* گروه فرهنگ و هنر ـ خبرگزاری مهر: در مجموعه تلویزیونی "مدار صفر درجه" مانند دیگر کارهایتان یک قصه عاشقانه را بر بستری سیاسی تاریخی محور قرار دادید، اما برداشتهای تند سیاسی باعث شد قصه عاشقانه در سایه قرار بگیرد. خود شما چه نظری دارید، آیا مجموعه سیاسی است یا عاشقانه؟
ـ حسن فتحی، کارگردان مجموعه "مدار صفر درجه": مجموعه "مدار صفر درجه" یک عاشقانه آرام است که در بستر تاریخی، سیاسی و اجتماعی خاص بیان میشود. هر اثر هنری متشکل از دو جزء ظرف و مظروف است. ظرف شرایط زمانی، مکانی و تاریخی ارائه اثر است. این ظرف در قصه ما سالهای مقارن با جنگ جهانی دوم است. وجه دیگر مظروف است که شما در این ظرف تاریخی، تقویمی، سیاسی و اجتماعی چه چیزی مطرح کردهاید؟
مظروف قصه "مدار صفر درجه" بیارتباط با دغدغههایم در سایر آثارم نیست که درباره مفاهیم عشق، جنایت و تنهایی ساختهام. من همیشه به وقایع زندگی اطرافیانم نگاه میکنم و این سه وجه عشق، جنایت و تنهایی از انسان امروز برای من همیشه قابل توجه است، چرا آدمها عاشق میشوند؟ چرا تنها میشوند؟ آیا برای معضلات عشق راه حلی هست؟ آیا برای دوست داشتن میتوان انتهایی قائل شد یا نه؟ آیا برای تنهایی بشر راه گریزی نیست؟ چرا آدمها دست به جنایت میزنند؟ آیا با جنایت دنبال این هستند که به اضطراب خود پایان دهند؟
به قول آلبر کامو در نمایشنامه "سوء تفاهم" انگار که جنایت هم به نوعی تنهایی است و باعث اضطراب بیشتر میشود. این جنایت الزاماً از نظر من معنای فیزیکی ندارد و میتواند معنایی نمادین و روحی روانی داشته باشد، مولفههایی که رد پای آن در سایر آثارم دیده میشود. بنابراین بعد از اینکه "شب دهم" را ساختم، با توقعی که خودم و مردم از من داشتند، درصدد نوشتن درامی عاشقانه بودم که یک بستر سیاسی و اجتماعی در سالهای جنگ جهانی دوم پیدا و احساس کردم این بستری مناسب برای ارائه یک قصه عاشقانه است.
* برخی اعتقاد دارند مجموعه "مدار صفر درجه" سفارشی ساخته شده؟
ـ مطلقاً این کار به من سفارش نشده، چرا که من اصلاً آدم سفارشیساز نیستم. فکر میکنم مغرضترین آدمها این مسئله را در مورد من میدانند تا من کاری را عاشقانه دوست نداشته باشم، نمیسازم. در طی این چند سال پیشنهاد بیش از 40 تا 50 کار به من سفارش شد، اما انجام ندادم. قصه "مدار صفر درجه" برای خودم بود و پیشنهاد آن را دادم. برایم خیلی جذاب بود آشنایی و اطلاع از اینکه اسنادی وجود دارد که ثابت میکند ایرانیان جان صدها یهودی را در جنگ جهانی دوم نجات دادند، آن هم در شهرهایی که خود اروپاییها جرات نمیکردند چنین اقدامی را انجام دهند.
اما امروز نسبت به فرهنگ ایران تصوری اشتباه وجود دارد و آنها فکر میکنند ما ضدیهود هستیم، در حالی که این یک دروغ بزرگ است. ما نه تنها ملت ضدیهود نیستم، بلکه کانون پناه بسیاری از اقلیتهای دینی به شهادت تاریخ بودهایم. برخورد ما ایرانیها با اقلیتهای دینی انسانی بوده. بنابراین شایسته نیست چنین قضاوتهایی خرد و نسنجیده درباره ایرانیان شود. من به عنوان کسی که تاریخ کشورم را دوست دارم رنجیده خاطر میشوم که درباره ایران چنین حرفی زده شود. در حالی که کذب محض است و واقعیت ندارد.
* پس با این حساب آشنایی با اسنادی که خلاف ضدیهود بودن ایرانیان را نشان میداد، منجر به قرار دادن درامی عاشقانه در یک بستر تاریخی اجتماعی شد؟
ـ بله، طبیعتا وقتی با چنین اسنادی رو به رو شدم، احساس کردم میتوانم بستری را فراهم کنم تا بر مبنای آن یک درام عاشقانه را که از پیش در ذهنم پیریزی کرده بودم بپرورانم. نقطه شروع من برای "مدار صفر درجه" دغدغههای سیاسی نبود، چون آدم سیاسی نیستم، بلکه نقطه شروع همان مولفههایی بود که در بقیه آثارم دنبالش بودم، مولفههایی که برایم حکم سئوال داشت. عشق، تنهایی و جنایت؛ مفاهیمی که همواره از عهد گیلگمش بوده و در اغلب آثارم دنبال به تصویر کشیدن این دغدغهها بودم.
فقط بسترها متفاوت است. یک بار بستر آن قرن یازدهم هجری و دوره شاه عباس صفوی در مجموعه "روشنتر از خاموشی" میشود. اواسط دوره قاجار در مجموعه "پهلوانان نمیمیرند" و اواسط دوران پهلوی در مجموعه "شب دهم" بیان میشود و بستر این مولفهها در مجموعه "مدار صفر درجه" در جنگ جهانی دوم رقم میخورد.
* دلیل اینکه در مجموعه تلویزیونی "مدار صفر درجه" بیشتر از سایر کارهایتان به لایههای تراژیک زندگی بشر نزدیک شدید، چه بود؟
ـ بله، همینطور است. فکر میکنم تفاوت "مدار صفر درجه" با سایر کارهای قبلیام این است که در آن بیش از سایر کارهایم سعی کردهام به لایههای تراژیک زندگی شخصیتهایم نزدیک شوم. ضمن اینکه تلاش کردم با انجام تحقیقات دقیق فیلمنامهای بنویسم که بر یک بستر تحقیقی معتبر استوار باشد.
واقعیت امر این است که بیشتر از اینکه دغدغه نفع و اثبات سیاسی، اجتماعی و اخلاقی شخصیتهای قصه را داشته باشم، بیشتر دغدغه بیان موقعیتهای تراژیکی را داشتم که با تقدیر و سرنوشت این شخصیتها رقم خورده بود. به همین دلیل شما با زنجیره مرگ در عاشقانههای "مدار صفر درجه" رو به رو هستید، اما این زنجیره مرگ تبلیغ مرگ نیست. همچنان که تراژدی هیچ وقت تبلیغ مرگ نیست.
تراژدی با وجود سنگینی و مهیب بودن همواره تبلیغ زندگی است و ما را به یک بازاندیشی نسبت به تمام نعمتهای زندگی دعوت میکند و از این منظر است که تصفیه در تراژدی اتفاق میافتد. در این اثر هم من از مرگ سخن میگویم، ولی مرگ را تبلیغ نمیکنم، بلکه به مخاطب میگویم یک بازاندیشی نسبت به زندگی خودش داشته باشد.
در عاشقانههای "مدار صفر درجه" از فرصتهای از دست رفته عاشقی که دیگر برنمیگردد صحبت میکنم؛ به عنوان امر تلخ و تراژیک. تا مخاطبم در زندگی شخصی فراموش نکند فرصتهای جادویی زندگی همیشه این نیستند و فرصتهای ناب و خوب عاطفی همیشه سراغ آدم نمیآیند، پس حواست باشد که از فرصتهای پیش آمده برای زندگی عاشقانه و قشنگتر خوب استفاده کنی. تراژدی "مدار صفر درجه" دعوت به مرگ و غم و اندوه نیست، بلکه دعوت به زندگی، امید و بازاندیشی است.
پایان فیلم هم از جنس بهاری نیست. یک هپی اند زمستانی و وصال عشاق (حبیب و سارا) در غروب است، وصال آنها رنگ غم و اندوه را با خودش دارد، اما در کنار عشقهایی که در این مجموعه نابود میشوند در نهایت عشق این دو نفر جان سالم به در میبرد. شاید به این دلیل که نسبت به بقیه قدر فرصتهای زندگی را بیشتر فهمیدند.
* شما گفتید تا کاری را عاشقانه دوست نداشته باشید آن را نمیسازید. تا چه حد تاکید دارید که قصه برای خودتان باشد تا آن را بسازید؟ "مدار صفر درجه" چطور بود؟
ـ چند دسته کارگردان داریم. یک گروه کارگردانان تکنیسین تلقی میشوند و تلاش می کنند آثاری که به آنها ارائه میشود به بهترین نحو کارگردانی کنند. در این گروه کارگردانانی بزرگ هستند که در همه نوع ژانر کار میکنند، برخی کارگردانان خوب می سازند و برخی نه. یک گروه کارگردان داریم که دستی در نوشتن دارند. آنها علاقمندند طرح ها و دغدغههای خودشان را به تصویر بکشند. من هم با کارهایی که ساختم، نشان دادم که جزو این گروه هستم.
بنابراین ترجیج میدهم آثاری بسازم که خاستگاه آن دغدغههای خودم باشد. تا امروز هم این طور بوده است. سوژه "مدار صفر درجه" را هم از مدتها پیش در ذهن داشتم و مرتب به ذهنم میآمد که کی من را شروع به نوشتن میکنی. شخصیتهای این مجموعه در دل، جان و روح من بودند و نهیب میزدند که زودتر آنها را ببنویسم و وقتی بستر اجتماعی و تاریخی را پیدا کردم قصه را نوشتم.
* پس با این حساب به فیلمنامهنویس اطمینان ندارید؟ چرا تحقیقات مجموعه "مدار صفر درجه" را به یک تیم تحقیقاتی نسپردید؟
ـ بحث اطمینان نیست، بلکه وضعیت نوشتن فیلمنامه در ایران مطرح است. اگر شرایط مهیا باشد تا شما یک تیم تحقیقاتی داشته باشید، مسلماً میتوانید تحقیقات را به یک گروه زبده بسپارید و کار برای نویسنده راحتتر میشود، اما این منوط به این است که تیم تحقیقاتی به لحاظ مالی تامین شود. باید بودجهای که برای تحقیق و نگارش یک کار تعیین میشود، آن قدر خوب باشد که هم حق نویسنده ادا شود هم حق تحقیق. متاسفانه این بودجه نیست، ولی امیدوارم در آینده این شرایط برای فیلمسازان مهیا شود.
زمانی که من "ملاصدرا" را نوشتم گروه تحقیق نداشتم. خودم مرتب تحقیق میکردم. پیش فلاسفه میرفتم و بعد از تحقیق، نگارش را شروع کردم. در آن زمان دکتر عبدالله نصری را به عنوان مشاور انتخاب کردند تا فیلمنامه را بخواند و اگر تحقیقات کاستی دارد، بگوید. برای مجموعه "مدار صفر درجه" شش تا هفت ماه به تنهایی مطالعه کردم و کار هر روز من فیش برداری بود. در حدود هشت ساعت کتاب، روزنامه و مجلات مختلف میخواندم تا تحقیقاتم برای این مجموعه تکمیل شود و بعد شروع به نگارش فیلمنامه کردم. بعد از اینکه فیلمنامه کامل شد، مسئولان شبکه یک دکتر شهبازی را معرفی کردند تا فیلمنامه را مطالعه کند.
* بعد از مطالعه فیلمنامه توسط دکتر شهبازی، فیلمنامه تا چه حد دستخوش تغییرات شد؟
ـ تغییر عمده نکرد. او فقط چند نکته تقویمی مطرح کرد. به عنوان نمونه اگر حادثهای 12 فروردین بود و من 16 بهمن را نوشته بودم، اشاره کردند که طبق منابعی که وجود دارد این مسئله در 12 فروردین است. علاوه بر آن کتابهایی پیشنهاد دادند که اگر بخواهم عمیقتر در برخی قسمتها به موضوعی بپردازم، بهتر کمک میکند. واقعیت امر این است که کار پژوهشی "مدار صفر درجه" را به تنهایی انجام دادم و دکتر شهبازی نظارت نهایی را داشتند. البته برای من هم ایدهآل است که وقتی طرحی را به عنوان کار پیشنهادی میبرم، آنقدر بودجه تحقیق و نگارش خوب باشد که دو گروه شویم؛ یک گروه نویسنده و چند نفر پژوهشگر و محققان و بعد ظرف اجتماعی و تاریخی در اختیار فیلمنامه نویس قرار بگیرد.
* اگر بودجه لازم برای تحقیقات مجموعه "مدار صفر درجه" تعلق میگرفت، شما کار را به یک تیم تحقیقاتی میسپردید؟
ـ حتماً این کار را میکردم. اگر بودجه تحقیق و نگارش مناسب باشد، مسلماً من هم از این شیوه کاری استقبال میکنم.
* چرا مسئولان شبکه یک از ابتدا دکتر شهبازی را معرفی نکردند؟
ـ زمانی که فیلنامه پیشنهاد شد تا وقتی که موافقتم را برای ساخت اعلام کنم و قرارداد ببندم هفت ماه طول کشید. در طول این هفت ماه مرتب برای قرارداد اختلاف داشتیم. متاسفانه دستمزدی که برای نگارش و تحقیق داده میشود کم است. در حالی که داستان اهمیت زیادی دارد. وقتی فیلمنامه خوب نباشد، نمی توان فیلم خوبی ساخت. وقتی تولید پروژه شروع میشود بودجه میدهند، ولی در مرحله فیلمنامه توجه کمتری میشود.
مرحله نوشتن فیلمنامه باید جدی گرفته شود. این جدی گرفتن الزاماً پول کلان نیست. اگر چه پول بخشی از مسئله است، اما باید جدی گرفته شود. کار موفق با یک فیلمنامه خوب تضمین میشود. اگر فیلمنامه بد باشد شما سوپراستار هم داشته باشید، موفق نمیشوید. بنابراین فیلمنامه اهمیت دارد. فیلمنامه نویسان خوب باید دستمزدهای خوب بگیرند، ولی دستمزد خوب تعلق نمیگیرد. چطور وقتی کارگردان یا بازیگر خوب میآورند دستمزد خوب میدهند، ولی به فیلمنامهنویس توجه نمیکنند.
فیلمنامه نویسان هم از این قاعده مستثنی نیستند. به نظرم دستمزد برخی فیلمنامهنویسان باید از سوپراستارها بیشتر باشد، چون کاری که فیلمنامهنویس میتواند انجام دهد کمتر از کار یک سوپراستار خوب نیست، حتی یک جاهایی بیشتر از او فعالیت میکند. بنابراین چرا دستمزد فیلمنامهنویسان تلویزیون و سینما کم است؟ اگر متن خوب نباشد چطور سوپراستار پدید میآید؟
تردید نکنید کسانی که در تلویزیون و سینمای ایران تبدیل به سوپراستار شدند، مدیون کارگردانان خوب و فیلمنامهنویسان خوب هستند. اگر مسئولان میخواهند ساخت مجموعههای موفق در تلویزیون تبدیل به فرآیند شود، باید فیلمنامه جدی گرفته شود و باید دستمزدهای خوبی به فیلمنامه نویس داده شود تا او با خیال راحت بنویسد و کار کند.
چرا یک عده از فیلمنامه نویسان خوب ما تصمیم گرفتند کارگردان شوند؟ یک دلیل آن به نبود امنیت اقتصادی برمیگردد. اگر امنیت مالی و اقتصادی داشته باشند. اگر قوانینی مدون شود تا از فروش فیلم یا مجموعه درصدی هم به فیلمنامهنویس هم تعلق بگیرد، دیگر به کارگردانی رونمیآورند.
* گفته میشد مجموعه تلویزیونی "مدار صفر درجه" بسیار پرهزینه بوده است؟
ـ واقعیت امر این است یک جفایی در حق این مجموعه از سوی برخی نشریات خارجی و داخلی شد و از "مدار صفر درجه" به عنوان پرهزینهترین مجموعه تلویزیون یاد کردند. این مطلب مطلقاً صحت ندارد. این مجموعه در شرایطی ساخته شد که مجموعههایی با هزینههای بسیار بیشتر و حتی تا پنج شش برابر هزینه "مدار صفر درجه" ساخته میشد و هنوز تصویربرداری آنها به پایان نرسیده است. میتوانید این مسئله را تحقیق کنید.
اگر مطبوعات خارجی نوشته بودند مجموعه "مدار صفر درجه" با هزینه بالا ساخته شده، شاید به خاطر خوش ساخت بودن قسمتهای اروپایی این کار بوده است، چرا که در فرهنگ غربی مبنای هر اتفاق خوبی را بر حسب معیارهای مادی میسنجند و فکر می کنند پول خیلی خوبی داده شد که مجموعه هم خیلی خوب ساخته شده است.
اگر قسمتهای خارجی "مدار صفر درجه" خیلی خوب از کار درآمده و حتی برخی در حد استاندارهای هالیوود دیدند، به خاطر این بود که من و گروهم روزی 17 ساعت کار میکردیم. بودجه بالا نبود، بلکه به خاطر عشق و انگیزه بالای گروه سازنده بود. در دو ماه و نیم در اروپا روزی 16 تا 17 ساعت کار میکردیم، تا جایی که خودم و چند نفر از عوامل از فرط خستگی سر از بیمارستان درآوردیم.
در مجموعه تلویزیونی "مدار صفر درجه" بهترینها همچون مرتضی پورصمدی، ایرج رامینفر، فردین خلعتبری، حسن بشکوفه، عبدالله اسکندری، بهرام زند و ... جمع شدند. چنین ترکیبی کنار هم قرار گرفتند، به اضافه بازیگران خوب ایرانی و بینالمللی که همه با عشق و علاقه کار کردند و کار شکل بین المللی گرفت. وقتی از بازیگران خارجی بهره بردم، احساس میکردم باید کاری در حد بین المللی بسازم. این مجموعه با بودجه کلان ساخته نشد و ما با سختیهای زیادی در کار رو به رو بودیم.
* چرا بخشهای خارجی مثل اشغال فرانسه، بخشهای دانشگاه و ... را در روند قصه قرار ندادید تا مخاطب در فلاشبکها شاهد بخشهای خارجی باشد و هشت قسمت ابتدای مجموعه را کاملا اختصاص به بخش خارج از کشور دادید؟
ـ قصه اجازه چنین کاری نمیداد. در نوشتن فیلمنامه "مدار صفر درجه" سعی کردم به سبک روایت هزار و یکشب نزدیک شوم. فکر کردم از داستاننویسی مبتنی بر تکنیک شرقی که اوجش هزار و یکشب است، چه استفادههایی میتوانم کنم. به همین دلیل در بخشهایی از داستانگویی از شیوه ارسطویی فاصله گرفتم و یک جاهایی به شیوه هزار و یکشب نزدیک شدم. یعنی اتفاقاتی در تهران میافتد. تماشاگر فکر میکند این اتفاقها با شخصیتها در تهران ادامه پیدا کند، ولی آنها را در تعلیق گذاشتم و بعد با یکی از شخصیتها به اروپا رفتم و هشت قسمت در اروپا ماندم و دوباره با آن شخصیت به ایران برگشتم.
مثل هزار و یکشب. شهرزاد قصهگو برای اینکه مرگ خود را به تاخیر بیندازد، هر شب یک قصهای را برای پادشاه تعریف میکند. در هر یک از قصهها لحظاتی قصر شاه را میبینیم. بعد شهرزاد و ارتباط اش را با شاه شاهد هستیم و بعد وارد قصه دیگری میشویم.
* فکر نمیکردید استفاده از شیوه روایت هزار و یکشب منجر به گریز مخاطب شود؟
ـ تا آنجا که ارتباط با مخاطب عادی و عام تلویزیون گسسته نشود، سعی کردم به شیوه داستانگویی روایت هزار و یکشب نزدیک شوم. شهرزاد قصه گو در "مدار صفر درجه" حبیب پارساست. با او پاریس رفتم و مدتی آنجا بودم و بعد برای اینکه تماشاگر به یاد مسائل تهران بیفتد، سعیده و احتشام را از تهران به پاریس آوردم تا تهران برای مخاطب یادآوری شود و یاد سرگرد فتاحی و تقی بیفتد. باز دوباره قصه را در پاریس ادامه دادم تا جایی که پاریس اشغال و حبیب دستگیر شد و به ایران آمد. در ایران در کنار دنبال کردن قصه حبیب پارسا، قصههای معوق مانده از جمله پرونده خاخام یهودی، داستان سرگرد فتاحی و ... را شروع کردم.
* برخی از دیالوگهای مجموعه ایراد گرفتند که با فضای 50 سال پیش همخوانی ندارد. انتخاب این نوع گویش آگاهانه بود؟
ـ این ایراد زمانی وارد است که نویسنده کسی باشد که تاکنون هیچ سریالی درباره آن دورهها ننوشته و تجربه دیالوگنویسی نداشته باشد. افرادی که دستپاچه این ایرادها را گرفتند، یادشان رفته که نویسنده "مدار صفر درجه"، مجموعه "پهلوانان نمیمیرند" را نوشته که مربوط به اواسط دوره قاجار بود، سریال "ملاصدرا را نوشته که مربوط به قرن یازدهم مقارن با حکومت شاه عباس است یا مجموعه "شب دهم" مربوط به دوره پهلوی اول بود.
دیالوگهای "مدار صفر درجه" را چنین کسی با چنین تجربهای نوشته است. بنابراین در اظهار نظر یادشان باشد که درباره یک دانشجویی که تازه قلم به دست گرفته مطلب نمینویسند. نمیدانم چرا حرمتها را رعایت نمیکنیم؟ دیالوگهای مجموعه حاصل تحقیقات من است. برخی به من ایراد گرفتند که چرا دیالوگهای "شب دهم" منسجم بود، ولی دیالوگهای "مدار صفر درجه" انسجام نداشت. این گویش آگاهانه بود.
در "شب دهم" شخصیتهای من اقشار جنوب شهری و همه آدمهای سنتی و یکپارچه بودند، اما قهرمانان "مدار صفر درجه" قشر تحصیلکرده، کتابخوان و فرهنگی هستند که مقارن با وزش بادهای تجدد و مدرنیته در ایران در یک وضعیت متناقض و چندپاره قرار گرفتند. تعارض سنت و تجدد جزو ویژگیهای آن دوره است. به همین دلیل قهرمانان قصه حرکات، نوع حرف زدن، لباس پوشیدن و ... یکدست نیست.
برخی جاها دیالوگها دودست است، اما این کار را آگاهانه انجام دادم، به همین دلیل شخصیتها در برخی مواقع خیلی سنتی و محاورهای صحبت میکردند و برخی مواقع ادبی. مثلاً سعیده قبل از اشغال محاورهای حرف میزند، چون زن آن دوره اینطور بوده، اما در ضیافتها از کلمات ادبی استفاده میکند، حتی نوع حرف زدن او وقتی که زن سردار احتشام است، با زمانی که طلاق میگیرد و بیشتر با تقی او را میبینیم، تفاوت دارد.
دوستانی که این ایراد را گرفتند، مشکل شان این است این مجموعه را از اول تا آخر ندیدند. بعضی قسمتها را دیدند و قضاوت کردند. این قضاوت درست نیست. کسانی میتوانند منصفانه قضاوت کنند که تمام قسمتهای "مدار صفر درجه" را دیده باشند. نه اینکه پراکنده باشد. آخرین نظرسنجی تلویزیون از مردم درباره مجموعه "مدار صفر درجه" نشان میدهد 5/95 درصد مردم رضایت داشتند. این برای من مهم است، حتی برخی منتقدان مبنای قضاوتشان محفلی بوده. یعنی در محفلهایی نشستند و درباره این مجموعه قضاوت شده و بعد آنها هم نقدی نوشتند. این کارها تنها نقد را بیحیثیت میکند.
* برخی ایراد گرفتند که شیراز هرگز خط آهن نداشته، ولی در سکانسی نشان داده میشود که وقتی مادر سارا حالش به هم میخورد از قطار پیاده میشوند و به شیراز میروند؟
ـ بله، آن زمان در شیراز ریل نبود، ولی مادر سارا در مسیر جنوب حالش خراب میشود و در یکی از ایستگاههای بین راه پیاده میشود و با ماشین به شیراز میروند. من تحقیق کردم که قطار وقتی از تهران راه میافتد و به سمت جنوب میرود از چه ایستگاههایی رد میشود. موشه منوهین، دوست پدر پارسا در سکانس زیرزمین همه چیز را به حبیب میگوید که در میان راه مادر سارا حالش بد میشود و آنها به شیراز میروند. فکر میکنم منتقدان این سکانس را ندیدند یا توجه نکردند.
* درباره انتخاب سرگرد فتاحی توضیح بدهید که چرا او را انتخاب کردید؟
ـ من این نقش را خیلی دوست داشتم. سرگرد فتاحی یکی از شخصیت های محبوبی است که در کل قصههایم نوشتهام. بنابراین فکر کردم بازیگر ایرانی که بخواهد این نقش را بازی کند خیلی خوش شانس است؛ چون نقش خوبی است. با سه چهار بازیگر ایرانی که برخی با من کار کرده بودند و برخی نه، تماس گرفتم. البته نام آنها را نمیبرم. آنها برایم ادا و اطوار درآورند و خودشان را لوس کردند.
احساس کردم حیف این نقش که آنها ارزش آن را نمیدانند که چه نقش خوبی است. این مسئله خیلی به من برخورد و در یک اقدام جنون آمیز تصمیم گرفتم یک بازیگر خوب خارجی را برای این نقش انتخاب کنم. قبلاً فیلم عاشقانه "رویاهایت را به خاطر بسپار" را در لبنان برای شبکه برون مرزی ساخته بودم. در این فیلم پیر داغر و فوادی ابراهیم بازی کرده بودند. تصویر داغر در ذهنم بود.
وقتی قصه را برای داغر تعریف کردم، گفت اگر این نقش را به من ندهی تو را نفرین میکنم، حتی اگر تهیهکننده یک دلار هم به من ندهد، باز هم حاضرم این نقش را بازی کنم و بسیار اظهار علاقه برای این نقش کرد. او سوپراستار جهان عرب است و یک بازیگر معمولی نیست و در جهان عرب شخصیت مشهوری دارد.
وقتی دیدم یک سوپراستار عرب خوب نقش را فهمیده و برای بازی سر و دست میشکند، ولی بازیگران ایرانی ادا و اطوار درمیآورند، تصمیم گرفتم از او برای نقش سرگرد فتاحی استفاده کنم. البته قبل از بازی با او خیلی صحبت کردم که با آوردنش یکی از بزرگترین ریسکهای زندگی هنریام را کردهام. به او گفتم باید آن قدر خوب بازی کند که جای هیچ حرفی نگذارد.
* چقدر با او تمرین کردید تا حرکات و رفتارش همچون یک مرد ایرانی شود؟
ـ حدود یک ماه روی حرکات دست، صورت و ... او کار کردم تا نزدیک به یک مرد ایرانی شود، حتی فیلمهای مناسبی در اختیارش گذاشتم تا بیشتر نزدیک شود. وقتی قسمت چهارم این مجموعه پخش شد، یکی از تهیهکنندگان بنام سینما به من زنگ زد و گفت که این بازیگر ایرانی را از کجا آوردهام تا او هم برای پروژه بعدیاش از او استفاده کند.
بسیاری از صاحبنظران تا مدتها فکر میکردند او ایرانی است و من از این تجربه خیلی خوشحالم. البته چرا نباید ما از یک بازیگر خارجی استفاده کنیم؟ مگر در هالیوود این کار را نمیکنند؟ در بسیاری از فیلمهای هالیوودی بازیگرانی با ملیت اروپایی میبینیم که نقش یک شخصیت آمریکایی را بازی میکنند.
* شنیده بودیم برای نقش زینتالملوک ابتدا قصد داشتید از یک بازیگر عرب استفاده کنید، چرا این اتفاق نیفتاد؟
ـ نامزد اول برای نقش زینت الملوک مهتاب کرامتی بود، اما او قصد سفر به آمریکا را داشت. وقتی من به بیروت رفتم تا با پیر داغر و فوادی ابراهیم برای ایفای نقشهای سرگرد و تئودور صحبت کنم، آنجا با خانمی به نام مایا نصری آشنا شدم که بسیار شخصیت محبوب و مشهوری در جهان عرب و لبنان است. شخصیت او خیلی شبیه ایرانیها بود.
فکر کردم او برای ایفای نقش زینت الملوک بهتر از مهتاب کرامتی است. با او در این باره صحبت کردم و او خیلی خوشحال شد، حتی تصمیم گرفت برخی قراردادهایش را فسخ کند، اما مشکلی که ما داشتیم این بود که او قراردادی با یک کمپانی مصری داشت که عقب و جلو میشد. زمانی که سکانسهای فیلمبرداری زینت الملوک شروع شد، با وجود تلاشهایی که او و پدرش انجام دادند تا کمپانی مصری را متقاعد کنند در این تایم کاری به ایران بیاید، موافقت نکردند.
این کمپانی مصری او را تهدید کرد که اگر برای بازی برود او را بایکوت خواهند کرد و نمیگذارند در هیچ پروژهای حضور داشته باشد. این مسئله یکی از تاسفهای بزرگ زندگی هنری من است که نتوانستم از مایا نصری استفاده کنم. بعد از اینکه مهتاب کرامتی هم نشد، به این نتیجه رسیدم که لعیا زنگنه برای ایفای این نقش مناسب است.
* برای نقش سارا با مشکلاتی رو به رو نشدید؟
ـ برای نقش سارا از ابتدا تصمیم داشتم از یک بازیگر فرانسوی استفاده کنم. البته وقتی خبردار شدم که عوامل "کلاه پهلوی" با او صحبتهایی کردهاند، به دوستان گفتم اگر او بازی در این مجموعه را قطعی کرده ما دور او را خط بکشیم و دیگری را جایگزین کنیم. اما خودش این اطمینان را به ما داد که شش ماه پیش صحبتهای مقدماتی را انجام داده، اما نه تنها از زمان صحبتی که کرده بودند گذشته و اتفاقی نیفتاده، بلکه بنا به دلایل شخصی از بازی در این پروژه صرف نظر کرده است.
برای نقش سارا مطلقاً تاکید داشتم که باید از یک بازیگر غیرایرانی استفاده کنیم تا یک مقدار هم در مسائل شرعی هم دست ما باز باشد. از رویا تیموریان برای ایفای نقش یک زن فلسطینی استفاده کردم. بنابراین موردی ندارد که از بازیگران خارجی نیز استفاده کنیم.
به نظرم وقت آن رسیده که در آثار الف در تلویزیون و سینما فرامنطقهای فکر کنیم. ایران، مصر، ترکیه و هند چهار تمدن بزرگ هستند که میتوانند با هم پروژههای بینالمللی را شروع کنند، حتی با این کار بازارهای جهانی خوبی برای مجموعهها پیدا میشود. مسولان تلویزیون و سینما میتوانند روی این پیشنهاد فکر و برنامه ریزی جدی کنند.
* در پایان نظرتان را درباره بازتاب سایتهای خارجی بفرمایید که برخی "مدار صفر درجه" را در جهت نفع صهیونیسم و عدهای دیگر آن را علیه این رژیم اعلام کردند؟
ـ زمانی که مجموعه "مدار صفر درجه" مطرح شد، بحثهایی با محوریت هولوکاست مطرح نبود و یک تا دو سال است که این بحث خیلی مطرح شده است. من فیلمنامه این مجموعه را فارغ از این بحثها نوشته بودم و اسناد نشان میداد که ایرانیها در زمان جنگ جهانی دوم به یهودیها کمک کرده بودند.
ما همیشه با ملت فلسطین اظهار همدردی میکنیم که مورد ظلم قرار گرفتند. بهتر است منتقدان تا کاری را کامل ندیدهاند، قضاوت نکنند. مجموعه "مدار صفر درجه" به گفته برخی صاحبنظران به لحاظ زیباشناسی در حد استاندارهای هالیوود است. تمام عوامل برای تولید این مجموعه خیلی زحمت کشیدند.
نظر شما