به گزارش خبرنگار مهر، صدیقه رهنما در مقدمه این کتاب مینویسد: «به کوچهپسکوچههای کهن و بیپایان «مهارلو» میاندیشم. رقص واژهها در دل کوچه نقش میبندد. دلم چونان دل کبوتر زمان میزند.
فریاد خشتخشت و چینهچینه دیوارهای نیمهجان، در هزار تالار وجودم طنینانداز میشود. تنهایی و تشویش از لابلای پرچینها سرک میکشند. در خیالِ کوچهها گم میشوم. کبوتران غمگین با هزاران بُغض، دستهدسته روی دیوارها، سیمها و کابلها، ساعتها به تماشای غروب مینشینند. بر روح من حزنآورترین ترانه دلتنگی هوار میشود.
میراب پیر، خاطرات روزگار گذشتهاش را مرور میکند. درست در آخرین فریاد کبوتران، بغض فریادش در زیر پاهای تاولزدهاش میترکد. از زمان میگذرد. برای معشوقه تاریخزدهاش اشک میریزد. عبور میکند و من به آخرین زخم تن قلعه قدیم مهارلو تکیه میدهم و از قاب پنجرههای شکسته، قلم را به فریاد وا میدارم. چشمانم را میبندم و ناگهان «هزار بغض کبوتر» بر دل تاریخ نقش میبندد…!»
کتاب «هزار بغض کبوتر» نوشته صدیقه رهنما در ۷۲ صفحه در قطع خشتی با کاغذ نخودی با ویراستاری کرامت یزدانی (اشک) توسط انتشارات نویسندگان پارس دیماه جاری در شیراز منتشر شده است.
نظر شما