه ندادند این بار نیز ملل جهان بسان دو جنگ جهانی اول و دوم تلفات سنگین بدهد.
تاریخ وجدانها و وجدان تاریخ نویسان این نقش بی نظیر ملّت ایرانِ پرورش دهنده حاج قاسم سلیمانیها که ناجی زندگی، ناموس و آبروی ملت ایران و مسلمین و مسیحی و یهودی و زرتشتی شرق و غرب عالم شدند، جاودانه میسازند. مراقب باشید آنچه امروز بر ملّت ایران میگذرد. جلوه خشم و کینه و انتقام دشمن از شکست شان در پدیده داعش سازی است.
* نویسنده و پژوهشگر تاریخ
نظر شما