نم سردي از آب بر صورت ميزد. شب عمليات كربلاي پنج بود. دي ماهسال1365 . غواصاني كه قرار بود خط دفاعي دشمن را در آن سوي آبگرفتگيشلمچه بشكنند و راه را براي حمله نيروها باز كنند، لباس پوشيده، اسلحه دردست و ذكر يا زهرا(س) بر لب، آماده ، از زير قرآن كه ردشان كردند، همديگر رابوسيدند و« الله اكبر » گويان داخل آب سرد شدند. شب در سكوت خود فرو رفته بود وآنها به دشمن نزديك شدند، دقايقي بيشتر به صدور فرمان حمله باقي نمانده بود. همه منتظر بودند تا از آب بيرون زده و به طرف سنگرهاي كمين دشمن حمله كنند.
ناگهان صداي عطسهاي خفيف در زير آب، توجه بغل دستيهاي غواص راجلب كرد. نگهبان عراقي ، مشكوك و مضطرب ، از سنگر كمينِ روي خاكريزكنار آب خارج شد، اطراف را پائيد ولي متوجه نشد و مجدداً به سنگر خودبرگشت. يكي از غواصها با اشاره به همرزم خود فهماند هر طوري كه هست بايد از عطسه خود جلوگيري كند و گرنه عمليات لو ميرود و نيروها قتل عامميشوند. رزمنده كم سن و سال كرماني، سعي كرد هر طوري كه هست جلوي عطسه ناخواستهخود را بگيرد.
رمز يا زهرا(س) صادر شد و خط دفاعي مستحكم دشمن درشلمچه به دست غواصان بسيجي شكسته شد.
صبح روز بعد، وقتي كه بچهها براي بيرون آوردن پيكر غواصاني كه شب قبل بر اثر اصابت گلوله و تركش به شهادت رسيده بودند، رفتند، در نهايت تعجب با صحنهاي تكان دهنده برخورد كردند.
جوانك كرماني، براي اينكه بتواند جلوي عطسه خود را بگيرد و از لو رفتنعمليات جلوگيري كند، با دو دست ، بيني و دهان خود را محكم گرفته و آنقدر درزير آب در اين حالت مانده بود كه جان از بدنش بيرون شده و مظلومانه بهشهادت رسيده بود.
با احترامي خاص پيكر او را كه مچاله شده و در خود پيچيده بود، از آب درآوردند و تنها كاري كه توانستند در زير بارش خمپاره و گلوله برايش انجام دهند، اين بود كه گرداگردش بنشينند و بر مظلوميتش اشك بريزند .
نظر شما