پیام‌نما

تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِينَ لَا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ * * * آن سرای [پرارزش] آخرت را برای کسانی قرار می دهیم که در زمین هیچ برتری و تسلّط و هیچ فسادی را نمی خواهند؛ و سرانجام [نیک] برای پرهیزکاران است. * * كه خود ملك عقبى كسى را سزد / كه او از فساد و عُلُو دم نزد

۱۰ مهر ۱۳۹۶، ۱۴:۰۹

«از سرفه از سکوت» منتشر شد

«از سرفه از سکوت» منتشر شد

شاهرود-کتاب «از سرفه از سکوت» مجموعه داستان های کوتاه به قلم مهدی زارع و به همت حوزه هنری استان سمنان و انتشارات سوره مهر منتشر شد.

خبرگزاری مهر، گروه استان ها: «از سرفه از سکوت» مجموعه داستان های کوتاه با موضوع انقلاب، تاریخ معاصر و دفاع مقدس توسط مهدی زارع نویسنده جوان و ۳۶ساله سمنانی به همت حوزه هنری و انتشارات سوره مهر در ۸۰صفحه مشتمل بر ۱۴ داستان کوتاه و روایت محور شامل تمام مریم ها، الف دیوان، موشک های تاشونده، گرد و خاک لعنتی، از سرفه تا سکوت و ... به چاپ رسیده است.

در این کتاب داستان های کوتاهی که ظاهراً ارتباط ویژه ای بین یکدیگر ندارند اما در نهایت جنگ را مورد هدف قرار داده اند گرد هم آمده اند تا مجموعه ای موقعیت محور را با روایت شخص سوم پدید آوردند نویسنده هرچند در ترکیب عبارات و فضا سازی های ساختاری داستان های کوتاه در عین جوانی، بسیار خوب عمل کرده اما گریز های تاریخی مسطور در داستان ها، کمی دچار افت ریتم و ضرب آهنگ روایت می شود اما در مجموع، از سرفه از سکوت را می توان مجموعه ای موفق در بین تولیدات سال های اخیر حوزه هنری استان سمنان دانست.

بیدار شو، توری، رگ برگها، سی و شین زمزمه، سنجاقک جنگی، عکس هایت، دیگه تمام شد، گرد و خاک لعنتی و ... از دیگر داستان های این مجموعه هستند.

در بخشی از داستان من را به اسم خودم صدا بزنید از این مجموعه داستانی می خوانیم: قاضی چکش را روی میز می کوبد از دور صدای مبهمی در گوشم تکرار می شود قاضی لبخند می زند اخم هم دارد نور از لای پرده های ضخیم افتاده روی میزکارش، یک طرف بدنش را روشن کرده است هاله ای از بوی عرق اطرافم را گرفته و به چهره های دو رو بر که نگاه می کنم انگار غول های بزرگی را می بینم که بعید نیست تا چشمم را ببندم حمله ور شوند و تکه تکه ام کنند عرق می کنم سردم است قاضی می گوید بنشین آقا بنشین نگاهش می کنم، کسی دستم را می گیرد و می کشد ...فرمانده گروهان لبخند می زند پنج دقیقه اول ایستاده بود بعد نشست بعد هم سوت را به دهان گرفت و من به خاطر ترک پست نگهبانی توی شب قبل مدام می نشستم و با صدای سوت بلند تر می ایستادم.

از سرفه تا سکوت هم اکنون در اختیار علاقمندان به داستان های کوتاه معاصر است.

کد خبر 4102131

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha