۲۶ آذر ۱۳۹۰، ۱۶:۱۳

مصلح غیرو و انسان ضدغرور/

دقت امام حسین برای نقل خطبه در چهار بعد

دقت امام حسین برای نقل خطبه در چهار بعد

خبرگزاری مهر - گروه دین و اندیشه: حضرت آیت الله مجتبی تهرانی در ادامه جلسات ویژه محرم به تبیین فضائل امیر المومنین و دقت امام حسین در نقل خطبه از چهار بعد مختلف پرداخت.

مروری بر مباحث گذشته
بحث ما راجع به حرکت و قیام امام حسین(علیه‌السلام) بود. گفته شد که این قیام، هدفمند و حساب شده بود و همچنین صحیفه ای از دروس در ابعاد گوناگون معنویِ معرفتی، فضیلتیِ انسانی، دنیوی، اخروی، فردی و اجتماعی برای تمام ابنای بشر اعم از مسلمان و غیر مسلمان بود. بالأخره بحث ما به اینجا رسید که امام حسین(علیه‌السلام) از این قیام هدفی داشت و اینطور نبود که عجولانه تصمیم‌گیری کرده باشد، یا بی‌حساب حرکت کرده باشد و یا در محاسبه اشتباه کرده باشد. می‌شود گفت که حضرت سال‌ها روی آن حساب کرده بود، آن را محاسبه کرده بود و برای آن تدبیر کرده بود و منتظر فرصت مناسبی بود که این گروه فاسد را از صحنه زعامت مسلمین براندازد، چون آنها در صدد براندازی اسلام بودند.

حضرت سال‌ها قبل با صراحت به مردم اعلام خطر کرده بود، لذا حضرت دو سال قبل از مردن معاویه، در سال پنجاه و هشت هجری در سفر حج از تمام سران بلاد اسلامی و چهره های شناخته شده صحابه و تابعین دعوت کرد و در آنجا نظراتش را به همه اعلام کرد. حضرت خطبه‌ای خواند که دارای سه بخش بود. بخش اوّل آن راجع به پدر بزرگوارش علی(علیه‌السلام) بود، شروع کرد به بیان نصّ صریح پیغمبر اکرم در مورد فضایل امیرالمؤمنین که همه عامّه هم آن فضایل را نقل می‌کنند.

امام حسین آمد و فرمایشات صریح پیغمبر اکرم درباره علی(علیه‌السلام) را بیان کرد و همه هم قبول داشتند. امام حسین از این جمعیت بیش از هزار نفر با تأکید و قسم تصدیق گرفت که پیغمبر اکرم این جملات را راجع به علی(علیه‌السلام) فرموده است و عرض می‌کنم که برای چه امام این کار را کرد.

ادامه فضائل امیرالمؤمنین علی(علیه‌السلام)

آخرین جمله حضرت را دراین باره عرض می‌کنم که به تعبیر من تیر خلاصی بود که امام حسین به قلب معاویه و طرفداران معاویه زد. در جلسه گذشته قسمتی از بخش اول خطبه شریفه حضرت را مطرح کردم تا اینکه به جریان مباهله رسید، امام حسین به آنها روی کرد و گفت شما را قسم می‌دهم آیا در قضیه مباهله غیر از این بود که پیغمبر اکرم خودش بود و علی بود و دختر پیغمبر بود و فرزندان علی بودند که اینها گفتند: «اللهم نعم»! دقت کنید، من در انتها می-خواهم از این چیزهایی که می‌گویم، نتیجه‌گیری کنم، ببینید امام حسین چه طور دقیق صحبت کرده است.

• پرچم دار لوای اسلام در جنگ خیبر

در جمله بعد دارد که حضرت فرمود: «قَالَ أَنْشُدُکُمُ اللَّهَ أَ تَعْلَمُونَ أَنَّهُ دَفَعَ إِلَیهِ اللِّوَاءَ یوْمَ خَیبَرَ ثُمَّ قَالَ لَأَدْفَعُهَا إِلَى رَجُلٍ یحِبُّهُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ یحِبُّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ کَرَّارٍ غَیرِفَرَّارٍ یفْتَحُهَا اللَّهُ عَلَى یدَیهِ؟! قالوا: اللهم نعم!» ای جمعیت! شما را به خدا قسم می‌دهم! آیا نمی‌دانید که پیغمبر اکرم در روز خیبر گفت: پرچم را به دست کسی می‌دهم که او خدا و رسول را دوست می-دارد و خدا و رسول هم او را دوست می‌دارند؛ او ترسو نیست و بسیار حمله می‌کند و هیچ‌گاه از دشمن رو برنمی‌گرداند؛ و خدا با دو دست او فتح و پیروزی را به شما خواهد داد!؟ «قالوا اللهم نعم!» نگاه کنید امام حسین چه چیزهایی را پیش می‌کشد. چیزهایی را مطرح می‌کند که اصلاً قابل انکار نبوده است.

• علی(علیه‌السلام)، برادر و جان پیغمبر

«قَالَ: أَ تَعْلَمُونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ بَعَثَهُ بِبَرَاءَةَ وَ قَالَ لَا یبَلِّغُ عَنِّی إِلَّا أَنَا أَوْ رَجُلٌ مِنِّی؟! قالوا: اللهم نعم!» آیا میدانید که رسول خدا سوره برائت را به دست علی به مکه فرستاد و فرمود: جز خود من یا کسی که از من است، نباید پیام من را کسی ابلاغ کند!؟ گفتند: بله.

من نمی‌توانم قضیه برائت را الآن بگویم، آنهایی که اهلش هستند، می‌فهمند این یعنی چه. یکی از صحابه سوره برائت را گرفته بود که به مکه ببرد، حضرت جلویش را گرفت و گفت: او را برگردانید! یا من باید آن را ببرم یا کسی که از من است؛ بعد آن را به دست علی داد.

• احترام و جایگاه حضرت نزد پیغمبر

«قَالَ: أَ تَعْلَمُونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ لَمْ ینْزِلْ بِهِ شَدِیدَةٌ قَطُّ إِلَّا قَدَّمَهُ لَهَا ثِقَةً بِهِ وَ أَنَّهُ لَمْ یدَعْهُ بِاسْمِهِ قَطُّ إِلَّا یقُولُ یا أَخِی وَ ادْعُوا إِلَی أَخِی؟! قالوا: اللهم نعم!» آیا شما می‌دانید که هیچ مشکل و حادثه مهمی برای پیغمبر اکرم پیش نمی‌آمد، مگر این که به جهت اعتمادی که به علی داشت او را برای حل مشکلش جلو می‌انداخت و هیچ‌گاه او را به اسم صدا نکرد و او را به عنوان برادر خطاب می‌کرد؟ گفتند: بله!

• علی(علیه السلام)، بهترینِ اهل بیت پیامبر

«قَالَ: أَ فَتَعْلَمُونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ قَضَى بَینَهُ وَ بَینَ جَعْفَرٍ وَ زَیدٍ فَقَالَ یا عَلِی أَنْتَ مِنِّی وَ أَنَا مِنْکَ وَ أَنْتَ وَلِی کُلِّ مُؤْمِنٍ بَعْدِی؟!» آیا می‌دانید که پیغمبر اکرم هنگامی که میان علی و جعفر و زید قضاوت نمود، فرمود: یا علی تو از من هستی و من از تو هستم، پس از من تو ولی و سرپرست همه مؤمنین هستی؟! گفتند: بله، خدایا تو را گواه می‌گیریم که درست است!

• علی(علیه السلام)، همنشین تنهای پیغمبر

«قَالَ: أَ تَعْلَمُونَ أَنَّهُ کَانَتْ لَهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ کُلَّ یوْمٍ خَلْوَةٌ وَ کُلَّ لَیلَةٍ دَخْلَةٌ إِذَا سَأَلَهُ أَعْطَاهُ وَ إِذَا سَکَتَ ابْتَدَأَهُ؟! قالوا: اللهم نعم!» آیا شما می‌دانید که علی(علیه السلام) روز و شب با پیغمبر اکرم جلسه و خلوت داشتند و بر او وارد می‌شد و اگر علی در این جلسات خصوصی از پیغمبر سؤالی می‌پرسید، پیغمبر جوابش را می‌داد و اگر علی(علیه السلام) سکوت می‌کرد، پیغمبر اکرم ابتدا به تکلّم می‌نمود؟ گفتند: بله.

• علی(علیه‌السلام) برتر از همه، حتّی حمزه و جعفر

«قَالَ: أَ تَعْلَمُونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ فَضَّلَهُ عَلَى جَعْفَرٍ وَ حَمْزَةَ حِینَ قَالَ لِفَاطِمَةَ زَوَّجْتُکِ خَیرَ أَهْلِ بَیتِی؟!» آیا می‌دانید که وقتی پیغمبر می‌خواست دخترش را به علی تزویج کند، برای فضیلت دادن او بر جعفر و حمزه به فاطمه گفت: بهترین اهل بیت خودم را به تو تزویج کردم و او را همسر تو قرار دادم؟ «أَقْدَمَهُمْ سِلْماً وَ أَعْظَمَهُمْ حِلْماً وَ أَکْبَرَهُمْ عِلْماً ؟! قالوا: اللهم نعم!» یعنی هم از نظر تسلیم بودنش نسبت به احکام الهی و هم از نظر حلم و بردباری و هم از نظر علم، از همه بالاتر بود؟

• علی(علیه‌السلام)، مأمور به غسل، کفن و دفن پیغمبر

«قَالَ: أَ تَعْلَمُونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ قَالَ أَنَا سَیدُ وُلْدِ آدَمَ وَ أَخِی عَلِی سَیدُ الْعَرَبِ وَ فَاطِمَةُ سَیدَةُ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَینُ ابْنَای سَیدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ؟! قالوا اللهم نعم!» ترجمه¬اش خیلی معلوم است. «قَالَ: أَ تَعْلَمُونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ أَمَرَهُ بِغُسْلِهِ وَ أَخْبَرَهُ أَنَّ جَبْرَئِیلَ یعِینُهُ؟! قالوا اللهم نعم!» آیا می‌دانید که پیغمبر اکرم امر کرد که علی(علیه‌السلام) او را غسل دهد و تجهیز کند و گفت که جبرییل هم در این کار به علی کمک می‌کند؟ «قالوا: اللهم نعم!» گفتند بله، این را هم می‌دانیم.

• علی(علیه السلام)، یکی از دو امانت گران بهای پیغمبر

«قَالَ: أَ تَعْلَمُونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ قَالَ فِی آخِرِ خُطْبَةٍ خَطَبَهَا إِنِّی قَدْ تَرَکْتُ فِیکُمُ الثَّقَلَینِ کِتَابَ اللَّهِ وَ أَهْلَ بَیتِی فَتَمَسَّکُوا بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا؟! قالوا اللهم نعم!» آیا می‌دانید که پیغمبر اکرم در آخرین خطبه زمان حیاتش گفت: من دو امانت گرانبها را در میان شما گذاشتم، کتاب خدا و اهل بیتم، به آن دو چنگ زنید که هیچ¬گاه گمراه نمی‌شوید؟ گفتند: خدایا تو را گواه می‌گیریم که درست است!

• دوستی با علی(علیه السلام) شرط دوستی با پیغمبر و خدا

اینجا امام حسین می‌خواهد تیر خلاص را به قلب معاویه‌ای‌ها بزند و آن حرکات زشت و تبلیغات سوئی را که چند سال علیه علی(علیه‌السلام) کردند، محکوم سازد. می‌خواهد بخشنامه‌های معاویه و سبّ علی را محکوم سازد. دارد: «ثُمَّ قَدْ نَاشَدَهُمْ» بعد همه آنها را قسم داد: «أَنَّهُمْ قَدْ سَمِعُوهُ یقُولُ: مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ یحِبُّنِی وَ یبْغِضُ عَلِیاً فَقَدْ کَذَبَ» پیغمبر فرمود: کسی که گمان کند من را دوست دارد، ولی با علی دشمنی کند، دروغ می‌گوید. «لَیسَ یحِبُّنِی وَ یبْغِضُ عَلِیاً» نمی‌شود که کسی من را دوست داشته باشد، ولی علی را دشمن داشته باشد.

«فَقَالَ لَهُ قَائِلٌ:» امام حسین می‌گوید وقتی که پیغمبر این را گفت، گوینده‌ای مثل این که می‌خواست جواب پیغمبر را بدهد، به پیغمبر گفت: «یا رَسُولَ اللَّهِ وَ کَیفَ ذَلِکَ؟»چرا می‌گویید که نمی‌شود پیغمبر را دوست و علی را دشمن داشته باشد؟ ممکن است که کسی شما را دوست و علی را دشمن داشته باشد! «قَالَ: قَالَ لِأَنَّهُ مِنِّی وَ أَنَا مِنْهُ مَنْ أَحَبَّهُ فَقَدْ أَحَبَّنِی وَ مَنْ أَبْغَضَهُ فَقَدْ أَبْغَضَنِی وَ مَنْ أَبْغَضَنِی فَقَدْ أَبْغَضَ اللَّهَ؟! فَقَالُوا: اللَّهُمَّ نَعَمْ! قَدْ سَمِعْنَا؛ وَ تَفَرَّقُوا عَلَى ذَلِکَ». حضرت جواب داد که چون علی از من است و من از اویم. هر کس او را دوست داشته باشد مرا دوست داشته و هر که مرا دوست بدارد خدا را دوست داشته است. هر که او را دشمن دارد مرا دشمن داشته و هر که دشمن من باشد، خدا را دشمن داشته است. همه اقرار کردند که این اخبار صحیح است و ما این حرف‌ها را شنیده‌ایم.

دقت امام حسین(علیه‌السلام) در نقل خطبه در چهار بُعد

در اینجا من می‌خواهم چند مطلب بگویم. بخش اوّل خطبه تمام شد. البته من هم فهرست‌وار خواندم وگرنه خیلی مطالب در این حرفها است. چهار مطلب در اینجا مهم است، یک؛ متن خطبه است، دو؛ افرادی که دارند خطبه را گوش می‌کنند، سه؛ آن زمان و روزی است که دارد خطبه را می‌خواند و چهار؛ مکانی است که حضرت برای خطبه‌اش انتخاب کرده است.

اما ببینید مطالبش را چه‌طور تنظیم کرده است. اوّل به سراغ حرکت زشت معاویه در این چند سال نسبت به خاندان عصمت و طهارت و شایستگان سرپرستی و رهبری مسلمین و در رأس آن علی(علیه‌السلام) رفته است. حضرت به دوستانش نمی‌گوید: جعل حدیث کنید! از خود پیغمبر حدیث نقل می‌کند.

1. مخاطبان امام: دویست نفر از صحابه و هشتصد نفر از تابعین

حالا من می‌خواهم بر طبق اعداد و آمار حرف بزنم. اینطور که در تاریخ آمده است، دویست نفر از صحابه پیغمبر در این جمعیت بودند، خیلی است، دویست نفر کسانی بودند که پیغمبر را درک کرده بودند، یعنی این حرف‌ها را خودشان از شخص پیغمبر شنیده بودند. ببینید امام حسین چه قدر قوی برخورد می‌کند. بیش از هشتصد نفر از تابعین بودند که یا از فرزندان صحابه بودند و یا از کسانی که به صحابه پیوسته بودند. آیا می‌شود به این فضایل خدشه¬ای وارد کرد؟ اینها را قسم می‌دهد و می‌گوید آیا این سخنان را از پیغمبر شنیدید یا نه؟ تو که پیغمبر را دیدی، از او شنیدی یا نه؟ تو که پیغمبر را ندیدی، اینها را از آن کسی که دیده است، شنیدی یا نشنیدی؟

می‌نویسند دویست نفر از صحابه و بیش از هشتصد نفر از تابعین، سخنان امام حسین را تأیید کردند.

2. حرف‌های امام: رعایت ترتیب تاریخ در نقل فضائل

حالا ببینید چه‌طور شروع می‌کند. در اوّلین جمله که حضرت قسمشان داد، از هنگام ورود پیغمبر به مدینه بود، فرمود: آیا می‌دانید که پیغمبر مسجد و آن ده حجره را ساخت و درب همه حجرات را به مسجد بست و فقط درب خانه علی را باز گذاشت؛ حتی وقتی عمر خواست سوراخی از منزلش به مسجد باشد، پیغمبر گفت: این سوراخ را هم ببندید؟ اوّلین جمله امام حسین این بود. ببینید از کجا شروع کرده است! حضرت از هنگام ورود پیغمبر به مدینه شروع می‌کند و گام به گام جلو می‌آید تا به آخرین لحظات زندگی پیغمبر می‌رسد. حسین(علیه‌السلام) حساب شده جلو می‌آید و اصلاً پراکنده گویی ندارد.

حالا آیا این قیام بی‌حساب بود؟ تو نمی‌فهمی حساب یعنی چه. امام حسین دقیق حساب کرده بود. جلو می‌آید تا به لحظات آخر پیغمبر اکرم می‌رسد، پیغمبر در آخرین روزها خطبه‌ای خواند و بعد هم وفات کرد، فرمود: «ترکت فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی». حتی وصیت کرد که من را علی غسل دهد.

نگاه کنید امام حسین حرفهای پیغمبر در مورد فضایل علی را از زمان ورود پیغمبر به مدینه تا وفات ایشان بیان کرد. چون ممکن است کسی بگوید پیغمبر هنگام وفات از یک سری نظریاتشان برگشتند. وضع فعلی افراد ملاک است. نخیر! پیغمبر تا لحظه آخری که می‌خواست از دنیا برود، از فضایل علی می‌گفت. آخرین جملات ایشان هم این بود که علی من را غسل دهد و تجهیز کند و جبرییل هم به او کمک می‌کند. نتیجه چه می‌شود؟

آیا می‌دانید که پیغمبر در جملات آخر چه گفت؟ فرمود: نمی‌شود کسی من را دوست داشته باشد و علی را دشمن داشته باشد. خدا معاویه و اطرافیانش را لعنت کند که علی را سبّ کردند. آیا شما پیغمبر را دوست دارید؟

تیر خلاص امام حسین به معاویه این بود. تمام این فضایل را گفت و آخر سر هم از قول پیغمبر گفت: نمی‌شود کسی من را دوست داشته باشد و علی را دشمن داشته باشد! در اینجا شخصی برگشت به پیغمبر گفت: چرا نمی‌شود؟ حضرت جواب داد: چون حبّ او حبّ من است، حبّ من حبّ به خدا است؛ بغض او بغض من است و بغض من بغض به خدا است. خیلی صریح و روشن بیان فرمود، یعنی تمام کارهای معاویه و اطرافیانش نسبت به علی بر خلاف اسلام و فرمایشات پیغمبر بود. پس امام حسین هیچ پراکنده گویی نکرد، همه اینها را حساب شده و دقیق ردیف کرد.

در ضمن حرف‌هایم گفتم که امام حسین در انتخاب افراد هم بهترین انتخاب را داشت، دویست نفر از صحابه و بیش از هشتصد نفر از تابعین را جمع کرد و با قسم از همه اینها اعتراف گرفت که اگر اینها را شنیدید بگویید، همه گفتند «نعم، دیگر چه می‌خواهی؟

3. بهترین زمان برای ایراد خطبه

حالا به سراغ زمان می‌رویم. حضرت عجب زمانی را انتخاب کرد! آیا زمان عرفات یا زمان مشعر یا زمان اعمال مکه را انتخاب کرد؟! نه؛ حضرت منا را انتخاب کرد. یعنی جایی که انسانها اعمال عمره و حج را انجام دادند و بعد از توبه یک حالت تلطّف روحی پیدا کرده‌اند که از این به بعد دروغ نگویند.

اینهایی که مکه می‌روند، می‌روند که آنجا پاک و پاکیزه شوند و برگردند. قرار نیست وقتی که به منا رسیده است و این همه زجر کشیده است تا پاک و پاکیزه شود، همه را با دروغ از بین ببرد. امام حسین دارد قسمشان می‌دهد، آیا می‌شود که اینها بیایند دروغ بگویند؟ عجب زمانی را انتخاب کرده است. آقا شما نمی‌دانید، امام حسین غوغا کرده است. به نظر من ایشان نابغه بزرگ عالم وجود است، هیچ انسان شقی هم حاضر نیست در آن موقعیت دروغ بگوید. حضرت از همه اقرار گرفت.

4. بهترین مکان برای ایراد خطبه

چهارم مسأله مکان است. اینجا کجا است؟ همه می‌دانند که حج مواقفی دارد و آن عرفات و مشعر و منا هستند، هر کدام از این مواقف و به خصوص منا برای خود شرافتی دارند. منا سرزمینی است که انسان¬ها خودشان را ز تمام تعیّنات رها می‌کنند. مظاهری را پیش می‌کشند که آنها گویای این رها شدن است. رجم کردن شیطان در منا است، اتّصال به رحمان در منا است. قهرمان توحید، حضرت ابراهیم آنجا به مبدأ هستی اتصال پیدا کرد و در آنجا به او امر شد که علقه‌اش را از ماسوی‌الله جدا کند. امام حسین خواست در چنین جایی حرف¬هایش را به آنها بگوید، اینجا که آمدید دیگر از این مسائل شیطانی و دنیوی و مادی دست بردارید.

منا جایی است که به ابراهیم خطاب شد، فرزندش اسماعیل را در راه خدا قربانی کند، دیگر مکانی بالاتر از این می-خواهی که دست از تعینات برداری؟ در قرآن دارد: «یا بُنَی إِنِّی أَرى فِی الْمَنامِ أَنِّی أَذْبَحُکَ فَانْظُرْ ما ذا تَری» به پسرش اسماعیل روی کرد و گفت: ای پسرم، من در خواب دیدم که دارم تو را ذبح می‌کنم، بگو من چه کار کنم؟ «قالَ یا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ سَتَجِدُنی إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرین»، اسماعیل گفت همان کاری را بکن که خدا به تو گفته است، ان¬شاءالله که من صبر می‌کنم. منا چنین سرزمینی است، هرکسی باید خودش را از تمام این مسائل دنیوی تهی کند.

تفاوت ابراهیم نبی(علیه‌السلام) با حسینبنعلی(علیهماالسلام)

اما به شما بگویم که تفاوت بین حضرت ابراهیم و حسین(علیه‌السلام) از زمین تا آسمان است. ابراهیم در همین سرزمین منا به پسرش این حرفها را زد، حسین(علیه‌السلام) هم آمده است در اینجا و می‌گوید اسلام دارد از بین می‌رود، بیایید از تعلّقات خودتان دست بردارید. راجع به ابراهیم دارد یک دفعه بعد از آن که «فَلَمَّا أَسْلَما وَ تَلَّهُ لِلْجَبین» هر دو تسلیم خدا شدند و ابراهیم پیشانی اسماعیل را روی خاک گذاشت، «وَ نادَیناهُ أَنْ یا إِبْراهیم؛ قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْیا» خطاب آمد که ای ابراهیم خوابی که دیدی درست است، او را نکش. می‌دانی می‌خواهم چه بگویم؟ خیلی تفاوت است.

ذکر مصیبت حضرت علی اکبر(علیه‌السلام)

امّا حسین با علی اکبر این کار را نکرد. من یک وقتی شعر این عارف را که می‌گوید: «مرید پیر مغانم ز من مرنج ای شیخ چرا که وعده تو کردی و او به جا آورد»  به علی(علیه‌السلام) و حضرت آدم تطبیق دادم، ولی امشب می‌خواهم مصداق دیگری برایتان بگویم. حضرت ابراهیم وعده کرد اما چه کسی عملی کرد؟ حسین عملی کرد. «مرید پیر مغانم ز من مرنج ای شیخ چرا که وعده تو کردی و او به جا آورد» روز عاشورا آمد، عرض کرد اجازه می‌دهی من به میدان بروم؟ می‌گویند: بدون تأمّل به او گفت: علی جان برو.

----------------------------------------------------
پایگاه اطلاع رسانی حضرت آیت الله مجتبی تهرانی
 

کد خبر 1485929

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha