سعید سعیدپور مترجم و نویسنده در گفتگو با خبرنگار مهر دیدگاه خود درباره ترجمه مجدد آثار کلاسیک غرب به زبان فارسی را اینگونه بیان کرد: در بحث ترجمه آثار ادبی مهمترین مسالهای که باید بدان توجه شود این است که اثری که قرار است ترجمه شود باید داعیهدار ادبی بودن باشد بدین معنا که ویژگیهای یک اثر ادبی واقعی را داشته باشد.
لزوم انتقال ویژگیهای ادبی یک اثر در ترجمه
وی ادامه داد: وقتی که یک اثر ادبی برای ترجمه انتخاب شد آنگاه مترجم باید تمام تلاشش را به کار گیرد تا ویژگیهای ادبی آن اثر را در زبان مقصد منتقل کند بهطور مثال ترجمهای که از "دن کیشوت" سروانتس انجام میشود باید ویژگیهای این اثر ادبی را به خواننده ترجمه آن منتقل کند.
سعیدپور در بحث از لزوم ترجمه مجدد آثار کلاسیک این لزوم را در گرو کیفیت ترجمههای موجود دانست و گفت: لزوم اینکه ما بخواهیم آثاری را که قبلا ترجمه شدهاند بار دیگر ترجمه کنیم بستگی به کیفیت ترجمههای پیشین دارد. اگر اثری قرار است دوباره ترجمه شود ترجمه جدید در کیفیت زبانآوری و آفرینش کلامی باید از ترجمه پیشین افزون باشد.
آثار شکسپیر را باید هرچه موزونتر ترجمه کرد
مترجم "گزیده شعر معاصر" افزود: البته در نگاه کلی ترجمه چندباره آثار مطرح ادبیات به ویژه در زمینه آثار دراماتیک منظوم چون نمایشنامههای شکسپیر و نمایشنامههای دوره رنسانس که ساختار منظوم ویژگی مهمی در آنهاست، یک ضرورت است و جا دارد تلاش بیشتری برای ارائه ترجمههای موزونتر و نزدیکتر به زبان منظوم این آثار انجام گیرد.
این مترجم تاکید کرد: بهطور مثال آنچه از شکسپیر نویسندهای منحصر به فرد ساخته ویژگی کلامی و زبانی آثار اوست و همین ویژگیها آثار او را کمنظیر میکند. وقتی مترجمی قرار است چنین آثاری را ترجمه کند قطعا با چالش بزرگی روبه رو است که باید مطمئن باشد از آن به درستی عبور میکند.
اختیار با مترجم است
سعیدپور در پاسخ به این پرسش که تاکید شما به ترجمه آثاری است که ترجمه باکیفیتی از آنها موجود نیست. این بدین معنا است که در حال حاضر ضرورتی برای ترجمه مجدد آثاری با ترجمههای باکیفیت وجود ندارد و این ضرورت چگونه و چه وقت ایجاد میشود؟ گفت: مترجم هم نوعی نویسنده است چراکه با آفرینش کلامی سر و کار دارد. اختیار با مترجم است که چه اثری را ترجمه کند.
وی در همین رابطه ادامه داد: یک مترجم اگر دوست داشته باشد ، میتواند اثری که ترجمه خوبی هم از آن موجود هست هر زمان که بخواهد ترجمه کند. این مسئله کاملا اختیاری است و اختیار او را کسی سلب نمیکند ولی وقتی یک اثر یکبار یا چندبار ترجمه شده است قطعا هر ترجمه دیگری که از آن ارائه شود مورد قیاس با داشتههای قبلی قرار میگیرد.
مترجم در بوته نقد خوانندگان
نویسنده کتاب "از شکسپیر تا الیوت" تصریح کرد: این قیاس به ویژه از سوی خوانندگان نقاد انجام میگیرد و آنها با قیاس ترجمه جدید با ترجمههای پیشین مترجمان را به قضاوت مینشینند و این سنجش میتواند باعث افت یا پیشرفت مترجم باشد. به هر حال این مسئلهای است که یک مترجم زمان ترجمه اثری که پیش از این ترجمه یا ترجمههای خوبی از آن شده، با آن به طور جدیتری مواجه است.
وی روانی و شیوایی نگارش را ترجمه به ویژه ترجمه ادبی بسیار مهم ارزیابی کرد و گفت: یک ترجمه خوب باید شیوا و روان باشد که این امر در مورد متون ادبی بارزتر است. ترجمه رمان و متون نمایشی از این منظر بررسی و سنجش میشوند و مترجم باید بدان اهتمام ورزد.
باید به سبک و لحن نویسنده وفادار ماند
مترجم "آخرین خنده" اثر دی.اچ. لارنس در جواب به سوال دیگری مبنی بر اینکه آیا در ترجمههای جدید از آثار کهن و کلاسیک مترجم مجاز به ورود به عرصه لحن امروزی زبان و بهره بردن از واژگانی که در سیر نوین زبانی متولد شدهاند هست یا خیر؟ توضیح داد: این کار اصلا درست نیست. اثر کلاسیک اسمش رویش است و باید کلاسیک بماند. مترجم باید همان سبک نویسنده را انعکاس دهد وگرنه ترجمه اثر میشود شرحی از اثر.
سعیدپور افزود: البته اینگونه ترجمهها در زبان انگلیسی وجود دارد و این کار را با آثار مولانا و سعدی هم کردهاند که ترجمههایی پیش پا افتاده برای مخاطبی که از سر تفنن می خواهد این آثار را بخواند ارائه کردهاند. این ترجمهها به ویژه در آمریکا بیشتر است و با تیراژهای میلیونی خوانندگان زیادی هم دارد.
ترجمههای تفننی ارزش ادبی ندارند
این نویسنده درباره ارزش ادبی اینگونه ترجمهها نظر خود را بدین شکل بیان کرد: به نظر من این آثار ارزش ادبی ندارد، بلکه موجی است که میآید و میرود. این نوع برخورد با آثار ادبی شایسته نیست. در بازآفرینی ادبی در ترجمه باید به سبک و لحن اصلی وفادار بود و مترجم باید بکوشد لحن اصلی اثر را در زبان مقصد بازسازی کند.
مترجم "اسرار" نوشته کنوت هامسون تاثیر ترجمههایی را که به زبان و سبک نوشته اصلی وفادار نیستند را آشفته کردن بازار ادبیات دانست وعنوان کرد: این آثار به آشفتگی دامن میزنند. این نوع برخورد با آثار ادبی کلا درست نیست. ما مسئله دیگری هم داریم که رمانهای کلاسیک در خود زبان مبداء برای نوجوانان و یا خارجی زبانانی که تسلط کافی بر زبان اصلی اثر ندارند، سادهنویسی میشوند که این آثار دیگر ادبی و جدی نیستند.
لزوم وامگیری از ادبیات کهن زبان مقصد
وی درباره لزوم وامگیری از ادبیات کهن زبان مقصد برای ترجمه آثار کلاسیک که موضوع دیگر گفتگوی ما بود گفت: قطعا این موضوع ضروری است. برای ترجمه آثار کلاسیک جهان لازم است از ریشههای زبان فارسی و قابلیتهایش در بیان حماسی و دراماتیک بهره برد.
مترجم "به من گوش سپار چنان که به باران" نوشته اوکتاویو پاز در پایان تاکید کرد: در مورد انتقادی که شما در زمینه آشفتگی بازار ادبیات که در نهایت به آنجا ختم میشود که اثر خوب و بد از هم تمیز داده نشوند باید بگویم آشفتگی تا اندازهای هست ولی نه تا این حد که کار درجه یک از کار نازل تشخیص داده نشود. ما از مراجعاتی که از سوی خوانندگان آثار داریم متوجه میشویم که آنها تفاوتها را درک میکنند.
نظر شما