به گزارش خبرنگار مهر ، سید نورالدین عافی شامگاه چهارشنبه در آیین تجلیل از پدید آورندگان کتاب " نورالدین پسر ایران" در محل تالار وحدت دانشگاه تبریز با بیان خاطراتی از دوران دفاع مقدس گفت: مادر عزیزم که زحمات زیادی برای من کشید برای ملاقات من در بیمارستان هر روز راه روستای خلجان در پنج کیلومتری تبریز تا این شهر را می پیمود و این امر هزینه زیادی روی دستش می گذاشت.
وی ادامه داد: از این رو مجبور شد تا گوشواره های طلای خودش را بفروشد تا مخارج ایاب و ذهاب خود و هزینه های درمان مرا در بیمارستان تامین کند و البته پدر بزرگوارم که به خاطر یک دندگی های من خیلی اذیت شدند به ویژه آنکه یک برادر من هم در جبهه شهید شده بود و مطمئنم که با هر بار اعزامم به جبهه دل این دو عزیزم موقع حضور من در جبهه آشوب می شد.
عافی با نقل خاطره ای از ایام ازدواجش گفت: پس از برگشتن از جبهه و عملیات رمضان قصد کردم تا ازدواج کنم و در این بین با همسرم خانم اشرفی صحبت کردیم و بساط عروسی فراهم شد. اما من به فاصله دو روز پس از ازدواج راهی جبهه شدم و در این مدت چون فقط یک بار همسرم را دیده بودم تصویری از چهره وی در ذهن نداشتم.
نظر شما