۶ خرداد ۱۳۸۲، ۱۶:۵۴

ناگفته هايي از ارتباط

فتح خرمشهر و اشغال لبنان

فتح خرمشهر و اشغال لبنان

متاسفانه يكي از علل اصلي حمله رژيم صهيونيستي به لبنان ، در خرداد ماه سال 1361 ، كه مقابله با پيشرويهاي ايران در منطقه خوزستان و نجات عراق از بحران شكست بود ، از ديد محققان و ارباب جرايد پنهان مانده است .

بدون شک پيروزي هاي عظيم ايران در جبهه هاي نبرد در اولين روزها و ماههاي سال 1361 که منجر به آزادي بخشهاي وسيعي از خاک کشور شد ، دشمنان خارجي و در راس آنها آمريکا و اسرائيل را برآن داشت تا به هر طريق ممکن از حکومت صدام حسين که سعي داشت با ظهور حرکت و انقلابي اسلامي در کشورهاي عربي جلوگيري کرده و نظام نوپاي اسلامي ايران را سرنگون سازد ، حمايت کنند و او را از گرداب وحشتناکي که گرفتارش شده بود ، نجات بخشند . اشغال لبنان مي توانست منافع بسياري ازجمله نجات صدام ، دستيابي به لبنان و سرکوب مبارزين فلسطيني را در پي داشته باشد . تجاوز بي سابقه و همه جانبه اسرائيل به لبنان و اشغال بخش عظيمي از آن کشور ، يکي از طرحهاي مورد اجرا و چه بسا موفق بود که در روند ادامه جنگ ايران و عراق تاثير بسزايي داشت ، و چه بسا توانست صدام را از سراشيبي سقوط نجات دهد . براي شناخت بهتر از اوضاع بحراني عراق پس از آزادي خرمشهر ، کافي است نگاهي به عکس العمل صدام در اين باره که در کتاب « هشت سال جنگ تبليغاتي » آورده شده داشته باشيم : 

   « سال‌ 1982م‌ (1361) براي‌ ما سال‌ خيلي‌دشواري‌ بود. در آن‌ سال‌ از محمره‌ (خرمشهر) عقب‌نشيني‌ كرديم‌ و از بوق‌ و كرناهاي‌ ايران‌، آهنگ‌ اشغال‌بصره‌ و اشغال‌ سرزمينهاي‌ عراق‌ شنيده‌ مي‌شد. عليرغم‌ همه‌ اينها، تصميم‌ گرفتيم‌ فقط‌ از بغداد دفاع‌ كنيم‌،چون‌ با خود گفتيم‌ بايد به‌ فكر آن‌ لحظه‌ بود كه‌ سربازان‌ايراني‌ به‌ پيش‌ مي‌تازند و به‌ سوي‌ بغداد مي‌آيند. ازاين‌رو، گارد رياست‌ جمهوري‌ را فقط‌ براي‌ دفاع‌ از بغدادبسيج‌ و آماده‌ كرديم‌. بنا داشتيم‌ گارد رياست‌ جمهوري‌را در اطراف‌ شهر بغداد مستقر كنيم‌ تا بتواند در خارج‌ ازپايتخت‌ ، همراه‌ با پرسنل‌ ديگر ارتش‌ با دشمن‌ پيكاركند.»

 

حساسيت ايران به لبنان

لبنان‌، از دير باز براي‌ شيعيان‌ ايران‌ بسيار قابل‌ توجه‌ و اهميت‌ بوده‌ وهست‌. با پيروزي‌ انقلاب‌ اسلامي‌ در ايران‌، خواه‌ ناخواه‌ تاثير آن‌ برشيعيان‌ لبنان‌ نيز باعث‌ شد تا صحنه‌هاي‌ استواري‌ و شهادت‌ ايرانيها راالگوي‌ مبارزات‌ خويش‌ قرار دهند.امام‌ خميني‌ (ره‌) نيز همواره‌ نسبت‌ به‌ لبنان‌ حساسيت‌ خاصي‌ داشت ‌و در ميان‌ سخنان‌ ايشان‌ به‌ خوبي‌ نمايان‌ است‌ كه‌ مي‌فرمودند:

«ما لبنان‌ را از خودمان‌ مي‌دانيم‌. شيعيان‌ لبنان‌ و ايران‌ و مسلمانان‌ همه‌ جايكي‌ هستند.»

                                                                                                                   6/8/1360

در خردادماه‌ سال‌ 1361 هـ ش‌ (ژوئن‌ 1982م‌) اسرائيل‌ ازحساسيت‌ ايران‌ نسبت‌ به‌ اوضاع‌ و احوال‌ لبنان‌ و آنچه‌ بر سر شيعيان‌ آن‌سامان‌ مي‌آمد، سوء استفاده‌ كرد و براي‌ نجات‌ صدام‌ ـ از شكست‌ حتمي‌پس‌ از فتح‌ خرمشهر به‌ دست‌ ايران‌ ـ تهاجم‌ خود به‌ لبنان‌ را شروع‌ كرد.امام‌ خميني‌ در اين‌ رابطه‌ فرموده‌اند:

«[آمريكا] يك‌ توطئه‌ ديگري‌ عميقتر اجرا كرده‌ است‌ كه‌ در اين‌ توطئه‌، ماهم‌ يك‌ قدري‌ بازي‌ خورديم‌ و آن‌ اين‌ است‌ كه‌ يك‌ نكته‌اي‌ كه‌ پيش‌ ما خيلي‌بزرگ‌ است‌ و ما نسبت‌ به‌ آن‌ حساسيت‌ زياد داريم‌، آن‌ غائله‌ را پيش‌ آورد تااينكه‌ ملت‌ ما را از آن‌ مطلبي‌ كه‌ در كشور خودش‌ مي‌گذرد و از آن‌ جنگي‌ كه‌ دركشور خودش‌ مي‌گذرد، غافل‌ كند. قضيه‌ هجوم‌، اسرائيل‌ به‌ لبنان‌.

آمريكا مي‌دانست‌ كه‌ ما و ملت‌ ما نسبت‌ به‌ لبنان‌ حساسيت‌ داريم‌ و نسبت‌به‌ اسرائيل‌ هم‌ از آن‌ طرف‌ حساسيت‌ داريم‌. اين‌ دام‌ را آمريكا درست‌ كرد يعني‌آن‌ نوكر خودش‌ را فرستاد به‌ اينكه‌ حمله‌ كند به‌ لبنان‌ و آن‌ همه‌ خسارات‌ واردكند و آن‌ همه‌ جنايات‌. و ما مي‌دانيم‌ كه‌ اگر ميليونها جمعيت‌ را از بين‌ ببرند ويك‌ مطلبي‌ براي‌ آمريكا حاصل‌ بشود، و يك‌ نفعي‌ برسد، مي‌گويد همه‌ بروند ازبين‌. اين‌ را ما از ابر قدرتها شناخته‌ايم‌. آنها در فكر اين‌ نيستند كه‌ در لبنان‌ به‌زن‌ و بچه‌ مردم‌ و به‌ بلاد اين‌ مستمندان‌ و بيچارگان‌ چه‌ مي‌گذرد، آنها دنبال‌ اين‌هستند كه‌ صدام‌ را در اين‌ طرف‌ سرجاي‌ خودش‌ نگه‌ دارند و ايران‌ كه‌ در نظرآنها خيلي‌ اهميتش‌ بيشتر از لبنان‌ و جاهاي‌ ديگري‌ است‌، براي‌ آنها محفوظ‌بماند».

                                                                                     29/3/1361

بهانه‌ جويي

اسرائيل‌ كه‌ از مدتها پيش‌ طرح‌ تجاوز به‌ جنوب‌ لبنان‌ را آماده‌ كرده‌بود، براي‌ هر چه‌ بيشتر موجّه‌ جلوه‌ دادن‌ عمليات‌ خود، به‌ دنبال‌بهانه‌هايي‌ براي‌ زمينه‌سازي‌ اين‌ حمله‌ بود.

روز چهارشنبه‌ 1/2/1361 هـ ش‌ (21 آوريل‌ 1982 م‌)، در يك‌اقدام‌ به‌ ظاهر تلافي‌ جويانه‌ به‌ خاطر كشته‌ شدن‌ يك‌ افسر اسرائيلي‌ بر اثرانفجار مين‌ در جنوب‌ لبنان‌، هواپيماهاي‌ رژيم‌ صهيونيستي‌، موضعي‌ را درلبنان‌ كه‌ به‌ عنوان‌ پايگاه‌ «سازمان‌ آزاديبخش‌ فلسطين‌» (ساف‌، به‌ رهبري‌ياسر عرفات‌) تلقي‌ مي‌كردند، هدف‌ بمباران‌ شديد قرار دادند كه‌ در اين‌حادثه‌ 23 فلسطيني‌ كشته‌ شدند.

چند روز بعد، يكشنبه‌ 19/2/1361 هـ ش‌ (9 مه‌ 1982 م‌)، متعاقب‌حمله‌ به‌ يك‌ اتوبوس‌ حامل‌ صهيونيست‌ها در بيت‌ المقدس‌، «مناخام‌بگين‌» نخست‌ وزير اسرائيل‌، اعلام‌ كرد كه‌: «موافقتنامه‌ آتش‌ بس‌ با ساف‌را لغو شده‌ مي‌دانم‌» و آنگاه‌ بار ديگر هواپيماهاي‌ اسرائيلي‌ به‌ نقطه‌اي‌ درخاك‌ لبنان‌ ـ كه‌ ادعا مي‌شد دفتر ساف‌ است‌ ـ حمله‌ كردند. در اين‌ حمله‌وحشيانه‌ 12 نفر كشته‌ و 56 نفر مجروح‌ شدند. بنابر اظهارات‌ منابع‌حاضر در محل‌ حادثه‌، اكثر كشته‌ شدگان‌ به‌ هيچ‌ وجه‌ با ساف‌ ارتباط‌نداشته‌اند. در اين‌ حمله‌ هيچ‌ آسيبي‌ به‌ اعضا و كادر رهبري‌ ساف‌ واردنيامد، زيرا از چندي‌ پيش‌، رهبران‌ ساف‌ در هيچ‌ يك‌ از دفاتر اين‌ سازمان‌،بيش‌ از 12 ساعت‌ باقي‌ نمي‌ماندند؛ به‌ همين‌ جهت‌ نيز در حملات‌ هوايي‌اسرائيل‌، بدون‌ آنكه‌ آسيبي‌ به‌ كادر رهبري‌ ساف‌ برسد، اكثراً افراد غيرنظامي‌ و مردم‌ بي‌ گناه‌ كشته‌ مي‌شدند؛ البته‌ اسرائيل‌ نيز به‌ خوبي‌ بر اين‌امر واقف‌ بود ولي‌ هدف‌ اصلي‌ خود را كه‌ فشار بر گروههاي‌ فلسطيني‌بود، مد نظرداشت‌.

ساف‌ كه‌ نمي‌توانست‌ در قبال‌ اين‌ حمله‌ بي‌ تفاوت‌ بماند، ناچار به‌جوابگويي‌ برخاست‌ و طي‌ روزهاي‌ بعد، حدود 100 موشك‌ كاتيوشا به‌سوي‌ شهركهاي‌ داخل‌ اسرائيل‌ شليك‌ كرد و وسيله‌اي‌ شد كه‌ ژنرال‌«رافائل‌ ايتان‌» ـ رئيس‌ ستاد ارتش‌ اسرائيل‌ ـ شش‌ روز بعد، در روز شنبه‌25/2/1361 هـ ش‌ (15مه‌ 1982 م‌)، از استقرار نيروي‌ 30 هزار نفري‌اسرائيل‌ در مرز لبنان‌ خبر دهد.

تمام‌ اين‌ حوادث‌، نوعي‌ پيش‌ پرده‌ براي‌ آغاز نمايش‌ اصلي‌ محسوب‌مي‌شد كه‌ از مدتها قبل‌، همه‌ به‌ انتظارش‌ نشسته‌ بودند. چندي‌ بعدهواپيماهاي‌ جنگي‌ اسرائيل‌ بيروت‌ را هدف‌ بمباران‌ قرار دادند. دوساعت‌ پيش‌ از آن‌، كاتيوشاها و توپهاي‌ تحت‌ امرِ ساف‌، بر روي‌  شهرك‌صهيونيست‌ نشين‌ «الجليل‌» در جنوب‌ مرز لبنان‌ شليك‌ كردند.در طي‌شب‌ و روز بعد نيز دو طرف‌ به‌ مبادله‌ آتش‌ و گلوله‌ پرداختند، و اين‌درست‌ همان‌ چيزي‌ بود كه‌ اسرائيل‌ مي‌خواست‌.

 

بهانــه‌ سازي

نزديكي‌هاي‌ نيمه‌ شب‌ پنجشنبه‌ 13/3/1361 هـ ش‌ (3 ژوئن‌1982م‌)، كابينه‌ اسرائيل‌ ظاهراً انگيزه‌ لازم‌ براي‌ حمله‌ به‌ لبنان‌ را به‌ دست‌آورد:

يك‌ فلسطيني‌ به‌ «شلوموآرگوف‌» ـ سفير اسرائيل‌ در انگليس‌ ـ درخارج‌ از هتل‌ «دور چِستر» لندن‌ تيراندازي‌ كرد كه‌ گلوله‌اي‌ به‌ سر اواصابت‌ نمود. آن‌ گونه‌ كه‌ دستگاههاي‌ اطلاعاتي‌ و امنيتي‌ لندن‌ اعلام‌كردند، اين‌ فلسطيني‌ و دو همدستش‌ به‌ گروه‌ انشعابي‌ «ابونَضال‌» (صبري‌الَنبا) تعلق‌ داشته‌اند. ابونضال‌ عضو پيشين‌ ساف‌، از سوي‌ دولت‌ عراق‌پشتيباني‌ مي‌شد و با رهبري‌ «ياسر عرفات‌» بر ساف‌ مخالف‌ بود. از همان‌اولين‌ ساعات‌، اين‌گونه‌ به‌ نظر رسيد كه‌ اين‌ ترور دقيقاً به‌ خاطر ايجادانگيزه‌اي‌ براي‌ حمله‌ ارتش‌ اسرائيل‌ عليه‌ نيروها و پايگاههاي‌ عرفات‌ درلبنان‌ طراحي‌ شده‌ است‌. ياسر عرفات‌ و ديگر رهبران‌ ساف‌ نيز همواره‌ درليست‌ اهداف‌ گروه‌ ابو نضال‌ براي‌ ترور بوده‌اند و اين‌ در حالي‌ بود كه‌روابط‌ او با ساف‌ به‌ حدي‌ خصمانه‌ بود كه‌ حكم‌ قتل‌ ابو نضال‌ نيز از سوي‌عرفات‌ صادر شده‌ بود.

مناخام‌ بگين‌ نخست‌ وزير رژيم‌ صهيونيستي‌، به‌ هيچ‌ وجه‌ اهميت‌نمي‌داد كه‌ دقيقاً چه‌ كسي‌ و براي‌ چه‌ منظوري‌ به‌ آرگوف‌ تيراندازي‌ كرده‌است‌؛ به‌ همين‌ دليل‌ صبح‌ فرداي‌ حادثه‌، كابينه‌ اسرائيل‌ جلسه‌اي‌اضطراري‌ تشكيل‌ داد. عليرغم‌ غيبت‌ «آرييل‌ شارون‌» ـ وزير جنگ‌ ـ به‌علت‌ سفر محرمانه‌ به‌ كشور روماني‌، نتيجه‌ مذاكرات‌ هماني‌ بود كه‌ ازپيش‌ تعيين‌ شده‌ بود. شب‌ قبل‌، بگين‌ به‌ رافائل‌ ايتان‌ رئيس‌ ستاد ارتش‌،دستور داده‌ بود كه‌ نيروي‌ هوايي‌ را براي‌ حمله‌اي‌ عظيم‌ به‌ هدفهاي‌فلسطيني‌ گسيل‌ دارد. جلسه‌ كابينة‌ رژيم‌ صهيونيستي‌ نيز با دستوري‌ ازپيش‌ تعيين‌ شده‌ و براي‌ امضاي‌ چشم‌ بسته‌ اين‌ تصميم‌ بود.

جلسه‌ كابينه‌ با توجيه‌ گري‌ «اوراهام‌ شالُم‌» ـ رئيس‌ واحد «شين‌ بث‌»در سازمان‌ موساد ـ كه‌ مسئوليت‌ امنيت‌ كاركنان‌ اسرائيل‌ در خارج‌ را برعهده‌ داشت‌، آغاز شد. وي‌ گفت‌:

ـ اين‌ حمله‌ احتمالاً كار گروه‌ ابونضال‌ است‌.

به‌ دنبال‌ آن‌، «گيدئون‌ ماهانايمي‌» ـ مشاور نخست‌ وزير در امورتروريسم‌ ـ مي‌خواست‌ چگونگي‌ و سابقه‌ اين‌ گروه‌ را شرح‌ دهد كه‌ بگين‌،با عصبانيت‌ سخنان‌ او را قطع‌ كرد و با خشونت‌ گفت‌:

ـ هيچ‌ فرقي‌ نمي‌كند، همة‌ آنها مربوط‌ به‌ ساف‌ هستند.

چند دقيقه‌ پيشتر، ايتان‌ نيز به‌ هنگامي‌ كه‌ يك‌ دستيار اطلاعاتي‌ به‌ اوگفت‌ كه‌ احتمالاً اين‌ حمله‌ كار گروه‌ ضد عرفات‌ است‌، وي‌ نيز نظر بگين‌ راابراز داشت‌ و گفت‌:

ـ ابونضال‌ يا ابوشميضال‌... ما بايستي‌ به‌ ساف‌ ضربه‌ وارد كنيم‌.

پس‌ از آنكه‌ رؤساي‌ سازمانهاي‌ اطلاعاتي‌ در برابر اظهارات‌ ونظريات‌ بگين‌ و ايتان‌ خاموش‌ شدند، وي‌ پيشنهاد كرد كه‌ مقر ساف‌ دربيروت‌ بمباران‌ شود. هم‌ ايتان‌ و هم‌ «ساگوي‌» ارزيابي‌ كردند كه‌ احتمالاًساف‌ با گلوله‌ باران‌ روستاهاي‌ مرزي‌ِ شمال‌ فلسطين‌، به‌ پاسخگويي‌خواهد پرداخت‌. رئيس‌ ستاد ارتش‌ گفت‌ كه‌ چنانچه‌ چنين‌ شود، ارتش‌اسرائيل‌ دست‌ به‌ انتقامجويي‌ گسترده‌ خواهد زد.

 

نـقش‌ عــراق‌

حدود نه‌ ماه‌ بعد، دوشنبه‌ 16/12/1361 هـ ش‌ (7 مارس‌ 1983م‌)روزنامه‌ «گارديَن‌» چاپ‌ لندن‌، با درج‌ مقاله‌اي‌ با عنوان‌ «عراق‌ به‌ تحريك‌كردن‌ جنگ‌ لبنان‌ متهم‌ شده‌ است‌...» نوشت‌:

«سه‌ نفر تروريستي‌ كه‌ با سازماندهي‌ دولت‌ عراق‌ روز سوم‌ ژوئن‌ اقدام‌ به‌ترور شلوموآرگوف‌، سفير اسرائيل‌ در لندن‌ كرده‌ بودند، روز شنبه‌14/12/1361 هـ ش‌ (5 مارس‌ 1983 م‌) در دادگاهي‌ در انگلستان‌، هر كدام‌ به‌30 و 35 سال‌ زندان‌ محكوم‌ شدند.»

بر اساس‌ گزارش‌ روزنامه‌ گاردين‌:

«دولت‌ عراق‌ قصد داشت‌ تا تجاوز به‌ لبنان‌ را جلو بيندازد و به‌ اين‌ وسيله‌به‌ تحريك‌ اسرائيل‌ بپردازد و به‌ نام‌ «وحدت‌ اعراب‌ در مقابل‌ دولت‌صهيونيستي‌» بهانه‌اي‌ جهت‌ قطع‌ جنگ‌ با ايران‌ قرار دهد.»

گاردين‌ همچنين‌ تاكيد كرده بود:

«نائوز روزان‌» رئيس‌ گروه‌ تروريستي‌ كه‌ به‌ سنگين‌ترين‌ زندان‌ يعني‌ 35سال‌ محكوم‌ شده‌ است‌، سرهنگ‌ِ سازمان‌ استخبارات‌ (اطلاعات‌) عراق‌مي‌باشد. وي‌ در اعترافات‌ خود اظهار داشته‌ است‌ كه‌ واحد تروريستي‌ گروه‌ابونضال‌ را كه‌ ماموريت‌ ترور سفير اسرائيل‌ را بر عهده‌ داشت‌، رهبري‌ مي‌كرده‌است‌ و همواره‌ مراقب‌ اعمال‌ گروه‌ ابونضال‌ بوده‌ تا با خواسته‌ها و اهداف‌ رژيم‌صدام‌ همخواني‌ داشته‌ باشد.»

«جورج‌ بال‌» ـ معاون‌ اسبق‌ وزارت‌ خارجه‌ آمريكا ـ درکتاب خود به نام « باتلاق آمريکا در خاورميانه »در اين‌ باره‌مي‌نويسد:

«علت‌ حادثه‌ سفارت‌ اسرائيل‌ در لندن‌، هر چه‌ كه‌ بود، براي‌ اسرائيل‌ همان‌عامل‌ تحريك‌آميز بشمار مي‌آمد؛ لذا به‌ فاصله‌ چند ساعت‌، هواپيماهاي‌اسرائيلي‌ روستاهاي‌ محل‌ تجمع‌ اعضاي‌ ساف‌ و مراكز آنها را در نوار ساحلي‌لبنان‌ هدف‌ بمباران‌ قرار دادند و آنگاه‌ كه‌ رهبران‌ ساف‌ ناچار و با اكراه‌ در صددجوابگويي‌ برآمدند و آتش‌ توپخانه‌ خود را به‌ طرف‌ مرزهاي‌ اسرائيل‌ نشانه‌رفتند، ارتش‌ اسرائيل‌ نيز بلافاصله‌ از فرصت‌ استفاده‌ كرد و با عبور از مرز واردخاك‌ لبنان‌ شده‌ و رو به‌ شمال‌ به‌ حركت‌ درآمد.»

درست بيست سال پس از اين عمل تروريستي که براي رهايي عراق از حملات سنگين ايران انجام شده بود ، « ابو نضال » به طرزي کاملا مشکوک و مبهم ، توسط صدام ، در بغداد کشته شد و محافل عراقي سعي کردند تا مرگ ناگهاني قديمي ترين تروريست بين المللي را که همواره براي اسرائيل و عراق نقش آفريني مي کرد ، خودکشي القاء کنند . برخي مطبوعات بلافاصله پس از مرگ وي نوشتند که ابونضال به دليل اينکه اطلاعات زيادي از بسياري اعمال جنايتکارانه صدام داشت ، به دستور وي به قتل رسيد .

 

نجـات‌ عـراق‌

رژيم‌ صهيونيستي‌ ، زمان‌ حمله‌ به‌ لبنان‌ را با بسياري‌ از اتفاقات‌ وحوادث‌ بين‌المللي‌ تنظيم‌ كرد كه‌ مهمترين‌ِ آن‌، حمله‌ سراسري‌ ايران‌ درجبهه‌هاي‌ نبرد با عراق‌ و آزاد سازي‌ منطقه‌اي‌ وسيع‌ ازاشغال نيروهاي‌ متجاوزبعثي‌، از جمله‌ شهر خرمشهر بود. فتح‌ خرمشهر كه‌ هراس‌ دشمنان‌ را ازتهاجم‌ ايران‌ به‌ شهر بصره عراق‌ دو چندان‌ كرده‌ بود، بزرگترين‌ خطر براي‌اسرائيل‌ به‌ شمار مي‌آمد. پيروزي‌ ايران‌ در جنگ‌ آنچنان‌ اهميت‌ داشت‌ كه‌در ارديبهشت‌ سال‌ 1361 هـ ش‌(مه‌ 1982م‌) آنگاه‌ كه‌ رزمندگان‌ اسلام‌ درحال‌ آزادسازي‌ اراضي‌ اشغال‌ شده‌ استان‌ خوزستان‌ بودند، «الكساندرهيگ‌» ـ وزير جنگ‌ وقت آمريكا ـ به‌ وزراي‌ عضو پيمان‌ نظامي‌ «ناتو» گفت‌:

«پيروزي‌هاي‌ ايران‌، منافع‌ آمريكا را به‌ خطر انداخته‌ است‌.»

«كاسپار واينبرگر» نيز گفت‌:

«پيروزي‌ ايران‌ در جنگ‌ ايران‌ و عراق‌، به‌ نفع‌ آمريكا نخواهد بود.»

بعدها «تزيا بارام‌» ـ كارشناس‌ اسرائيلي‌ ـ درباره‌ اثرات‌ پيروزي‌ ايران‌در جنگ‌ با عراق‌، بر اسرائيل‌ و آمريكا، گفت‌:

«اگر عراق‌ سقوط‌ كند و [امام‌]خميني‌ بغداد را فتح‌ كند، بايد گفت‌: واي‌ براسرائيل‌، واي‌ بر آمريكا.»

«جورج‌ شولتز» ـ وزير خارجه‌ آمريكا ـ نيز چندي‌ بعد، در سخنراني‌خود در جمع‌ صهيونيست‌هاي‌ آمريكا گفت‌:

«خطر در خليج‌ فارس‌ يك‌ خطر واقعي‌ است‌. اگر خمينيسم‌ در منطقه‌پيشرفت‌ كند، منافع‌ استراتژيك‌ آمريكا آسيب‌ خواهد ديد و بديهي‌ است‌ كه‌منافع‌ اسرائيل‌ نيز ضربه‌ خواهد خورد.»

درست‌ در روزهايي‌ كه‌ مردم‌ ايران‌ پيروزي‌ عظيم‌ رزمندگان‌ اسلام‌ وفتح‌ خرمشهر را جشن‌ گرفته‌ بودند، و حكومت‌ صدام‌ در هراس‌ از تهاجم‌ايران‌ به‌ بصره‌ و به‌ دنبال‌ آن‌ شكست‌ كامل‌ در جنگ‌ بسر مي‌برد،سردمداران‌ رژيم‌ صهيونيستي‌ براي‌ اينكه‌ از قدرتمند شدن‌ بزرگترين‌دشمن‌ خود در منطقه‌ ـ ايران‌ ـ جلوگيري‌ كنند، به‌ چاره‌ انديشي‌ پرداختند.

دوازده‌ روز پس‌ از آزادي‌ خرمشهر، نيروهاي‌ اسرائيلي‌ به‌ خاك‌ لبنان‌تجــاوز كردند؛ صــدام‌ نيز براي‌ بهره‌ برداري‌ از اين‌ حمله‌، بلافاصله‌ اعلام‌كرد:

«نيروهاي‌ عراق‌ از خاك‌ ايران‌ عقب‌ نشيني‌ مي‌كنند تا با خطر صهيونيسم‌به‌ مقابله‌ برخيزند.»

اين‌ تبليغات‌، هم‌ بر شكست‌ مفتضحانه‌ او در خرمشهر سرپوش‌مي‌گذاشت‌ و هم‌ ديگر كشورهاي‌ عربي‌ را براي‌ رهايي‌ از مشكل‌ ايران‌ به‌ياري‌ مي‌طلبيد؛ چرا كه‌ از همان‌ روز دستگاههاي‌ تبليغاتي‌ صدام‌ مدعي‌شدند كه‌ ايران‌ سد راه‌ مبارزه‌ اعراب‌ با يهوديان‌ است‌.

سردمداران‌ اسرائيل‌ و عراق‌ ، به‌ خوبي‌ مي‌دانستند كه‌ نظام‌ انقلابي‌ايران‌، نسبت‌ به‌ وضعيت‌ شيعيان‌ لبنان‌ حساسيت‌ خاصي‌ دارد و تهاجم‌اسرائيل‌ به‌ لبنان‌ مي‌تواند ايران‌ را از ادامه‌ حملاتش‌ در جبهه‌ها باز دارد؛ واين‌ گونه‌ نيز شد.

جمهوري‌ اسلامي‌ ايران‌ در اقدامي‌ شتابزده‌، فاتحان‌ خرمشهر را به‌سوريه‌ و لبنان‌ اعزام‌ نمود و اعلام‌ كرد كه‌ حاضر است‌ دوشادوش‌ مبارزان‌اين‌ كشورها، عليه‌ اسرائيل‌ بجنگد. پس‌ از مدتي‌ كه‌ فرماندهان‌ نظامي‌ايران‌ خدمت‌ حضرت‌ امام‌ خميني‌ (ره‌) رسيدند، ايشان‌ پس‌ از استماع‌گزارشهاي‌ آنان‌، با تندي‌ اعلام‌ كرد كه‌ نيروهاي‌ اعزامي‌ به‌ لبنان‌ سريع‌ به‌ايران‌ بازگردانده‌ شوند. امام‌ اين‌ مسئله‌ را گوشزد كرد كه‌ اين‌ توطئه‌اي‌صهيونيستي‌ ـ بعثي‌ براي‌ متفرق‌ ساختن‌ نيروهاي‌ رزمي‌ و نجات‌ عراق‌ ازحملات‌ ايران‌ بود و بايد سريعاً جلويش‌ گرفته‌ شود.

سپهبد شهيد « علي صياد شيرازي » در خاطرات خود منتشر شده خود با عنوان « ناگفته هاي جنگ » در اين باره گفته است :

« داشتيم آماده مي شديم براي عمليات . تمام امکانات بسيج و متمرکز شد که عمليات رمضان انجام شود . از تهران اطلاع دادند که سريع بياييم تهران . گفتند من و فرمانده سپاه بياييم که جلسه فوري است .

آمديم . در اين جلسه ، مسئولين مملکت ما را مورد آگاهي قرار دادند از نظر اينکه اسرائيل به جنوب لبنان حمله کرده و توطئه بزرگي دارد رخ مي دهد . گفته هايشان دلالت بر اين مي کرد که مي خواهند حزب الله را قلع و قمع کنند .

هواپيما آماده شد . حرکت کرديم و رفتيم . در آنجا ، از طرف آقاي حافظ اسد به استقبال ما آمدند و ما را بردند به محل اقامت ايشان . يکي دو جلسه با خود حافظ اسد گذاشتيم ، با وزير دفاع و رئيس ستاد ارتش آنها . در همه اينها ، محور صحبت اين بود که مي خواهيم چکار کنيم ؟ گفتيم ما خواهيم براي تقويت حزب الله و نيروهاي مبارز لبنان نيرو بياوريم تا کمک کنند و اين توطئه را درهم بشکند . تعجب کردند و گفتند : شما الان در جنگ هستيد . چگونه مي شود به اينجا بياييد ؟

... به نيروها هم آماده باش زده بوديم .

... رفتيم سراغ حضرت امام گزارش بدهيم که در آنجا چه کرده ايم و بايد چه بکنيم . حضرت امام به گزارش گوش دادند و بعد يکباره فرمودند : « اين نيروهايي که برديد آنجا ، اگر خون از دماغشان بيايد ، من مسئوليتش را قبول نمي کنم . بگوييد سريع برگردند .

من تا آن روز دستوري به اين قاطعيت و صريح ، مستقيما از امام نشنيده بودم که فرمانده کل قوا به ما مستقيم دستور بدهند که چه بکنيم .

... اسرائيل آن حرکت را انجام داده بود تا روي احساساتي که ما نسبت به مبارزين لبنان داشتيم ، احساسات ما برانگيخته شود . امام اين را متوجه شدند و بلافاصله جلويش را گرفتند ، يعني جلوي اقدامات ما را گرفتند وگرنه همان طور آن گردان مي رفت و تلفات مي داد و ما يک گردان ديگر مي فرستاديم . همين طور پشت سر هم . »

پس از آن بود که حضرت امام خميني ( ره ) در پيامي ، اعلام فرمودند که : ما بايد از راه شکست عراق به لبنان برويم . 

در طي‌ اين‌ مدت‌، ظاهراً اسرائيل‌ و عراق‌ به‌ اهداف‌ اوليه‌ خود نائل‌شدند. اسرائيل‌ وحشيانه‌ تا بيروت‌ پيشروي‌ كرد و به‌ قتل‌ و غارت‌ شيعيان‌و فلسطينيان‌ پرداخت‌ ؛ عراق‌ نيز از فرصت‌ پيش‌ آمده‌ و ركود جبهه‌هاي‌نبرد بهترين‌ بهره‌ را برد و با استفاده‌ از كارشناسان‌ نظامي‌ شرقي‌ و غربي‌، ديوار دفاعي‌ عظيم‌، دژهاي‌ متعدد وموانع‌ مختلف‌ درمنطقه‌ شلمچه‌ ـ درمسير بصره‌ ـ ايجاد كرد كه‌ با اين‌ تلاشها، عمليات‌ رمضان‌ از جانب‌ ايران‌در تير ماه‌ سال‌ 1361 هـ ش‌ (ژوئيه‌ 1982م‌) ـ يك‌ ماه‌ پس‌ از آزادي‌خرمشهرـ در منطقه‌ شلمچه‌ ، با شكست‌ مواجه‌ شد؛ چرا كه‌ رزمندگان‌اسلام‌ با موانعي‌ رو به‌ رو شدند كه‌ طي‌ يك‌ ماه‌ گذشته‌ و با سرعت‌ تمام‌احداث‌ شده‌ بود و اين‌ برترين‌ ســودي‌ بود كه‌ از حملـه‌ اسرائيل‌ به‌ لبنان‌، نسيب‌ رژيم‌ بعثي‌ِ صدام‌ شد.

 

کد خبر 3058

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha