نوام چامسکی مطرح کرد؛

چرا معاهده‌ای برای منع ابرقدرتها ازتولید سلاح هسته‌ای وجود ندارد؟

چرا معاهده‌ای برای منع ابرقدرتها ازتولید سلاح هسته‌ای وجود ندارد؟

نوام چامسکی در یکی از تازه‌ترین گفت‌وگوهای مطبوعاتی خود اشاره کرد همه معاهده‌ها برای منع گسترش سلاح هسته‌ای است و هیچ معاهده‌ای برای منع تولید سلاح‌های هسته‌ای برای ابرقدرت‌ها نداریم.

خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ و اندیشه: متن زیر متن گفت‌وگوی عذرا کلاین است با نوام چامسکی، فیلسوف آنارشیست آمریکایی در موضوعات دموکراسی، قرنطینه، تغییرات آب و هوایی، تسلیحات و جنگ هسته‌ای که در مورخ ۲۳ ژانویه ۲۰۲۲ در نیویورک تایمز هرالد منتشر شد.

این گفت‌وگو در پادکست نیویورک تایمز هم اکنون قابل مطالعه هست و مترجم فارسی یعنی سعید جهانپولاد با اضافه کردن نکته‌ها و توضیح عبارت و اصطلاحات در متن فارسی در نظر داشته که خوانندگان را در خصوص درک موضوعات راهنمایی کند، بنابراین پاراگراف‌هایی که با عنوان نکته در متن وجود دارد، در متن اصلی گفت‌وگو نیست.

چامسکی زبانشناس، فیلسوف، دانشمند علوم شناختی، مورخ، منتقد اجتماعی و فعال سیاسی آمریکایی است. او که گاه «پدر زبان‌شناسی مدرن» نامیده می‌شود، یکی از چهره‌های اصلی در فلسفه تحلیلی و یکی از بنیان‌گذاران حوزه علوم شناختی است. چامسکی هم اکنون ۹۲ سال دارد و همچنان یکی از بانفوذترین چهره‌ها و فلاسفه بزرگ قرن معاصر است که در تمامی حوزه‌های بینارشته‌ای تأملات انتقادی قابل ملاحظه‌ای دارد.

* عذرا کلاین: اجازه دهید، نخست از پایه جهان‌بینی شما شروع کنم، چه چیزی هوش انسانی را از مثلاً هوش حیوانی متمایز می‌کند؟

چامسکی: خب، اساساً دو موضوع اساسی وجود دارد که از ویژگی‌های گونه‌ایِ انسان به شمار می‌رود؛ این ویژگی‌های مشترک با گونه‌های دیگر نیست و در جای دیگر هم مشابه آن وجود ندارد. یکی از آنها همان زبانی است که ما اکنون آن‌را به کار می‌بریم، این خودش اساساً هسته وجودی ماست. این زبان ما را کاملاً از دنیای حیوانات و جانوری متمایز می‌کند و دیگری در واقع تفکر ماست و تا آنجا که ما می‌دانیم و دانش ما آن‌را دنبال کرده، هیچ تفکری در جهان یا شاید این‌طور بهتر است گفته شود در جهان ما، با هیچ چیز و گونه دیگر قابل مقایسه با آنچه ما داریم نیست و یا وجود ندارد و این دو ارتباط تنگاتنگی با هم دارند - زبان و تفکر - چنانکه زبان ابزار فکر و اندیشه و وسیله‌ای برای فرمول بندی تفکرات در ذهن ماست که گاهی اوقات در دیگران بیرونی می‌شود به نظر می‌رسد که این دو ظرفیت با هم ظاهر شده‌اند، احتمالاً در همان زمانیکه انسان خردمندی‌اش را کشف می‌کند.

این دو موضوع به غیر از تحلیل سنجشی آسیب شناسی دقیق و سخت، در واقع برای تمامی گونه‌های انسانی مشترک هستند و هیچ مشابهتی در جهان حیوانی حیوانات ندارند.

* مطالعات و فعالیت شما در مورد بحث زبان چگونه به تلقی شما از شکوفایی و رشد انسان و آنچه که انسان‌ها می‌خواهند، می‌انجامد؟

یکی از نکات قابل توجه در مورد زبان که بنیانگذاران انقلاب علمی - گالیله و معاصرانش - را به شدت تحت تأثیر قرار داد، چیزی است که گاهی اوقات جنبه خلاق تفکر بشر نامیده می‌شود. ما به نوعی قادر به ساختن مجموعه‌ای نامحدود از عبارات معنادار در ذهن خود هستیم و حتی بیشتر، این موضوع بیشتر و فراتر از آگاهی ما اتفاق می‌افتد. گاهی اوقات با هوشیاری ظاهر می‌شود، ما می‌توانیم از اینها به گونه‌ای استفاده کنیم که مناسب موقعیت‌ها باشد و دائماً به روش‌های نوین‌تر که اغلب در تاریخ زبان در تاریخ خود ما اتفاقی جدید هست، از آنها بهره‌مند شویم. این شخصیت خلاق در طول قرون متمادی به طور گمانه‌زنی، اما نه به صورت پوچ، به غریزه‌ای بنیادین برای آزادی، که بخشی از ماهیت اساسی و وجودی ماست – که می‌توان آن‌را نیروی غریزی مقاومت در برابر سلطه و کنترل مدیریت نامشروع قرار داد – با عنصر اساسی طبیعت انسانی ما مرتبط بوده است.

* یکی از انتقاداتی که در مورد نظر شما می‌شنویم، این است که برای سطوح پیچیده ساختار اقتصادی به مقدار مشخصی از سلسله مراتب و سازماندهی نیاز دارید، که فکر می‌کنم در بسیاری از موارد آن را سلطه می‌نامید. بنابراین، به عنوان مثال، توسعه و سپس توزیع ژنتیکی MRNA تولید واکسن در طول چنین بیماری همه گیر، به مقدار مشخصی از یک سلسله مراتب واقعی برای آن نیاز هست و همه نمی‌توانند در این تصمیم گیری برابر باشند، کسی باید این سازمان و آزمایشگاه را اداره کند و اگر هر تصمیمی را از ابتدا در زمان واقعی‌اش بخواهید انجام دهید، دشوار است، در مورد این مبادله بین پیچیدگی‌هایش و حوزه مشورتی‌اش چگونه فکر می‌کنید؟

(نکته: پیام‌رسان (mRNA) یک گروه مهم از RNA هستند که یک برنامه ژنتیکی را برای تولید یک محصول پروتئینی، رمز می‌کند. mRNA، از یک الگوی DNA رونویسی می‌شود و اطلاعات کدینگ را به مکان‌های سنتز پروتئین یعنی ریبوزومها، حمل می‌کند.)

همه کارهای خسته کننده، مخرب و خطرناک روی زمین باید تا حد امکان خودکار و اتوماسیون شوند. این مردم را آزاد می‌کند تا کار بهتر، کار خلاقانه‌تر، کار رضایت‌بخش‌تر، کار ایمن‌تر را انتخاب کنند من فکر نمی‌کنم که اگر در یک جامعه آزاد دموکراتیک به وقوع بپیوندد معامله و تبادلی را این موضع انکار کند. یک جامعه آزاد می‌تواند افرادی را انتخاب کند که دارای اختیارات اداری و دیگر اختیارات باشند تا بخش‌هایی از توجه به خیرخواهی عمومی را به عهده بگیرند و می‌توان آنها را فراخوانی کرد و به مشورت عمومی هم گذاشت، اما باور دارم که باید تحت کنترل و رصد مردمی باشند، آنها آنجا نیستند زیرا پدربزرگشان راه آهن ساخته است یا به این دلیل که توانسته‌اند بازار اقتصادی خورده پا به وجود آوردند و در نهایت با یک تُن پول مدیریتشان به پایان رسید. به همین دلیل نمی‌توانند در این سمت باقی بمانند، کسانی می‌توانند در این مقام باشند که تحت اقتدار و نظارت مردمی که از طریق فراخوانی و مشارکت مردمی آرای بدست آورند و مورد وثوق مردمی باشند و مشروعیت مردمی داشته باشند نه هر مقدار ساختار سلسله مراتبی و سلطه‌ای که شما در نظر دارید.

این مقدار اختیار از طرف روش‌های دموکراتیکی به آنها تفویض می‌شود. برای مثال، شما می‌توانید چنین روشی را در شرکت‌های تحت کنترل و حمایت جامعه کارگری و صنوف کارگران ببینید، برخی از آنها در شرکت بزرگی تحت عنوان Mondragon که بزرگ‌ترین فدراسیون کارگری هست و حدود ۶۰ سال است در شمال اسپانیا مشغول به فعالیت هست - مالکیت کارگران، مدیریت کارگر، کنگلومرای عظیم، تولید صنعتی، بانک‌ها، مسکن، بیمارستان‌ها، همه چیز… این به هیچ وجه کامل نیست، اما بر اساس اصل اساسی کنترل دموکراتیک مردمی و مجوز برای انجام وظایف مدیریتی در صورت نیاز یک سازمان کاربردی است و تقریباً هر آزمایشگاه تحقیقاتی با عملکرد مناسب در یک دانشگاه تقریباً به همین شکل باید عمل کند. شاید یک رئیس بخش برای انجام کارهای اداری انتخاب شود. اگر هیئت علمی آنها را دوست ندارد، شما شخص دیگری را انتخاب می‌کنید، اینها قطعاً ساختارهای ممکن از همه نوعی هستند، آنها امکان سازماندهی را تضعیف نمی‌کنند، در واقع، جامعه آنارشیستی باید به شدت سازماندهی شده باشد، اما تحت کنترل مردمی یک جامعه آزاد و آگاه باشد.

(نکته: Mondragon یک شرکت و فدراسیون تعاونی‌های کارگری است که در منطقه باسک اسپانیا واقع شده است.)

* اگر به این سمت برگردد، چگونه از تبدیل شدن مجدد به دموکراسی نیابتی جلوگیری می‌کنید؟

(نکته: دموکراسی نیابتی یا مردم‌سالاری نیابتی نوعی از دموکراسی است که در برابر دموکراسی مستقیم قرار می‌گیرد. تقریباً تمامی نظام‌های سیاسی دمکراتیک مدرن، شکل‌هایی از دمکراسی نمایندگی هستند، این مکتب از این اصل ریشه گرفته که منتخبان مردم می‌توانند نمایندگان آنها باشند، اما جریان دموکراسی نیابتی معمولاً در تجربه، انتقادهای بسیاری را بر انگیخته است.)

دموکراسی نیابتی وجود ندارد. اگر شما یک دموکراسی نیابتی واقعی داشتید، آنگاه بسیار شبیه به این بود: جامعه افرادی را برای انجام این آزمون انتخاب می‌کرد زیرا در آن مهارت دارند یا شاید آن را می‌خواهند و دیگران نمی‌خواهند، دیگران چیز دیگری می‌خواهند اما تحت نظارت مردمی خواهد بود، در صورت لزوم یادآوری می‌شود و تعامل مداوم. بنابراین، من فکر می‌کنم باید در همه نقاط مشارکت وجود داشته باشد. اکنون، مثال شما را با همین تعبیر توضیح می‌دهم. در تولید و توزیع واکسن، مردم باید در این مورد نظر داشته باشند، چگونه می‌خواهیم این کار انجام شود؟ اگر کسی از پذیرش واکسن امتناع کرد، در مورد آنچه باید کرد؟ این یک مشکل زنده در حال حاضر است، تقریباً نیمی از جمهوری خواهان از پذیرش واکسن خودداری می‌کنند. آنچه می‌گویند این است که ما هرگز از بحران کووید خارج نخواهیم شد زیرا هرگز سطحی از مصونیت را نخواهیم داشت که آن را شبیه آنفولانزا کند. شاید هر سال یک واکسن باید زده شود و دریافت کننده مجبور است آن‌را وارد بدنش کند، اگر چه کشنده نخواهد بود اما ما هرگز به آن مصونیت کامل نخواهیم رسید.

یا فرض کنید فردی می‌گوید «من قرار نیست ماسک بزنم» در این باره چکار کنیم؟ خب، اینها مشکلاتی است که جامعه باید در مورد آنها تصمیم بگیرد، فرض کنید کسی می‌گوید: «من از قوانین راهنمایی و رانندگی تبعیت نمی‌کنم، آنها را دوست ندارم، می‌روم از چراغ قرمز با عجله می‌دوم و رد می‌شوم و یا کسی دیگر بگوید می‌خواهم در سمت چپ جاده رانندگی کنم، من می‌خواهم آزاد باشم.» خوب، من باید در مورد آن تصمیم بگیرم، گفتن «من قرار نیست ماسک بزنم» تفاوت زیادی با آن کس ندارد که می‌گوید: «من می‌خواهم به مرکز خرید بروم و اگر شما را آلوده کردم، مشکل شماست.» جوامع باید در موضوعاتی این چنین تصمیم بگیرند.

* اگر به سیستمی برگردیم که در آن برخی افراد می‌گویند: «باید ماسک بزنی و کار را تعطیل کنی» و دیگران بگویند: «نه، این یک تحمیل ناعادلانه سلطه بر من است.» به نظر من این طور به نظر می‌رسد که ما به نوعی هرج و مرج در مورد تغییرات حذف قرارداد کار و فعالیت‌های حاشیه‌ای بیشتری نسبت به آنچه که اکنون داریم صحبت می‌کنیم، خواهیم رسید و قطعاً اصطلاح آنارشیسم اینجا کمی چالش برانگیز به نظر می‌رسد.

با حذف قرارداد کار حاشیه‌ای...

* بنابراین، در مورد آن بگویید که چگونه قرارداد کار را حذف می‌کنید؟

به هر حال کارگران قرن نوزدهم، زنان شاغل در کارخانه‌ها و کشاورزان می‌خواستند این کار را انجام دهند. شرکت کنندگان باید شرکت‌های خود را اداره کنند، گروه‌هایی از کشاورزان باید دور هم جمع شوند و راه‌هایی برای کنترل مشارکتی خود بر بازاریابی و توسعه بیابند، افرادی که در صنعت خدمات هستند باید همین کار را انجام دهند. این گونه است که باید به سمت کنترل مردمی نهادها حرکت کنیم؛ این دنیایی کاملاً متفاوت از دنیایی است که ما در آن زندگی می‌کنیم، این دنیایی حاشیه‌ای نیست، اما شما کاملاً درست می‌گوئید که سوالات درگیری همیشه مطرح می‌شوند. اینها نمی‌توانند کمک کنند.

شادترین خانواده جهان را انتخاب کنید، در داخل درگیری وجود خواهد داشت، شما راه‌هایی برای حل آنها پیدا می‌کنید، ما حتی دنیایی را نمی‌خواهیم که در آن درگیری وجود نداشته باشد، زندگی در آن خیلی کسل کننده خواهد بود، نظرات مختلف، نگرش‌های متفاوت و ایده‌های متفاوت وجود دارد، به این ترتیب کار خلاقانه صورت می‌گیرد و به همین روال تغییرات عمده‌ای صورت می‌پذیرد. زندگی باید به گونه‌ای تنظیم شود که بتوان با آنها به روش‌های متمدنانه برخورد کرد، مثلاً در یک خانواده شاد یا شرکتی که به خوبی اداره می‌شود، آن بخش هیئت علمی شایسته، آن صنعت شایسته متعلق به کارگران، بسیاری از ساختارها – تعاونی‌های کشاورزان، انجمن‌های کشاورزان، بسیاری از این چیزها مدلی ممتاز خواهد بود، ما می‌خواهیم تا آنجایی که ممکن است ساختار آن به گونه‌ای باشد که شما تبادل متمدنانه و متفکرانه‌ای داشته باشید تا سعی کنید مشکلات موجود را حل کنید.

* شما خود را با رویکرد نسبتاً محافظه کارانه نسبت به تغییرات اجتماعی توصیف کرده‌اید. نگاه شما به تغییرات اجتماعی از چه منظر محافظه کارانه است؟

من فکر نمی‌کنم که تغییر اجتماعی معنادار و سازنده می‌تواند اتفاق بیفتد مگر اینکه اکثریت بزرگی از مردم به این درک رسیده باشند که اصلاحات سیستم‌های موجود نمی‌تواند به انواع اهدافی که آنان در نظر دارند و تصورشان چنین است که صحیح و عادلانه پیش می‌رود، برسد. در این مواضع و این مرحله، شما می‌توانید تغییرات اساسی اجتماعی داشته باشید، اگر پیش از آن مجبور شوید، فکر می‌کنم دوباره به نوعی ساختار استبدادی منجر خواهد شد که مطمئناً کسی چنین رویه‌ای را نمی‌پسندد.

* شما به تازگی کتابی در این مورد نوشته‌اید. آیا فکر می‌کنید سیستم سیاسی ایالات متحده و کنسرسیوم‌های سیاسی جهانی در اینجا می‌توانند با مقیاس و سرعتی که ما نیاز داریم به بحران آب و هوایی و تغییرات اقلیمی رسیدگی کنند؟

البته، دو پاسخ برای این پرسش شما می‌توان تصور کرد، اگر پاسخ منفی باشد… می‌توانیم با هم خداحافظی کنیم، به همین سادگی. ما می‌دانیم که چگونه آن‌را انجام دهیم، روش‌هایی اتخاذ شده داریم که قابل اجرا هستند که در این کتاب در موردش بحث‌های مفصلی شده، بخشی از کتاب که توسط نویسنده همکار من، رابرت پولین که یک اقتصاددان است، نوشته شده و او سال‌ها روی این موضوع کار کرده و روش‌های بسیار عملی را مورد بحث قرار می‌دهد که بسیاری از آنها اکنون در حال اجرا هستند و می‌توانند بر بحران امروزی غلبه کنند؛ البته به روشی کاملاً عملی که به دنیایی بهتر منجر شود.

اگر جنگ هسته‌ای بین چین و ایالات متحده یا چین و روسیه رخ دهد، اساساً می‌توان تصور کرد که همه چیز به پایان خواهد رسید. منظورم این است که بقا وجود خواهد داشت، اما هیچکس دوست ندارد در دنیایی زندگی کند همه چیز تخریب شده و به پایان رسیده است و فقط بخواهد که زنده بماند دیگرانی نیز هستند که کارهای مشابهی انجام داده‌اند، مثلاً جف ساکس در مؤسسه علوم زمینی کلمبیا مدل‌ها و روش‌های متفاوتی را مورد آزمون قرار داده، این روش‌ها در همپوشانی هم، با همین موضوعیت دارند به سامان می‌شوند. ما می‌دانیم که باید چطور و چگونه انجام بپذیرند، کسانی از ما که تمایل به رویارویی با واقعیت دارند، می‌دانند که این کار و تلاش باید در چند دهه آینده به انجام برسد، سپس پرسشی که شما و دیگران خواهید پرسید، خودش را به رخ می‌کشد که این است: «آیا انسان‌ها می‌توانند خودشان را از خودکشی گونه‌های دیگر در حیات برهانند و نجات دهند؟» این همان موضوعی است که در نتیجه به آن می‌رسیم. من به راستی پاسخ آن را نمی‌دانم. هیچکس دلش نمی‌خواهد که این اتفاق رخ دهد.

* نظر شما در مورد جنبش رشد زدایی چیست؟

موضوعاتی در آن وجود دارد. اما حل بحران آب و هوا نیازمند رشد است، نیاز به توسعه سیستم‌های انرژی جایگزین دارد. این حجم عظیمی از کار و تلاش را می‌خواهد یعنی بازسازی ساختمان‌ها و شهرها، این به معنای حمل و نقل انبوه کارآمد است. همه نوع رشد مورد نیاز است، اکنون، آنچه مورد نیاز است انواع رشد مناسب است، نه نوعی مصرف بیهوده که فردا باید آن‌را دور بیندازید. استفاده نکردن از پلاستیک‌ها و نایلکس‌های تجزیه ناپذیر، فرآیندهای کشاورزی مخرب، فرآیندهای کشاورزی با کود بالا که زمین را از بین می‌برد و… شما باید انواع رشد مناسب را با دانش علمی امروز در اختیار داشته باشید.

* اجازه دهید در مورد فناوری دیگری از شما بپرسم که شنیده‌ام جایی گفته‌اید می‌تواند بسیاری از مشکلات را حل کند. اتوماسیون معمولاً به گونه‌ای تصور می‌شود که می‌تواند ما را بیکار و بی شغل کند. دیده‌ام که شما به طرز جالبی خوش‌بینانه در مورد آن صحبت می‌کنید به این شرح که اگر بتوانید سیاست درستی را در اطراف آن به کار بگیرید، اتوماسیون می‌تواند راهی به سوی آینده بهتر و از نظر اقتصادی آبرومندانه‌تر برای مردم باشد، در مورد اتوماسیون و نقش آن در آینده اقتصاد جهانی چگونه فکر می‌کنید؟

همه کارهای خسته کننده، مخرب و خطرناک روی زمین باید تا حد امکان خودکار و اتوماسیون شوند. این مردم را آزاد می‌کند تا کار بهتر، کار خلاقانه‌تر، کار رضایت‌بخش‌تر، کار ایمن‌تر را انتخاب کنند. بنابراین همه اینها نیاز خوبی است، نحوه انجام اتوماسیون یک موضوع سیاسی اجتماعی و اقتصادی است و می‌تواند به طرق مختلف اتفاق بیفتد. بگذارید فقط به یک مطالعه دقیق مهم اشاره کنم که نشان داده این امر شدنی است و ان آزمون‌های یکی از همکاران سابق من - دیوید نوبل، مورخ برجسته فناوری، که متأسفانه چند سال پیش درگذشت،. کار اصلی نوبل در مورد صنعت ماشین ابزار، هسته اصلی سرمایه داری صنعتی مدرن بود. در دهه ۱۹۵۰ صنعت ماشین ابزار شروع به (اتوماسیون) و خودکار شدن کرد، پردازش عددی در حال ورود بود. کامپیوترها وارد عرصه شده بودند، راه‌هایی برای تغییر بالقوه صنعت ماشین ابزار با استفاده از ابزارهای جدید در راه بود، دو راه برای انجام آن وجود داشت و هر دو روش آزمایش شد.

یکی از راه‌ها این بود که ماشین‌کاران غیر حرفه‌ای، پیش از همه، با اتوماسیون، و همچنین با تبدیل خود مردم به ربات‌هایی که فقط دستورات و غیره را انجام می‌دادند، جایگزین ماشین افزارهای ماهر و حرفه‌ای شدند. این یکی از روش‌ها بود. راه و روش دیگر این بود که نیروی بیشتری را در اختیار ماشین افزارهای ماهر و حرفه‌ای قرار دهیم که هنوز از همان فناوری استفاده می‌کردند. همانطور که آقای نوبل به طور قانع کننده‌ای نشان می‌دهد، هیچ دلیل اقتصادی برای انتخاب روش نخست وجود نداشت، اما انتخاب شد.

این روش انتخاب شد، اما به دلایل قدرت طبقه مدیریت که در نظر داشت از افراد مهارت‌زدایی و آنان را به افراد زیردستی و نه به عنوان عوامل و نقش آفرینان مستقل تبدیل کند، روش دیگری انتخاب شد. بنابراین آنها روش اتوماسیونی را انتخاب می‌کنند که بر اثر آن ماشین‌آلات بی‌مهارت – هنوز در اطراف ما وجود دارد.

* به نظر شما چقدر احتمال دارد که یک بمب هسته‌ای در جنگ‌های دهه آینده مورد استفاده قرار گیرد؟

شما می‌توانید با اطمینان پیش بینی کنید که استفاده نمی‌شود. زیرا اگر از آن استفاده شود، هیچکس در این اطراف در امان نخواهد ماند و کسی دیگر نخواهد بود که تا به موضوع بمب هسته‌ای اهمیت دهد. بنابراین، کسی پیدا نخواهید کرد که به شما نشان دهد که اشتباه کرده‌اید. نه، دارم در این مورد اغراق می‌کنم، این یک درگیری هسته‌ای بین قدرت‌های بزرگ هسته‌ای جهان است. هند و پاکستان می‌توانند جنگ هسته‌ای داشته باشند، که احتمالاً آسیای جنوبی را از بین می‌ببرد، اما مردم در جاهای دیگر زنده می‌مانند. اگر جنگ هسته‌ای بین چین و ایالات متحده یا چین و روسیه رخ دهد، اساساً می‌توان تصور کرد که همه چیز به پایان خواهد رسید. منظورم این است که بقا وجود خواهد داشت، اما هیچکس دوست ندارد در دنیایی زندگی کند همه چیز تخریب شده و به پایان رسیده است و فقط بخواهد که زنده بماند. یک معاهده بین المللی وجود دارد - که توسط مجمع عمومی سازمان ملل پذیرفته شد، معاهده منع سلاح‌های هسته‌ای. ممنوعیت آن، یعنی نه تولید و نه ذخیره آن، حرام نیست. بنابراین نمی‌توانیم از شر آن سلاح‌ها خلاص شویم. متأسفانه هیچیک از کشورهای هسته‌ای به این توافق نپیوستند، اما اگر ایالات متحده می‌خواهد این نقش رهبری را که روشنفکران آمریکایی دوست دارند در مورد آن صحبت کنند نشان دهد، خوب، در اینجا راهی برای انجام آن وجود دارد. بیایید در تلاش برای حرکت به سمت پذیرش معاهده منع تسلیحات هسته‌ای پیش قدم باشیم. منظورم این است که باید بگویم این یک موضع افراطی نیست افرادی مانند هنری کیسینجر از آن حمایت می‌کنند. جورج شولتز، وزیر امور خارجه فقید در زمان ریگان؛ سام نون؛ افرادی که درست در قلب سیستم تسلیحات هسته‌ای بوده‌اند. آنان می‌دانند که شما نمی‌توانید جنگ هسته‌ای داشته باشید و ما باید به سمت حذف تسلیحات و فناوری هسته‌ای حرکت کنیم.

راه دیگری برای به انجام رساندن این مهم وجود دارد، یک راه بسیار مهم هست - ایجاد مناطق عاری از سلاح هسته‌ای در سراسر جهان. اگر چه مشکل را پایان نمی‌دهد، اما آن‌را این‌طور تصور می‌کنم که بتواند کنترل و محدودش کند و همچنین به صورت نمادین نشان می‌دهد که بی اهمیت نیست که ما می‌خواهیم از این موضوع انصراف دهیم و اعتراف به اینکه از اساس این تلاش تسلیحاتی یک اشتباه فاحش بوده و ما دیگر نمی‌خواهیم که بخشی از این جنگ و تولیدات تسلیحاتی هسته‌ای باشیم.

کد خبر 5464506

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha